Tumgik
#شعر فارسی
c002a7134 · 16 days
Text
youtube
✿ وين أنت يا حمدان !
وين أنت يا حمدان أمك تناديك
وراك ما تسمع شكايا وندايا !
يا مسندي قلبي على الدوم يطريك
ما غبت عن عيني وطيفك سمايا
هذي ثلاث سنين والعين تبكيك
ما شفت زولك زايرٍ يا ضنايا
تذكر حياتي يوم أشيلك وأداريك
وألاعبك دايمٍ وتمشي ورايا
ترقد على صوتي وحضني يدفّيك
ما غيرك أحدٍ ساكنٍ في حشايا
ليا مرضت أسهر بقربك وأداريك
ما ذوق طعم النوم صبح ومسايا
ياما عطيتك من حناني وبعطيك
تكبر وتكبر بالأمل يا منايا
لكن خسارة بعتني اليوم وشفيك !
وأخلصت للزوجة وأنا لي شقايا
أنا أدري إنها قاسية ما تخليك
قالت عجوزك ما أبيها معايا
خليتني وسط المصحة وأنا أرجيك
هذا جزاء المعروف وهذا جزايا !
يا ليتني خدامةٍ بين أياديك
من شان أشوفك كل يوم برضايا
مشكور يا وليدي وتشكر مساعيك
وأدعي لك الله دايمٍ بالهداية
حمدان يا حمدان أمك توصيك
أخاف ما تلحق تشوف الوصايا
أوصيت دكتور المصحة بيعطيك
رسالتي وحروفها من بكايا
وإن مت لا تبخل عليّ بدعاويك
واطلب لي الغفران وهذا رجايا
وامطر تراب القبر بدموع عينيك
ما عاد ينفعك الندم والنعايا
أداء : هاني مقبل
↪ https://youtu.be/jD9zCoB2d6E
4 notes · View notes
wordsofayellowiris · 3 months
Text
Your dress blowing in the wind is a war flag
A call to arms,
to the battleground of your hold
Maryam Asady
پیراهنت در باد پرچم جنگی است
که مرا به میدان ِ تنت میخواند…
مریم اسدی
4 notes · View notes
gooshe · 10 months
Text
جمعه ۲۸۶؛ فکر کنم براشون بجای عکس خورشید، تو آخرین ارتباطی که داشتم، اشتباهی عکس تورو فرستادم
تو همچنان در آسایشگاهی. وجود تو برای جامعه، «مضر» تشخیص داده‌شده و من فکر می‌کنم باید آش نذر آن جامعه‌ای کرد که تو برایش مُضر باشی. امروز در گرمای ظهر تیرماه، از نردبان بالا رفتم و از خورشید برایت عکس گرفتم. عکسی واقعی از خورشید در حُجره‌اش در ظهر پنجشنبه، ۲۹ تیرماه ۱۴۰۲ خورشیدی. اینجا در صفحه سوهو، ناسا روزانه عکسی از خورشید و لک و پیس صورتش، منتشر می‌کند. عکس ناسا در سایت سوهو که لکه‌های…
Tumblr media
View On WordPress
1 note · View note
slyderman · 2 years
Note
سلام خوبین
شما هم انگار توییتری هستین😀
من تامبلر نصب کردم ولی بلد نیستم زیاد 🙊
چجوری فعالیت کنیم؟
چند نکته راجع به تامبلر
سلام، خوبم مرسی، قربان شما🙏
آره، منم اکانت توییتر دارم، البته توییتر رو تازه اومدم و روی تامبلر یه مقدار قدیمی ترم😅 {اسکیپ سلام و احوالپرسی}
خب تا اینجا که من فهمیدم، تامبلر فضاش یه ترکیبی از وبلاگ، فیسبوک و اینستاگرام و توییتره، خوبیش اینه که تو تامبلر میشه پیامهای متنی بلند رو به اشتراک گذاشت، برعکس توییتر که فقط پیامهای چند خطی میشه اشتراک گذاری کرد و من از اینش بیشتر خوشم اومد. جدای اینکه نمای خفنی داره، عکسای باکیفیت تری داره و...
