(26/54) “Mitra was the oldest in her class, but all the younger students loved her. She knew all the latest in culture: the movies, the magazines, the trends. Every night when I came home she’d always be up listening to tapes. The seventies were a golden age of music in Iran: Googoosh, Delkash, Marzieh, Aslani, Hayedeh, Shajarian. And Mitra had many of their songs memorized. She was a great student. During the second year of her program she was chosen to study under one of Iran’s top Shahnameh professors. It was the closest she ever came to understanding me. One day in class the professor told her that every society needs a few idealists, because they’re the ones who move society forward. Often I would help with her homework, and it helped me view Shahnameh from a more academic perspective. Ferdowsi uses the mythic kings as placeholders for periods in Iran’s history. When he writes that Jamshid ruled for seven hundred years, he means that it was a time of great freedom and culture in Iran. But when Jamshid loses touch with the people, a period of terror and oppression follows. The throne is taken over by the Serpent King Zahak. In Shahnameh Zahak is the embodiment of darkness. He cares only for his own power. Two giant snakes grow out of his shoulders. The devil promises Zahak that he will stay in power, as long as he feeds the snakes with the brains of young Iranians. It had to be the brains of the young. Because young people are the ones with energy. They’re the ones with courage. They’re the ones that can overthrow the regime. One day twenty students at Mitra’s school entered the cafeteria wearing masks, and began to forcibly separate men and women. They physically assaulted any women who were wearing make-up or Western clothing. On the way out they scattered pamphlets on the floor, warning that all women should adhere to Islamic guidelines, or there will be consequences. An atmosphere of fear began to spread across the campus. Mitra began wearing a hijab to school. She chose a beautiful white one, made of silk.”
میترا از همکلاسیهایش مسنتر بود، همکلاسیهای کمسنوسالتر او را دوست داشتند. دایرهی دوستانش گسترش یافت. میترا از تازهترین رویدادهای فرهنگی با خبر بود: فیلمها، روزنامهها و گرایشها. شبها که به خانه برمیگشتم او را در حال شنیدن نوارهای کاست میدیدم. دههی هفتاد دوران طلایی موسیقی بود: گوگوش، دلکش، مرضیه، اصلانی، هایده، شجریان و ... میترا بیشتر ترانههای آنها را از بر داشت. در سال دوم دانشگاه، کلاسی را برگزید که استادش یکی از برجستهترین استادان شاهنامهشناسی دانشگاه تهران بود. سالی بود که میترا را بیش از همیشه به اندیشههایم نزدیک میدیدم. روزی استادش گفته بود که همهی جامعهها نیازمند آرمانخواهاناند زیرا آنها هستند که جامعه را پیش میرانند. اگر فرصتی دست میداد، در درس شاهنامه یاریاش میدادم. این کار برایم خوشایند بود. کمک کرد تا داستانهای شاهنامه را از دیدگاه دانشگاهی بکاوم. دریافتم که فردوسی پادشاهان افسانهای را بسان نمایندگان بازههای زمانی برگزیده است. هنگامی که مینویسد پادشاهی جمشید هفتسد سال به درازا کشید، منظور او دوران آزادیهای فراوان و گسترش پرشکوه ایران و فرهنگ ایرانیست. ولی پیوند جمشید با مردم گسسته میشود. فر او میکاهد و تخت پادشاهی به ضحاک میرسد. ضحاک نماد تاریکیست. خودکامهای ستمگر است. دو مار بزرگ بر شانههای او میرویند. اهریمن به ضحاک میگوید تا زمانی که مارها را با مغز جوانان سیر نگه دارد، آسوده خواهی زیست زیرا جوانان نیرومند، آرزومند و دلیرند! جوانان میتوانند حاکمان ستمگر را سرنگون کنند. یک روز بیست دانشجو وارد سالن غذاخوری دانشگاه شدند و به زور مردان و زنان را از هم جدا کردند. آنها به زنانی که آرایش کرده و لباس غربی پوشیده بودند، یورش بردند. هنگام بیرون رفتن از سالن غذاخوری، بیانیههایی بر زمین ریختند که به زنان هشدار میداد، میبایستی به احکام اسلامی پایبند یا در انتظار پیآمدهایی ناگوار باشند. ترس در پردیس دانشگاه گسترده شد. میترا حجاب بر سر کرد. او روسری ابریشمین سپیدرنگی را برگزید
132 notes
·
View notes
اولین نظرات مرد میمونی نام فیلم اکشن دو پاتل
اولین نقدهای مرد میمون از راه رسیده است و منتقدان بیشتر فیلم اکشن جدید را تحسین می کنند. به عنوان اولین کارگردانی Dev Patel، مرد میمون با بازی پاتل به عنوان بچه، شخصیتی مرموز که برای انتقام از حاکمان فاسدی که مسئول مرگ مادرش هستند، تلاش می کند. اولین تریلر پر جنب و جوش باعث شد که این فیلم با جان ویک، فرانچایز اکشن شیک با بازی کیانو ریوز مقایسه شود، هرچند که پاتل را به عنوان یکی از رقبای احتمالی جیمز باند نیز برجسته کرده است.
