🇱🇻 3️⃣1️⃣ 31 Letón - latviešu - Latvian Pats galvenais, ka katrs #bērns ir pelnījis pieaugušā #mīlestību un #rūpes. 🇱🇹 3️⃣2️⃣ 32 Lituano - lietuvių - Lithuanian Svarbiausia, kad kiekvienas #vaikas nusipelno suaugusiojo #meilės ir #globos. 🇱🇺 3️⃣3️⃣ 33 Luxemburgués - Lëtzebuergesch - Luxembourgish Dat Wichtegst ass, datt all #kand d #léift an #betreiung vun engem Erwuessenen verdéngt. 🇲🇰 3️⃣4️⃣ 34 Macedonio - македонски - Macedonian Најважно е секое #дете да ја заслужува #љубовта и #грижата на возрасен. 🇲🇾 3️⃣5️⃣ 35 Malayo - Melayu - Malay Perkara yang paling penting ialah setiap #kanak-kanak berhak mendapat #kasih sayang dan #jagaan orang dewasa. 🇲🇹 3️⃣6️⃣ 36 Maltés - Malti - Maltese L-iktar ħaġa importanti hi li kull #tifel/tifla jistħoqqilhom l-#imħabba u l-#kura ta’ adult. 🇮🇷 🇮🇶 🇦🇫 🇹🇯 🇺🇿 3️⃣7️⃣ 37 Pᥱrsᥲ - فارسی fᥲ̂rsί - Pᥱrsιᥲᥒ مهمترین چیز این است که هر #کودکی لایق #محبت و #مراقبت یک بزرگسال است. 🇮🇳 3️⃣8️⃣ 38 Eᥙskᥱrᥲ - Eᥙskᥲᥣdᥙᥒᥲk - Bᥲsqᥙᥱ Garrantzitsuena da #ume bakoitzak heldu baten #maitasuna eta #zaintza merezi duela. 🇮🇩 3️⃣9️⃣ 39 Jᥲvᥲᥒᥱ́s - ꦧꦱꦗꦮ - Jᥲvᥲᥒᥱsᥱ Sing paling penting yaiku saben #bocah pantes #tresna lan #ngrawat wong diwasa. 🇳🇵 4️⃣0️⃣ 40 Nᥱρᥲᥣᥱ́s - नेपाली - Nᥱρᥲᥣι सबैभन्दा महत्त्वपूर्ण कुरा यो हो कि प्रत्येक #बच्चाले वयस्कको #माया र #हेरचाहको योग्य छ। (en Smiltene) https://www.instagram.com/p/CmQLiXQtQUH/?igshid=NGJjMDIxMWI=
کپشن رو بخونید 👇 وقتی بچه بودم یه دوچرخه داشتم که عاشقش بودم و هرروز باهاش دوچرخهسواری میکردم و هرروز هم به دفعات باهاش زمین میخوردم و عر میزدم و تمام پاهام جای خراشهای زمین خوردنهای با اون دوچرخه بود، از روزی که دیگه باهاش زمین نخوردم و صدمه ندیدم کم کم حسم رو نسبت به اون دوچرخه از دست دادم و دیگه دوسش نداشتم و باهاش وقت نمیگذروندم! الان هم همین مازوخیسم لذتبخش رو دارم و فقط چیزهایی رو دوس دارم که آزارم میدن و بهم صدمه میزنن! 📝 Asad Amani 📷 Elizabeth Zernetska #نوستالژی #کودکی #بچگی #دوچرخه #خاطره #مازوخیسم #خودآزار #اسدامانی https://www.instagram.com/p/CiWwCQNsVgC/?igshid=NGJjMDIxMWI=
. من می خوام برگردم به #کودکی ! تا کجا من اومدم ؟! چطوری برگردم ؟! چه درازه سایه م چه کبودِ پاهام من کجا خوابم برد ؟ یه چیزی دستم بود کجا از دستم رفت ؟! من می خوام برگردم به کودکی قول میدم که از خونه پامو بیرون نذارم سایه مو دنبال نکنم ... تلخ ِ تلخم مثه یک خارکِ سبز سردِ و می دونم هیچ زمانی دیگه خرما نمی شم چه غریبم روی این خوشهء سرخ من می خوام برگردم به کودکی #حسین_پناهی (at Tehran, Iran) https://www.instagram.com/p/CdlVL7SMTDj/?igshid=NGJjMDIxMWI=