حالا من با توجه به تجربیاتی که کسب کردم تو این چند ماه حضورم توی تامبلر و دیدن پستهای خارجی ها و ایرانی ها، میتونم چنتا نکته بهتون بگم که راه بیفتین:
اینکه این پلتفرم، به نظرم بیشتر باید بعنوان یه وبلاگ شخصی بهش نگاه کرد. من خودم البته هیچوقت وبلاگ نداشتم، ولی طبق چیزایی که دیدم، تامبلر نمای خوشگل تری نسبت به بلاگفا داره، سریعتره و امکانات بیشتری در اختیار وبلاگ نویس میذاره، البته اینو بیشتر باید وبلاگ نویسا نظر بدن. بعضی وقتا حس می کنم تامبلر یه فضای احساسی شاعرانه ای داره، انگار که یه حلقه ای از شاعران و عاشقان دور هم جمع شدن، شمع روشن کردن دارن شعر و متن میخونن دور هم. وایبی که من از تامبلر می گیرم اینطوریه. یا مثلا میان از زبان های مختلف، ادبیات کشور های مختلف رو با هم تبادل می کنن و زبون همدیگه رو به همدیگه یاد میدن. از این نظر، یجورایی شبیه یه کلاس زبان جهانی هم هست. :)
اگه نمی‌خواین وبلاگ داشته باشین، میشه اینجا توییت و پیام های کوتاه هم اشتراک گذاری کرد. این یعنی اینکه تامبلر، فضای انعطاف پذیریه که از شیر مرغ تا جون آدمیزاد توش قابل پسته.
میشه آهنگ یا پادکست هم به اشتراک گذاشت. بعضی اکانت ها تو تامبلر یه آهنگ کنار یه متن پست می کنن، به نظرم خیلی پستهای خوبین. من خودم برنامه دارم در آینده ی نزدیک، اگه تونستم یکم مخاطب بیشتری پیدا کنم، بعدا حتما این کارو بکنم.(شیر مرغ تا جان آدمیزاد :) )
عکس و فیلم هم که دیگه مشخصه، از این نظر تامبلر یه مقدار شبیه پینترست میمونه، یعنی عکسهایی اینجا پست میشه که خیلی ایده ها و طرح های جدیدی دارن، عکاسی حرفه ای دارن، خودتون حتما دیدین، چون اولین چیزیه که موقع ورود به تامبلر جلب توجه می کنه. شاید بشه گفت هدف اصلی خیلی از تامبلریستا پست کردن عکسهای نایاب و دیده نشده ست.
در کل هر پستی از هر نوعی میخواین بزارین، یادتون نره، هشتگ زیاد نزارین، عکسهای جلف و بی معنی، متن های جلف( مثل: روزتان را با یک فنجان چای پرانرژی شروع کنید🌹🌹انگار تو گروه فامیلی پیام گذاشتن :) ) پست نکنید، چون زشته! بخصوص از اینستاگرام پست نزارین اینجا، نمی دونم چرا پست های اینستاگرام اینجا خوب درنمیان. یا مثلا از یوتیوب، پستاش خیلی خوب در نمیان.
هشتگ ها رو حتما دنبال کنین. به هر موضوعی که علاقه دارین، اول هشتگش رو پیدا کنین، بعد پستهای زیر هر هشتگ رو بخونین. اینجوری هم میشه پستهای مورد علاقه تون رو پیدا کنین، هم با آدمای جدید آشنا شین. هشتگ جدید درست کنین، هشتگ خیلی کمک می کنه که آدما توی یک شبکه ی اجتماعی همدیگه رو پیدا کنن. حالا چیزی که هست اینه که بالاتر گفتم زیاد هشتگ نزارین، این درسته، ولی جمله ی درست تر اینه که بگیم هشتگ کم بزاریم، ولی هشتگای مفید بزاریم.