پس از اکران فیلم Monkey Man's SXSW، نقدهای این فیلم اکنون به صورت آنلاین راه پیدا کرده است و اکثراً مثبت هستند. والری کمپلکس در نقد خود برای Deadline، تلاقی اکشن سخت و مضامین قدرتمند را ستایش میکند و مینویسد که این فیلم "یادآور روایتهای بروس لی است که اغلب به موازات هنرهای رزمی در برابر تهاجم استعماری و امپریالیستی است." بررسی لیست پخش از متیو موناگل، منحصر به فرد بودن قهرمان پاتل را برجسته می کند و می گوید: "این شخصیتی است که به تنهایی متعلق به پاتل است، نه فقط آخرین در صف طولانی تقلید کنندگان جان ویک."
نظرات The Monkey Man دیگر چه می گویند
برای RogerEbert.com، برایان تالریکو هشدار می دهد که سکانس های مبارزه آنچنان که انتظار می رفت وجود ندارد. با این حال، زمانی که اکشن اتفاق می افتد، تالریکو می نویسد که "استخوان ها می شکند، خون فواره می زند، و شما ارتباط را به گونه ای احساس می کنید که اخیراً اغلب در عمل انجام نمی دهید." نقد جیکوب هال برای SlashFilm به اکشن مرد میمون نیز اشاره می کند و ادعا می کند که عمدا به اندازه اکشن فیلم جان ویک نرم نیست زیرا قهرمان داستان پاتل بیشتر "ناامید" و "خشمگین" است و این فیلم از یک "سریع گام" استفاده می کند. سبک تیراندازی ناقصی که بر ناامیدی و هرج و مرج بیش از هر چیز دیگری تاکید دارد."
در حالی که بسیاری از نقدها اکشن را ستایش می کنند، فیلمنامه و داستان مورد انتقاد دیگران قرار می گیرد. لوویا گیارکیه در نقد خود برای THR مینویسد: «تلاش انسان میمون برای پیوند دادن اسطورهها، سیاست و شخصیتهای شخصی در فیلمی نتیجه میدهد که در بهترین حالت، فقط هر عنصر را نیمهعدالت میکند». نقد چیس هاچینسون برای TheWrap تحسین زیادی را برای صحنههای اکشن و شدت عمل سوم به اشتراک میگذارد، اما اذعان میکند که بخش آهسته در پرده دوم «ممکن است برخی از افرادی را که به اکشن منسجمتری امیدوار بودند از دست بدهند، زیرا احساس میشود فیلم در حال چرخش است. چرخ هایش کمی."