(3/54) “It’s been forty-three years since I’ve seen my home. All I have left is a jar of soil. It’s good soil. Nahavand is a city of gardens. A guidebook once called it ‘a piece of heaven, fallen to earth.’ The peaks are so high that they’re capped with snow. A spring gushes from the mountain, and flows into a river. It spreads through the valley like veins. We lived in the deepest part of the valley, the most fertile part. Our father owned thousands of acres of farmland. When we were children he gave us each a small plot of land to plant a garden. None of the other children had the discipline. They’d rather play games. But I planted my seeds in careful rows. I hauled water from a nearby well. I pulled every weed the moment it appeared. As the poets say: ‘If you cannot tend a garden, you cannot tend a country.’ My garden was the best; it was plain for all to see. The discipline came from my mother. She was very devout. She prayed five times a day. Never spoke a bad word, never told a lie. My father was a Muslim too, but he drank liquor and played cards. He’d wash his mouth with water before he prayed. The Koran was in his library. But so were the books of The Persian Mystics: the poets who spent one thousand years softening Islam, painting it with colors, making it Iranian. Back then it was a big deal to own even a single book, but my father had a deal with a local bookseller. Whenever a new book arrived in our province, it came straight to our house. I’ll never forget the morning I heard the knock on the door. It was the bookseller, and in his hands was a brand-new copy of Shahnameh. The Book of Kings. It’s one of the longest poems ever written: 50,000 verses. The entire story of our people. And it’s all the work of a single man: Abolqasem Ferdowsi. Shahnameh is a book of battles. It’s a book of kings and queens and dragons and demons. It’s a book of champions called to save Iran from the armies of darkness. Many of the stories I knew by heart. Everyone in Iran knew a few. But I’d never seen them all in one place before, and in a beautiful, leather-bound edition. The book never made it to my father’s library. I brought it straight to my room.”
چهلوسه سال از هنگامی که از میهنم دور افتادهام میگذرد. آنچه برای من باقی مانده، شیشهایست پر از خاک. خاک خوبیست. خاک نهاوند، خاک ایران. نهاوند شهر باغهاست. زمانی کتاب ایرانگردی را خواندم که آن را "تکهای از بهشت بر زمین افتاده" نامیده بود. بر قلههای بلندش برف همیشگی پیداست. چشمهای که از دل کوه میجوشد، رودی میشود. چون رگهای تن در سراسر دره پخش میشود. ما در ژرفترین بخش دره زندگی میکردیم. حاصلخیزترین بخش آن. پدرم از زمینداران بود. او در کودکی من، به هر یک از فرزندانش پاره زمینی در باغ خانه داد تا باغچهای درست کنیم. بچههای دیگر چندان علاقهای به این کار نداشتند. آنها بازی را بیشتر دوست داشتند. ولی من دانههایم را به هنگام با دقت میکاشتم. آب را از حوض یا چاه نزدیک میآوردم. گیاهان هرزه را بیدرنگ وجین میکردم. همانگونه که میگویند: «اگر نتوانید از باغچهتان نگهداری کنید، از میهنتان نیز نمیتوانید.» باغچهی من بهترین بود؛ زیباییاش بر همگان آشکار. این نظم را از مادرم آموخته بودم. مادرم بسیار پرهیزکار بود. روزی چند بار نماز میخواند، هرگز واژهی بدی بر زبان نمیراند، هیچگاه دروغ نمیگفت. پدرم نیز مسلمان بود، ولی در جوانی گاهی نوشابهی الکلی