اگه میخواین توی این فضا فعالیت کنین، از کم بودن لایک ها، کامنت ها و ری پست ها ناامید نشین و از کم بودن فالوئرا، شاکی نباشین. بالاخره تامبلر شبکه ی اجتماعی ای هست که حتی بین کشورهای خارجی هم کمتر شناخته شده و کاربراش کمتره، مثلا یه پست از یه آدم معروف توی اینستاگرام ممکنه که صد میلیون بار لایک بشه، ولی اینجا، دیگه محبوب ترین پستش نهایت ۵۰ یا ۶۰ هزارتا لایک می گیره. اینطوری فکر کنین که مثلا هر ۱۰ تا لایک تامبلر خودش معادل ۱۰۰ تا لایک اینستاگرامه، اینجوری کمتر توی ذوقتون میخوره. راجع به فالوئر هم، خب، هر چی بیشتر به زبون فارسی فعالیت کنیم، هر چی بیشتر همدیگه رو پیدا کنیم و از هم حمایت کنیم، بیشتر هم میتونیم فالوئر جمع کنیم و خودمونو به اصطلاح بکشیم بالا، و در طول زمان قابل حله.
در کل اگه من بخوام جمع بندی بکنم، فضای خوبیه که جای ایرانیا توش خالیه. اینو یادتون باشه که هر شبکه ی اجتماعی کارکرد خودشو داره، مثلا توییتر برای راه اندازی جریان های اجتماعی خوبه، واتساپ واسه کار و بیزنس، اینستاگرام واسه به اشتراک گذاشتن زندگی شخصی و تامبلر هم واسه این خوبه که بیای توش پستا رو ببینی عشق کنی و لذت ببری، وبلاگ شخصی خودتو بسازی و توش بنویسی و از نوشته های دیگران لذت ببری، عکس ها و ایده های نو ببینی و ایده های نو اضافه کنی...
26 notes · View notes
faryadblog · 1 year
Text
Tumblr media
یار ما هرگز نیازارد دل اغیار را گل سراسر آتشست، اما نسوزد خار را
دیگر از بی طاقتی خواهم گریبان چاک زد چند پوشم سینه ریش و دل افگار را؟
بر من آزرده رحمی کن، خدا را، ای طبیب مرهمی نه، کز دلم بیرون برد آزار را
باغ حسنت تازه شد از دیده گریان من چشم من آب دگر داد آن گل رخسار را
روز هجر از خاطرم اندیشه وصلت نرفت آرزوی صحت از دل کی رود بیمار را؟
حال خود گفتی: بگو، بسیار و اندک هرچه هست صبر اندک را بگویم، یا غم بسیار را؟
دیدن دیدار جانان دولتی باشد عظیم از خدا خواهد هلالی دولت دیدار را   هلالی جغتایی
3 notes · View notes
soshyans · 2 years
Text
غمی در استخوانم می‌گدازد
غمی در استخوانم می‌گدازد
زبان دلها بود هرگاه با هیچ واژه‌ای توان بیان حس و حالم را نداشتم، سایه شعری برایش سروده داشت شعر و ادب فارسی غولی بزرگ را از دست داد شاید… مهربان‌ترین غولها را
View On WordPress
3 notes · View notes
mrgoatapps · 8 months
Text
قدم قدم رو به فتح کره ماه
جای سوزن انداختن نی در انبار کاه
مرا ز دور دست ها گر بنگری
گویا بنظر برسد که کوچک بینی
گر بیاد آری مثل هایی در اینباره
زندگی را از دست ندهی به یکباره
تفکر و اختیار ترکیب مکمل باشد
همین دو عامل نیروی پیش ران عقل باشد
بهترین انتخاب با تناسب ترین تفکر
کار راحت تر شود در کنار اختیار
عمل گر بدون اختیار صورت گیرد
مشکلات درونی به بیرون نشر شود
طیف قوی به روزنه ایجاد شده شد روان
چه خوب گر سیاست نمیشد قاطی دین
آتیشی که روز هاست نابود کرده جنگل
ریشه دارد در نبود عاملی در بدن چو عقل
0 notes
tafakkor · 9 months
Text
فارسی نویسی
فارسی نویسی فارسی خوانی 
.. 