در نقد خود برای The Guardian، آدریان هورتون تا حد زیادی مرد میمونی را تجلیل میکند، اما در عین حال به نمایش دوم «گیجکننده» میپردازد و فیلم را بهعنوان یک «سواری پر از دستانداز، سواری بخار، که با برخی انعطافپذیریهای بصری واقعاً تأثیرگذار مشخص میشود» را برجسته میکند. اگرچه شکایاتی در مورد نحوه ترکیب عناصر فیلم وجود دارد، اما نکته مشترک در نقدها این است که اولین کارگردانی هیجان انگیز برای پاتل است. همانطور که کلمن اسپیلد برای The Daily Beast می نویسد، "مرد میمونی در نقص هایش تازگی پیدا می کند، و این ایرادات نشان می دهد که پاتل تازه راه را برای رسیدن به چیزی واقعا خاص آغاز کرده است."
2 notes
·
View notes
A woman (یک زن)
این گفته زنی است که در کشورش در درجه دوم و سوم اهمیت قرار دارد و جان او نصف جان یک مرد است. به غیر از حاکمان
هیچکس نمی داند بعد از تولد قرعه زندگی تا کجا به نفع یک کودک است. پس از بررسی، روزانه بیش از ۱۰ کودک در کشورها ربوده می شوند. بدست قاچاقچیان فروخته شده یا اعضای بدنشان، حتی چشمان و انگشتانشان، میلیاردها دلار به منظور فروش و کسب سود قاچاق می شوند
هر کودکی در این ریسک قرار دارد. آیا با اطمینان می توانید بگویید تا آخر عمر عصایشان خواهید بود؟ در ۸۰ سالگی هم مراقبشان خواهید بود؟ با چه تضمینی؟
آبهای زیرزمینی کشور من به عمق ۲۰۰ متر رسیدند. دریاچه ها خشک شدند. خونابه های بیمارستان، مواد رادیواکتیو و فاضلاب های صنعتی در رودخانه های شیرین در جریان است و ما آنها را می نوشیم. گازهای سمی و ذرات ریز خاک در هواست. ما آینده ای نداریم
لطفا آگاهیتان را افزایش دهید تا بدانید این ارتش حکومتی که به دنیا می اورید تا چند درصد و با چه تضمینی به کودکان اینده ای که در رویایتان نقاشی کرده اید خواهد داد؟
These are the words of a woman who is treated as a second-class citizen and whose “life” is worth half that of a man in her country
No one knows if things will work out in a child’s favor after birth. Around the world, it is estimated that over 10 children go missing every day. Their bodies are sold for the purpose of child labour or prostitution. The selling and buying of their organs alone generates billions of dollars
Every child is at risk. Can you confidently say that you will be there for them for the rest of your “life?” Will you take care of them when they grow older? Can you guarantee that you will?
In our country, groundwater depletion reached 200 meters. Our lakes have been shrinking. Hospital, radioactive and industrial wastes have been released into our drinking water. Our air is unbreathable. We simply have no future
Please ask yourselves: can you guarantee that the chattels you give birth to will see themselves in the picture of the future you painted for them?
[There is no guarantee. You may realize that nothing can be more horrifying than “life” or birth itself]
3 notes
·
View notes
کتابخانه
تاریخچه ساخت کتابخانه در جهان به دوران باستان و قرن ها قبل از میلاد مسیح باز می گردد. اولین کتابخانه سنگ بنا توسط سران و حاکمان کشورها نه به قصد ایجاد کتابخانه، بلکه برای حفظ اسناد و گزارش های خاص و محرمانه تأسیس شد. در واقع این عمل نشان می دهد که در دوران باستان تفاوت محسوسی بین اتاق نگهداری اسناد و گزارش ها و کتابخانه وجود نداشته است.