هم مینوشید و ورقبازی هم میکرد. پیش از نماز دهانش را آب میکشید. در کتابخانهاش قرآن و کتابهایی از عارفان ایرانی داشت. شاعرانی که در درازای هزار سال اسلام را نرم و ملایم کرده بودند، به آن رنگ و بو بخشیده بودند، ایرانی کرده بودند. در آن زمان که داشتن کتاب کار آسان و عادی نبود، پدرم با کتابفروش محلی قراردادی داشت. او هر بار کتاب جدیدی به دستش میرسید، باید یکراست نسخهای به خانهی ما بفرستد. هیچگاه آن بامدادی را که صدای کوبیدن در را شنیدم، فراموش نخواهم کرد. کتابفروش آمده بود و در دستانش کتاب شاهنامهی جدیدی بود. نامهی شاهان. یکی از بلندترین شعرهایی که تا کنون سروده شده است، بیش از پنجاه هزار بیت شعر. همهی داستانهای مردمانمان. همهی ایران در شعری یگانه. و همهشان سرودهی یک شاعر: ابوالقاسم فردوسی. شاهنامه کتاب نبردهاست. کتاب شاهان و شهبانوان، اژدهایان و اهریمنهاست. کتاب پهلوانانیست که ایران را در برابر نیروهای اهریمنی پاس میدارند. بیشتر داستانها را از بر بودم. هر ایرانی داستانی از شاهنامه میدانست. ولی من هیچگاه همهی داستانهای شاهنامه را یکجا در جلدی چرمی و زیبا ندیده بودم. آن کتاب هرگز به کتابخانهی پدرم راه نیافت. آن را یکراست به اتاقم بردم
آنکه تربیت میکند ذاتا به سمت خیر قدم بر نمیدارد امر تربیت میتواند در راستای شر و شرارت نیز انجام شود
حجاب اسلامی از دید یک مسلمان معتقد به آن یک واکسن پیشگیری است که باید در کودکی زده شود و تا آن زمان که قانونی و شرعی کودک زیر سایه اوست باید این امر پیگیری شود
تا
بعدها همچون یک بازدارنده نامحسوس عمل کند بگونهای که اگر بخواهد از حجاب اسلامی سرپیچی کند شیرازه روحی او از هم بپاشد و احساس گناه همواره و تا مدت های مدید و گاه تا آخر عمر روی او سایه بیاندازد
.
به تجربه میدانیم والدینی که حجاب اسلامی را سرسری و شل بگیرند یا با روش اجبار و جزا کودک خود را با حجاب اسلامی آشنا کنند در این موضوع موفق نمیشوند ، که در مورد دوم قصههای تلخی از آن کودکان بزرگ شده شنیدهایم
.
اما والدینی که حجاب اسلامی را از کودکی و با روش تشویق و پاداش جلو ببرند و مستمرا پیگیر آن باشند موفق میشوند .
و عملا اینچنین اختیار پوشش را در کودک خود ختنه و برگشت ناپذیر کردهاند و کودکانی هم که بنا به اتفاق هایی بعدها پوششی غیر از آنچه با مهربانی آموخته است برگزینند عملا دو پارگی روانی را بدوش خواهند کشید
.
توجه داشته باشید تمام آنچه که گفتم اعم از عذاب و گناه و دو پارگی روحی فقط مخصوص زن ها نیست بلکه مردانی که اینگونه تربیت شدهاند هم گرفتارش هستند حتی زمانی که ظاهرا سکوت کردهاند اما در درون مشکل دارند
.
پس سوال اصلی این است
شاید امروزه پوشش اختیاری (اسلامی) یک استراژدی مناسب برای جنبش انقلابی زن زندگی آزادی باشد
اما فردا و فردا ها چه ؟
آیا حجاب اسلامی همچون ختنه مرد و زن یک عقیم سازی که اگر نگویم برگشت ناپذیر خیلی سخت برگشت پذیر است باید بدانیم که میطلبد رویش دوباره اندیشه کنیم
یا که نه همچون بسیاری از فعل های اخلاقی مثل دزدی نکردن و دروغ نگفتن و تهمت نزدن و غیره باید از کودکی در کوله وجدان کودک جاسازی کنیم ؟
.
مطمئنن این مسئله انتخاب در پوشش برای آن کودک بزرگ شده مقولهای سادهای نیست مثل خیلی از انتخابها ، چراکه یک طرف ترازوی انتخاب بار روانی چون گناه و بی غیرتی ، آموزش داده شده است
.