در یک ویدیو کلیپ در فیسبوک داشت پند های مولانا را بیان می کرد
و حدود آخرهای ویدیو چند شعر از مولانا خواند:
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ …
دانی که پس از مرگ چه باقی ماند 
دانی را خیلی کوتاه خواند که معنی شعر را بیان نمی کرد
دااانی فقط در «ااا» را کشیده و گفت و بقیه را کوتاه. 
در صورتی که «داانی ی ی» می بایستی گفته می شد که معنی
«آیا میدانی» را به ذهن می رساند. 
باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ
گر کافر و «گـُبرُ» و بت پرستی باز آ.
یعنی «گــَبر» را «گــُبر» خواندن، اشتباهی است که
آنکه برای نخستین بار می خواند، در نوشتار فارسی پیش می آید چون 
از قبل شناسائی با«گــَبر» و کلمه «گــَبر» ندارد آن را
درست نمی خواند.
از مرگ چه اندیشی، چون جان بقا داری
باید جان ِ بقا بگوید ولی بعد از جان، مکث می کند. 
در گور کجا » گــَـنجی ، چون نور خدا داری.
گوینده گـَـنجی می گوید که درست اش «گــُـنجی» هست
که یعنی در گور جا نمی گیری، در گور نمی گـُنجی،
چون نور خدا داری – درگور نمی گــُنجی ، جانمی شوی
که غلط خواند که یعنی در گور گــَنجی نیست. . گوینده با نیت خوب و به خاطر اطلاع رسانی ، سفرهائی از مولوی می خواند
گوینده فارسی زبان است ولی از فلسفه و معلومات عمومی زیاد بهره ندارد و
این مشکل فارسی خواندن، بایستی رفع و رجوع شود که آنکه نوشته ای را
می نویسد به تواند درست به نویسد و آن که می خواند، بتواند به منظوری
که نویسنده دارد، درست بخواند. 
شاید بایستی دو سه حرف که صداها را مشخص می کند از همین حروف الفبا
برای صداهای « اَ » و « اِ » و « ا ُ» تعیین کنیم که بتوان منظور را درست
بیان کرد و خواننده بتواند درست بخواند.
بعضی ها در نوشته ها علامت «ء» را برای « اِ » یا «عه» استفاده میکنند
و باید حتمن تکلیف صداها را در حروف فارسی مشخص کرد. در کلمه « اتاق » حرف الف را « اُ »
در کلمه « اداره » حرف الف را « اِ »
در کلمه « اسب » و « ادب » حرف الف را « اَ » می خوانیم.  
و این خواندن از روی حروف الفبا گرفته نمی شود و حروف الفباء
آن را نشان نمی دهد و فقط با تصویر خوانی امکان دارد که این کلمه ها
را درست بخوانیم، یعنی قبلن درست آن را چند بار شنیده ایم و یاد گرفته ایم
که آن حرف را در این شکل نوشته یا در این کلمه، « اَ » یا « اُ »
و یا « اِ » بخوانیم، و این نقص و کمبود برای
خط و نوشته های فارسی هست که باید برطرف شود.
تا چه زمانی می خواهیم شانه ها را بالا بیاندازیم؟
..
سوز
۱۴ خرداد ۲۵۸۲  شاهی – ۱۴۰۲ هجری
04.06.2023
1 note · View note
zizazin · 11 months
Text
ننوشتم
نمیدانم چه شد اما آن روز
قلم را بر زمین گذاشتم و دیگر ننوشتم
و هنوز که هنوز است
کلمه هایم با من
آشتی نکرده اند.
0 notes
therealmehikikomori · 2 years
Text
گاہ باشد کہ کُود کے ناداں ، ز غلط بر ہدف زند تیرے
(شیخ سعدی کا شعر جو بطور فقرہ مشہور ہے) بعض اوقات نادان بچّہ غلطی سے تیر نشانے پر مارتا ہے ، جب کوئی شخص اتفاقیہ صحیح بات کرتا ہے یا صحیح رائے قائم کرتا ہے تو کہتے ہیں.
0 notes
c002a7134 · 3 months
Text
youtube
✿ قيدني يا أبي ..