داستان کوتاه این است که آثار اولین کتابخانه های جهان را باید در معابد، صومعه ها و کاخ های وسیع پادشاهان و دانشمندان یافت. ادارات این اماکن در هر عصری مردانی نیکوکار و مودب و معلمان هنر بوده اند که علوم آن زمان اقتضا می کند. در این گونه بناها اسناد و کتابها مصون از تعارض بودند و به همین دلیل برای نگهداری کتاب و آثار مکتوب در این مکانها نیز به امانت داده می شد. کتابخانههای معبد معمولاً دارای چندین اتاق بودند، در هر اتاق لوحها و طومارها یا در طاقچه یا در گنجههای متصل به دیوار نگهداری میشدند. ساختمان کتابخانه های باستانی برای استفاده از نور روز رو به خورشید و رو به شرق ساخته شده است. ساختمان برای جلوگیری از رطوبت ساخته شده بود که برای کتابهای پاپیروس یا پوست بسیار مضر بود و باعث تخریب آنها می شد. اغلب مجسمههای بزرگان و مشاهیر ادبی آن زمان، سالنهای کتاب را زینت میدهند. مجموعه کلی طرح اولیه اولین کتابخانه ها را می توان در چند قفسه کتاب یا قفسه یا کمد بسته برای نگهداری طومارها و چندین راهرو سرپوشیده برای مطالعه خلاصه کرد.
اولین کتابخانه های عمومی در یونان در سال 330 قبل از میلاد تأسیس شد. اولین کتابخانه مسیحی در کلیساها ایجاد و افتتاح شد. کتاب ها در طاقچه ها یا در کمدها و صندوق هایی که در راهروها تعبیه شده بود نگهداری می شدند. جای کتابخانه تنگ و دراز بود. نور از یک طرف راهروها را روشن می کرد و قفسه های کتاب در طرف دیگر قرار می گرفت. در کنار رواق ها اتاق های مطالعه قرار داشت که نور از طریق پنجره های باریک به داخل می رفت. هر اتاق صندلی و میز داشت. به جرات می توان گفت که تمام اتاق ها و رواق ها دارای پنجره های شیشه ای بوده اند، زیرا به جای سفید، شیشه های رنگی داشتند.
تقریباً تا قرن سیزدهم، کتابها در کتابخانهها اغلب در قفسههای متحرک با درهای قفل شده قرار میگرفتند. در قرن چهاردهم نسلی از وسایل کتابخانه ای به نام قماطر یا دولابچه وجود داشت که نوعی میز مطالعه با درب شیب دار است که روی آن کتاب قرار می گیرد. در قرن 16 و 17، قفسه بندی کتاب ها در بسیاری از مکان ها بسیار رایج شد و اغلب از قفسه هایی استفاده می کردند که به اندازه کافی بلند بودند تا کتاب های بیشتری را در خود جای دهند. در قرن هفدهم و هجدهم از اتاقهای باریک و طولانی برای ساخت کتابخانه استفاده میشد. این اتاق ها کتابخانه های قدیمی بودند. با افزایش روزافزون نشر کتاب، کاهش تهیه و چاپ کتاب و تغییر تکنولوژی چاپ و کوچک شدن کتاب، قفسه بندی به امری عادی تبدیل شد. قفسه های دیواری اجازه می دهند تا حد امکان از ارتفاع ساختمان و فضای کتابخانه عمودی استفاده شود.
با گذشت زمان، ساختمان کتابخانه هم از نظر داخلی و هم از نظر خارجی بهبود یافته است. در هنگام چیدن
قفسه های کتاب در بیشتر قرن شانزدهم رایج بود، روشی تدریجی برای چیدن کتاب ها به شکل قفسه در امتداد دیوار - اغلب به ارتفاع قفسه ها تا سقف می رسید و راهرویی در وسط غرفه ایجاد می کرد. استفاده می شد در قرن 19 تعداد خوانندگان نسبت به فضای اتاق ها و تالارها افزایش یافت. کتابخانه های عمومی با ساختمان های نسبتاً باشکوهی تأسیس شد. ارائه خدمات در کتابخانه ها برای ایجاد مرجع، امانت و قرائتخانه در هر کتابخانه کاملاً ضروری بود، اما در نقشه و نقشه ساختمان کتابخانه ها وحدت و انسجام وجود نداشت و به روش های مختلف ساخته می شدند. هزینه نگهداری، حفاظت و سرویس این گونه کتابخانه ها نیز بسیار بالا بود.