خلاصهی این سطرها یعنی آنکه این صلاحیت اختیار را باید در گذشته تر ارزیابی کرد
آیا این اختیار را به والدین بدهیم یا ندهیم که چنین تربیت کنند؟
آیا بهتر نیست جامعه و در پیرو آن قانون این مجوز اختیار و جبر در مقوله حجاب اسلامی را قبل تر از آن هنگام که در کوله وجدان کودک گذاشته شود مورد بررسی دوباره قرار بدهد ؟
.
اگر در اصطلاح "پوشش اختیاری" من دقت کرده باشید مخصوصا واژه (اسلامی) را در پرانتز و در پیرو پوشش اختیاری آوردهام تا تاکید کنم این قضیه یک بار تربیتی (ایدئولوژی) دارد تا بگویم اینگونه نیست فرد در جامعه با مدلی از پوشش روبرو شده حال مختار است بپوشد یا نپوشد ، نه اینطور نیست بلکه پوششی سالیان سال به او نمیگویم تحمیل بلکه آموزش جهت دار داده شده است و جهت بر پایه خیر و شر بوده و حال روی روان و روح او رسوخ کرده است ، چنین فردی حتی با داشتن اختیار هم مشکل دارد چه مرد و چه زن چنین مدل تربیت هایی
.
به نظر من هر تربیتی که با بار (گناه و ثواب) در کودکی آموزش داده میشود باید امروزه مورد ارزیابی دوباره قرار بگیرد
.
علت استفاده من از این تصویر برای این پست این بود که یک هنرمند آمریکایی در سری پوسترهایی که یکیش مربوط به حجاب هست ، حجاب اسلامی را جزو آزادی های مدنی آمریکا دانسته و خواستار احترام "واقعی" به آن است
بنابراین
همانطور که ملاحظه کردین هدفم از نوشتن این نبود که بگوبم خوب است یا بد است هدفم "با توجه به آنچه گفتم" درخواست ارزیابی مجدد و عمیق تر میباشد
الی 23 اردیبهشت هفته خودمراقبتی است. در هفته با احساسی متفاوت به دنیا نگاه خواهیم کرد.به گذشته خود،مادر خود، دوران کودکی، خانواده،پدر،و خانه خود. به احتمال زیاد درطول فصل کسوف با چیزهایی روبرو شده اید که میتواند ورق زندگی را به سمتی دیگر تغییر دهد تا شما شروعی جدید را داشته باشید و از یاد نبرید که ما هنوز در فصل مرکوری برگشتی هستیم پس نیاز است که برای گرفتن تصمیمات عجله نکنید.اجازه دهید جز و مد احساسات زیر و رو شده شما کمی آرام بگیرد تا بتوانید تشخیص دهید چه تصمیمی مناسب است.
از دوهفته باقیمانده اردیبهشت ماه و فصل خورشید در عنصر خاک ثابت تارس، برای خودکاری و پیدا کردن عللی که بشما رکود داده اند استفاده کنید و اگر میخواهید بدانید انرژیهای اینهفته چه پیامی برای شما دارند نوشته کامل مرا در وبلاگ بخوانید.
🍃🌙
آیدا در این هفته همراستا با انرژی های ونوس در خرچنگ به مقوله "خودمراقبتی عاطفی" پرداخته که خوندن اون خالی از لطف نیست.