قيدني يا أبي من قبل العطبِ
قد أحرقت الورى بنار الشغبِ
تشكو أعراضهم من سوء أدبي
فكم من غيرةٍ كسوط الغضبِ
وطهرًا يتوارى خوفًا بسببي
أوهمتهُ إغراءًا بحلمي الذهبي
حتى حصّلت منهُ بالمكر طلبي
خلّفتهُ يُعاني ألوان الوصبِ
تركتهُ يُقاسي ذُلًّا كالجربِ
فأصغِ لندائي قيدني يا أبتي
أداء : محسن الدوسري أبو عبد الملك
↪ https://youtu.be/n2xthSiXmsY
4 notes · View notes
humansofnewyork · 8 months
Photo
Tumblr media
(14/54) “We began in darkness. Three hundred years after the Battle of Nahavand. The invaders had plundered the country. Caravans of riches were leaving day and night. There was a huge push to break our unity, to erase our identity, to make us forget ourselves. And whenever a conqueror tries to destroy a people, they begin with the language. Scholars were murdered. Books were burned. Entire libraries were razed to the ground. Whenever words were found, they were destroyed. A knight gathered all the texts that remained. And Ferdowsi stepped forward to weave them into a poem. In the prologue of Shahnameh he writes: ‘I am building a castle of words. That no wind or rain will destroy!’ Ferdowsi attempted to use only the purest form of Persian. He wanted to preserve the entirety of our language. All of our words. But it wasn’t just our language that he was trying to save, it was our story. Our wisdom. Our soul. Who we were. Ferdowsi drew from many different sources when writing Shahnameh. But one of the most important was The Avesta. The holiest book in ancient Iran. It included many of our oldest stories, from before the written word. In the heart of the book, away from the edges, safe from the sands of time, were the oldest words of Iran: the seventeen hymns of Zoroaster. They were three thousand years old. And they’re in the form of a poem. They tell the story of a battle between two great spirits: Ahura Mazda and Ahriman. Good and Evil. Light and Dark. Since the beginning of time these two spirits have been locked in a battle for the soul of the world. And every person must participate. There can be no spectators. There is always a choice to be made. Light or Dark. Good or Evil. 𝘕𝘦𝘦𝘬𝘪 or 𝘉𝘢𝘥𝘪. It’s a simple choice. But in that choice is an escape from destiny. A promise that the book is not yet written. There is still a role for us to play.”
 در تاریکی آغاز شد. سیسد سال پس از جنگ نهاوند غارتگران دارایی‌های سرزمین ما را به تاراج برده بودند. کاروان‌های انباشته از زر و گوهر روز و شب خارج می‌شدند. کارزار فراگیری برای از میان بردن هویت ایرانی به راه انداخته بودند. از زبان‌مان آغاز کردند. هر گاه فاتحی کمر به نابودی ملتی ببندد، بخواهد هویت آنها را از بین ببرد، بخواهد اتحاد آنها را بشکند، بخواهد آنها را از خود بیگانه کند، از زبان می‌آغازد. زبان آوند فرهنگمان است. نگهدارنده‌ی تمامی گذشته‌مان است. چسبی‌ست که ما را در کنار هم نگه می‌دارد. دانشمندان کشته شدند. کتاب‌ها سوزانده شدند. تمامی کتابخانه‌ها با خاک یکسان شدند. هر گاه نوشته‌هایی یافت می‌شد، نابود می‌کردند. فردوسی می‌نویسد که پهلوانی همه‌‌ی نوشته‌های بازمانده را گرد‌ آورد. سپس فردوسی پذیرفت تا همه را به شعر برگرداند. او چنین سرود: پی افکندم از نظم کاخی بلند / که