امروزه بسیاری از کتابخانه های عمومی بزرگ و کوچک مستقل یا وابسته در حال ساخت و راه اندازی هستند. امکانات و تجهیزات این کتابخانه ها آنها را به مراکز چند منظوره تبدیل کرده است. چیدمان و چیدمان اصلی مواد کتابخانه به شرایط و پایگاه مادی و به تشخیص اولویت مقامات محلی بستگی دارد. به عبارت دیگر تمامی کتابخانه های در حال فعالیت به گونه ای ساخته شده اند که دارای وضعیتی دلپذیر و مدرن، معماری مدرن و نمای داخلی و خارجی مراکز فرهنگی و هنری باشند.
فضاها و مکان های ساختمان را می توان تا حد امکان تغییر داد. اتاق ها و سالن ها نباید منحصراً برای اهداف خاصی ساخته شوند. فرم و شمایل ساختمان در داخل و خارج باید تجربه ای تازه و متمایز باشد و به وضوح از سایر ساختمان های شهر متمایز باشد. دسترسی برای گروه های استثنایی، از جمله افراد نابینا و نابینا، باید آسان و بدون دردسر باشد. اگر ساختمان کتابخانه دو طبقه یا در طبقه دوم است، ورودی کتابخانه باید مجهز به رمپ یا آسانسور برای جا دادن ویلچر باشد. جلوی ساختمان و شیب آن باید بیشتر باشد تا از تابش نور شدید خورشید جلوگیری شود. نمای ساختمان باید به خوبی طراحی شده، رنگارنگ و جذاب باشد. ساختمان کتابخانه مکانی برای تجربه شادی و لذت، انرژی گرفتن و استفاده از زمان و فرصت است و تفاوت های زیادی با ساختمان های دیگر دارد. در اینجا باید همان حس شادی و سرزندگی را به مشتری داد که در پارک ها وجود دارد.
فضای داخلی کتابخانه باید انعکاسی از رنگ های ساده، زیبا و آرامش بخش بیرون از کتابخانه باشد. سفید یا خاکستری روشن و طلایی رنگ های آرام و ساده ای هستند. نظم، زیبایی و چیدمان قفسه ها و جلدهای رنگارنگ و متنوع کتاب ها چیزی است که یک کتابخانه را لذت بخش می کند.
چند سوال مربوط به کتابخانه کودک و نوجوان
معیارهای انتخاب تجهیزات و اثاثیه کتابخانه کودک و نوجوان به جز چند تفاوت مانند کتابخانه بزرگسالان است. در سالهای اخیر، حرفه کتابداری بیشتر به موضوع تجهیز و اختصاص فضای کتابخانههای کودکان و یا بخش کودک کتابخانههای عمومی توجه داشته است. افتتاح کتابخانههای ویژه کودکان و نوجوانان در شهرها یا بخشهای کودک در کتابخانههای عمومی نشاندهنده ابتکارات و نوآوریها در این زمینه است.
برنامه ریزی فضا بر اساس بهره وری بهینه کاربران و کتابداران طراحی شده است. کتابدارانی که در زمینه کتابداری تحصیل کرده و علاقه مند به خدمت به کودکان هستند وظایف خود را به خوبی انجام می دهند و اطلاعات ارزشمند و مفیدی را از تجربیات روزانه خود با کودکان و همچنین از تماس های کودکان و نوجوانان به مهندسان طراح منتقل می کنند و خواسته های خود را با آنها در میان می گذارند. برای ابزار، تجهیزات و مبلمان با والدین کتابخانه.