🇱🇻 3️⃣1️⃣ 31 Letón - latviešu - Latvian Pats galvenais, ka katrs #bērns ir pelnījis pieaugušā #mīlestību un #rūpes. 🇱🇹 3️⃣2️⃣ 32 Lituano - lietuvių - Lithuanian Svarbiausia, kad kiekvienas #vaikas nusipelno suaugusiojo #meilės ir #globos. 🇱🇺 3️⃣3️⃣ 33 Luxemburgués - Lëtzebuergesch - Luxembourgish Dat Wichtegst ass, datt all #kand d #léift an #betreiung vun engem Erwuessenen verdéngt. 🇲🇰 3️⃣4️⃣ 34 Macedonio - македонски - Macedonian Најважно е секое #дете да ја заслужува #љубовта и #грижата на возрасен. 🇲🇾 3️⃣5️⃣ 35 Malayo - Melayu - Malay Perkara yang paling penting ialah setiap #kanak-kanak berhak mendapat #kasih sayang dan #jagaan orang dewasa. 🇲🇹 3️⃣6️⃣ 36 Maltés - Malti - Maltese L-iktar ħaġa importanti hi li kull #tifel/tifla jistħoqqilhom l-#imħabba u l-#kura ta’ adult. 🇮🇷 🇮🇶 🇦🇫 🇹🇯 🇺🇿 3️⃣7️⃣ 37 Pᥱrsᥲ - فارسی fᥲ̂rsί - Pᥱrsιᥲᥒ مهمترین چیز این است که هر #کودکی لایق #محبت و #مراقبت یک بزرگسال است. 🇮🇳 3️⃣8️⃣ 38 Eᥙskᥱrᥲ - Eᥙskᥲᥣdᥙᥒᥲk - Bᥲsqᥙᥱ Garrantzitsuena da #ume bakoitzak heldu baten #maitasuna eta #zaintza merezi duela. 🇮🇩 3️⃣9️⃣ 39 Jᥲvᥲᥒᥱ́s - ꦧꦱꦗꦮ - Jᥲvᥲᥒᥱsᥱ Sing paling penting yaiku saben #bocah pantes #tresna lan #ngrawat wong diwasa. 🇳🇵 4️⃣0️⃣ 40 Nᥱρᥲᥣᥱ́s - नेपाली - Nᥱρᥲᥣι सबैभन्दा महत्त्वपूर्ण कुरा यो हो कि प्रत्येक #बच्चाले वयस्कको #माया र #हेरचाहको योग्य छ। (en Talsi) https://www.instagram.com/p/CmOa3DRuHGh/?igshid=NGJjMDIxMWI=
برای نزیستن همیشه راهکارهای یافتهای، قشنگِ کوچک من!
حالا که روزهای طولانی نداریم و شبهایم به صراحتِ واژه طولانیاند و دراز و بد قواره از کمر بر شانههایم وزن انداختهاند، حالا که سنگینی تمامی ستارههای چِگال در اندام نحیف من نشسته است و تیزیِ لبههایش در چشمانم فرو گشته، میدانم شبهایم نارسیستترین موجوداتی بودهاند که تا کنون با آنها در معاشرت بودهام.
"ناموزون و بی مراعاتاند."
پشت پنجرهی بزرگِ با چهارچوبی آهنی ایستادهام، آرام آرام آن مردکِ غضبناک به تکرر پس از غروبِ خورشید بر من تحمیل میگردد، او یک نارسیستِ غمگین جوان است، برایم تعریف میکند، از خودش میگوید، از نابسامانیاش؛
از مرگ و میرهایی که در او هست میشود! میایستم و او بیشتر فرو میافتد.
من هم گوش میکنم با تنی سنگین، بی آنکه ازجایم تکان خورده باشم، من شب را تمام و کمال دارم، رنجور و خسته، ناتوان و آشفته، خشمگین و استوار، تنومند و گریان...
پس از سالها فهمیدهام از هیچ نشات گرفتهاست و در من بجای یک جوانِ رنجور، کودکی روانتن نشستهاست که به درازای این شبها گریسته!
کودک خردسالم موهایش سپید شدهاند، من و آن جوان دراز به کودکمان مینگریم، من در این قالبِ تیز و برنده، او در آن حجم و اندوهِ چِگال، کودک گریان و منتظر.
مدل های ارزیابی کارمندان و سازمان روشی عالی برای همسو کردن برنامههای کاری شما با استراتژیهای تجاری است. اطمینان حاصل کنید که کارکنان شما عملکرد مناسب را در زمان مناسب برای پروژه داده شده انجام می دهند. ما در مورد اهمیت اهداف عملکرد و مدل های ارزیابی که می توانند عملکرد کلی سازمان و کارکنان را بهبود بخشند، بحث خو��هیم کرد.