از باد و باران نیابد گزند! فردوسی کوشید که از ناب‌ترین واژگان فارسی استفاده کند. می‌خواست یکپارچگی زبان‌مان را پاس دارد. ولی این تنها واژگان‌مان نبودند که در تلاش پاسداری از آن بود، بلکه داستانهای‌مان نیز بود. جان و روان و شناسه‌ی ما. آنچه که بودیم. در نوشتن شاهنامه، فردوسی از منابع گوناگون بسیاری بهره ‌برد. برجسته‌ترین آنها اوستا بود. کتاب سپنتای ایران. دربرگیرنده‌ی کهن‌ترین داستانهای‌مان از دوردست روزگار. در دل کتاب، دور از متن‌های حاشیه‌ای، در امان از گردباد زمانه، کهن‌ترین واژگان ‌‌و سخنان و نوشته‌های ایران گنجانده شده بود: هفده گاتای زرتشت. با قدمتی سه‌هزارساله که به شعر نوشته شده‌اند. داستان نبرد میان دو نیروی بزرگ را روایت می‌کند: اهورا مزدا و اهریمن. نیکی و بدی. روشنایی و تاریکی. از ازل، این دو نیرو در نبردی همیشگی برای جان جهان بوده‌اند. همه می‌بایست در آن نبرد شرکت کنند. هیچ تماشاگری وجود ندارد. چرا که هر انسانی باید انتخاب کند. همیشه گزینه‌ای وجود دارد. گزینه‌ی ساده‌ای‌ست: روشنایی یا تاریکی. نیکی یا بدی. ولی در آن گزینش، گریزی از سرنوشت وجود دارد. نویدی‌ست نانوشته. که در آن کارسازیم
151 notes · View notes
n97-02 · 22 days
Text
Tumblr media
Persian Poetry is a treasure trove of beauty and wisdom, with its rich history and dating back centuries. From the passionate verses of Hafez to the mystical musings of Rumi, Persian poetry captures the essence of love, longing, and spirituality in a way that transcends language barriers. If you want to learn more about the types of Persian poetry, go to the link below. Just use the Google Translate tool to read and enjoy this article in whatever language you speak.
2 notes · View notes
slyderman · 2 years
Text
چالش تامبلر فارسی
دوستان فارسی زبان عزیز، سلام🌺
از امروز برنامه دارم که چالش تامبلر فارسی رو استارت بزنم. چالش به این صورت هست که از الان به بعد، شما دوستان عزیز پست هاتون رو با هشتگ چالش تامبلر فارسی بیشتر با زبان فارسی توی تامبلر به اشتراک می‌گذارید. بعد اگه پستتون شرایط زیر رو داشته باشه، توسط بنده ری-پست میشه، و اگه من ریپستتون کردم، شما هم باید یکی از پستهای من رو ری-پست کنین ( چالشه دیگه بالاخره😅)‌ ؛ شرایط به این شکل هست:
پستتون محتوای sensitive و جنسی و خشونت بار نداشته باشه
محتوای تبلیغاتی نداشته باشه
زیاد از حد جنبه ی توریستی نداشته باشه
تر و تمیز باشه و هشتگ زیاد از حد نداشته باشه
محتوای مذهبی و سیاسی نداشته باشه
4 notes · View notes
faryadblog · 1 year
Photo
Tumblr media
مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا سایه ی او گشتم و او برد به خورشید مرا 
جان دل و دیده منم، گریه ی خندیده منم یار پسندیده منم، یار پسندید مرا
کعبه منم، قبله منم، سوی من آرید نماز کان صنم قبله نما خم شد و بوسید مرا
پرتو دیدار خوشش تافته در دیده ی من آینه در آینه شد، دیدمش ودید مرا 
آینه خورشید شود پیش رخ روشن او  تاب نظر خواه و ببین کاینه تابید مرا
گوهر گم بوده نگر تافته بر فرق ملک گوهری خوب نظر آمد و سنجید مرا
نور چو فواره زند بوسه بر این باره زند رشک سلیمان نگر و غیرت جمشید مرا
هر سحر از کاخ کرم چون که فرو می نگرم بانگ لک الحمد رسد از مه و ناهید مرا
چون سر زلفش نکشم سر ز هوای رخ او باش که صد صبح دمد زین شب امید مرا
پرتو بی پیرهنم، جان رها کرده تنم تا نشوم سایه ی خود باز نبینید مرا
هوشنگ ابتهاج
1 note · View note
lelb-society · 8 days
Link
0 notes