یادگیری بخشی جدایی ناپذیر از زندگی ماست. یادگیری ما از کودکی تا پیری ادامه پیدا می کند و به شکل های متفاوتی به خود می گیرد. دانش آموزان در موسسات آموزشی یاد می گیرند و کارمندان در محل کار یاد می گیرند. آموزش زیرمجموعه ای از یادگیری و یک رویه استاندارد در اکثر سازمان ها است. یادگیری در محل کار در طول سال ها تغییر کرده است. این دیگر یک فرآیند یک بار مصرف نیست. شرکت ها در حال ایجاد سیستم های یادگیری طولانی مدت و مستمر برای ارائه پشتیبانی از کارکنان و افزایش بهره وری آنها هستند.
یادگیری در محل کار باعث بهبود مهارت ها، دانش، عملکرد و بهره وری کارکنان می شود. یک مدل های ارزیابی مداوم و قدرتمند می تواند موفقیت بزرگی را برای شرکت به ارمغان بیاورد. با این حال، این زمانی امکان پذیر است که شما مدل یادگیری صحیح را انتخاب کنید. بنابراین چگونه می دانید که آیا تصمیم شما برای کسب و کار خوب است؟ آیا راهی برای ارزیابی مدل های ارزیابی و فرآیندهای آنها وجود دارد؟
آره. حدود دوازده مدل ارزیابی (performance evaluation) یادگیری وجود دارد که تعیین می کند آیا روش های شما موفق هستند یا خیر. در این وبلاگ، به طور مفصل در مورد اهمیت تعیین اهداف یادگیری، درک انواع آن، و اطلاعات بیشتر در مورد مدل های ارزیابی کارکنان و سازمان ها خواهیم خواند.
چرا اهداف ارزیابی مهم هستند
اهداف ارزیابی تواناییها و ویژگیهایی خاص و قابل اندازهگیری هستند که میخواهید کارکنانتان در محل کار نشان دهند. اینها می توانند ضمنی یا صریح، کوچک، متوسط یا بزرگ باشند. اما اهداف ارزیابی چه چیزهایی مهم هستند؟
اهداف یادگیری معیاری قابل سنجش از مهارت ها و دانش کارکنان است. اینها به شما کمک می کند تا تعیین کنید که آیا مهارت های موجود برای دستیابی به اهداف شما کافی است یا اینکه کارکنان آموزش های اضافی را یاد می گیرند. شما می توانید درک کنید که آیا مهارت ها و برنامه های آموزشی کارکنان با چشم انداز کسب و کار همسو هستند یا خیر. اینها به شما کمک می کند یک مدل های ارزیابی جامع در سازمان ایجاد کنید و نتایج بهتری بگیرید.
تقریباً 95 درصد از کارمندان می گویند که در صورت ارائه آموزش، مدت بیشتری در سازمان می مانند. حدود 75 درصد از کارکنان احساس می کنند که آموزش نادرست یا فقدان آموزش در محل کار مانع از بهره وری کامل و ارائه بهترین هایشان می شود.
اهداف یادگیری مهم هستند زیرا:
می توانید نقاط ضعف و شکاف استعدادها را در سازمان برطرف کنید
شما یک مدل شفاف و سازگار برای ترویج یادگیری کارکنان ایجاد می کنید
هنگامی که آنها تلاش های کارفرما را برای توسعه برنامه های یادگیری می بینند، رضایت کارکنان را افزایش می دهد
باعث افزایش عملکرد کارکنان و نرخ حفظ آنها می شود
بهره وری کلی کسب و کار را افزایش می دهد و نسبت به رقبا در صنعت برتری می بخشد
کدام هدف آموزشی قابل اندازه گیری است؟
یک هدف یادگیری قابل اندازه گیری قابل اندازه گیری است. به عنوان مثال، اهداف توسعه محصول را می توان بر اساس موفقیت محصول منتشر شده، بازخورد از کاربران نهایی، سهم بازار و غیره اندازه گیری کرد.
به طور مشابه، اهداف یادگیری مبتنی بر بازاریابی و فروش قابل اندازهگیری هستند زیرا میتوانید این اهداف را با محاسبه نسبت تبدیل سرنخها به مشتریان، افزایش فروش نسبت به سالهای گذشته و بازدهی از آخرین کمپینهای تبلیغاتی تعیین کنید.
منابع انسانی و اهداف مبتنی بر آموزش بسیار مهم هستند زیرا اینها هستند که عملکرد کارکنان را در شرکت تعیین می کنند. اگر عملکرد و رضایت کارکنان تا پایان سال افزایش یافته باشد، به این معنی است که مدل های ارزیابی کارکنان شما موفق هستند.
انواع ارزشیابی یادگیری
در زیر انواع مختلفی از ارزیابی های یادگیری وجود دارد که به مدیریت اطلاعات بیشتری در مورد برنامه های آموزشی/روش های یادگیری مورد استفاده در کسب و کار می دهد.
ارزیابی فرآیند: بر این نکته تمرکز میکند که برنامههای آموزشی چقدر خوب اجرا شدهاند و آیا آنها با استراتژیهای تجاری همسو هستند یا خیر.
ارزیابی جمع بندی: این پس از تکمیل برنامه آموزشی انجام می شود تا مشخص شود که آیا موفق بوده است یا خیر.
ارزشیابی تکوینی: برنامه آموزشی در مرحله توسعه ارزیابی می شود تا هر گونه مشکل برطرف شود و برنامه موثرتر شود.
ارزیابی تأثیر: این یکی به تأثیر طولانی مدت آموزش بر عملکرد کارکنان، حفظ، بهره وری کسب و کار و غیره می پردازد.
ارزیابی نتیجه: این نوع به این می پردازد که چگونه مدل های ارزیابی سازمان ها، رفتارها، دانش و غیره کارکنان را تغییر داده اند و چگونه این امر بر کسب و کار شما تأثیر گذاشته است.
روشهای ارزشیابی یادگیری
یکی از مسائل مهم در توسعه و تداوم مدل های یادگیری در یک شرکت، هزینه برنامه و بازگشت سرمایه ای است که دریافت می کنید. هنگامی که یک مدل یادگیری را با شاخص های کلیدی عملکرد کسب و کار اندازه می گیرید، تصویر واضحی از اینکه چه چیزی کار می کند و چه چیزی نیست به دست می دهد
این گفته زنی است که در کشورش در درجه دوم و سوم اهمیت قرار دارد و جان او نصف جان یک مرد است. به غیر از حاکمان
هیچکس نمی داند بعد از تولد قرعه زندگی تا کجا به نفع یک کودک است. پس از بررسی، روزانه بیش از ۱۰ کودک در کشورها ربوده می شوند. بدست قاچاقچیان فروخته شده یا اعضای بدنشان، حتی ��شمان و انگشتانشان، میلیاردها دلار به منظور فروش و کسب سود قاچاق می شوند
هر کودکی در این ریسک قرار دارد. آیا با اطمینان می توانید بگویید تا آخر عمر عصایشان خواهید بود؟ در ۸۰ سالگی هم مراقبشان خواهید بود؟ با چه تضمینی؟
آبهای زیرزمینی کشور من به عمق ۲۰۰ متر رسیدند. دریاچه ها خشک شدند. خونابه های بیمارستان، مواد رادیواکتیو و فاضلاب های صنعتی در رودخانه های شیرین در جریان است و ما آنها را می نوشیم. گازهای سمی و ذرات ریز خاک در هواست. ما آینده ای نداریم
لطفا آگاهیتان را افزایش دهید تا بدانید این ارتش حکومتی که به دنیا می اورید تا چند درصد و با چه تضمینی به کودکان اینده ای که در رویایتان نقاشی کرده اید خواهد داد؟
These are the words of a woman who is treated as a second-class citizen and whose “life” is worth half that of a man in her country
No one knows if things will work out in a child’s favor after birth. Around the world, it is estimated that over 10 children go missing every day. Their bodies are sold for the purpose of child labour or prostitution. The selling and buying of their organs alone generates billions of dollars
Every child is at risk. Can you confidently say that you will be there for them for the rest of your “life?” Will you take care of them when they grow older? Can you guarantee that you will?
In our country, groundwater depletion reached 200 meters. Our lakes have been shrinking. Hospital, radioactive and industrial wastes have been released into our drinking water. Our air is unbreathable. We simply have no future
Please ask yourselves: can you guarantee that the chattels you give birth to will see themselves in the picture of the future you painted for them?
[There is no guarantee. You may realize that nothing can be more horrifying than “life” or birth itself]