فرآیند جمع آوری اطلاعات و درگیر کردن خود کاربران یک مثال استراتژیک خوب است. تمامی گروه های سنی از مناطق مختلف جغرافیایی حتی قومیت ها در این برنامه ریزی گنجانده شده اند. هدف از این دعوت و تحقیق، کشف اولویت ها، الزامات، نیازهای خدمات نوآورانه و خلاقانه و همچنین کاربرد فناوری اطلاعات در کتابخانه های کودک و نوجوان است. کودکان و نوجوانان علائق، علایق و خواسته های خود را به شرح زیر توصیف می کنند:
فضاهای بیرونی و داخلی کتابخانه باید دلپذیر، دوستانه و در دسترس باشد.
فضاهای ویژه برای کودکان باید شاد، پر از رنگ، هیجان انگیز و سرگرم کننده باشد.
فضای مدرسه در فضاهای کتابخانه وجود ندارد.
فضاها باید تمیز، سالم، راحت، آرام و ایمن باشند.
ایجاد آزادی نسبی از سر و صدا و سرگرمی؛
اجازه دهید آزادی صحبت کردن در مورد مسائل شخصی و معاشرت با همسالان - از زمان به زمان.
درکتابخانه از چه کتاب هایی نگهداری می شود؟
کتاب نو
رمان
کتاب درسی
کتاب کمک درسی
کتاب کنکوری
کتاب دست دوم
کتاب دانشگاهی
کتاب داستان
کتاب شعر
کتاب اطلاعات عمومی
کتاب کتاب کنکور ارشد و کنکور دکتری
کتابخانه
3 notes
·
View notes
این اولین باری نیست که ما ازدرون توسط مار درآستین ضربه میخوریم، دقیقن در سالهای پشین در ایام که مقاومت غرب کابل بادسیسه ای ازجانب سردمداران ظلم و لشکریان بربادی وویرانی،با ترفند ابوموسی اشعری گونه، بزر کترین امیدبرای بهبودی سرنوشت مردمی را،"با پیمان شکنی بر جلد کتاب آسمانی(قرآن)" سلاخی کردند، سیدی،آغا زاده ی، فرزند از تبارپیامبر"که برای نجات بشر آمده بود"، تبریکات صمیمانه خویش را به پیشگاه، حاکم ظالم و مستبد آنروزی، با لحن (الیوم یوم المرحمه) پیشکش نموده و بزرگترین پیروزی عمرشان را،که گویا قلعه ی خیبری را فتح کرده ویا کفارمکه را به زانو درآورده، جشن گرفتند،
ماسالهاست مانده ایم که با کدام عنوان به طایفه ی ازتبار اسماعیل اما بااندیشه و سیاست ابو لهبی و فریبندگی ابوموسایی،نگاه کنیم:
دوست یا دوشمن!؟
پرواضح است که نمیتوان بطور کلی ازآنان به دوشمنان قسم خورده یادکرد ،زیرا اینان دوشمنی شان براساس چشم هم چشمی زنانه ی دوران حضرت ابراهیم خلیل است، رقابت های که بین مادراسماعیل و اسحق وجود داشت منجربه یک دوشمنی دیرینه وتاریخی شده است، که دوشمنی فعلی اعراب و اسرائیل ازهمان چشمه آب میخورد، ومردم که اینگونه قربان میشوند، جزا ازقبائیل که خصومتی با اینان داشته باشد، نیست.
اما دوست ؛
درفرهنگ ارتباطات جمعی دوست و یاهمان رفاقت که میتواند به دفاع ازهم بیانجامد، با نحوه ی افعال این مردمان،سازگاری ندارد،تاریخ ثابت کرده است که اینان هیچ گاهی به عنوان یک هم پیمان مذهبی و اعتقادی، به ملت ومردم باصداقت،و تعامل پذیر مناطق مرکزی افغانستان نگاه نکرده است، همشه به عنوان مهره،ویا قربانی برای خوشنودی حاکمان مرکزی به آنان نگریسته اند.!!!
شاید میخواهند جبران مافات نمایند، برای تحکیم رابطه عمو زادگی شان،که قرنهاست جنگ و درگیری وجود داشته است را، با فرستادن،سرهای پیروان راستین خلیفه ی اول"که میدانیم در جنگ خیبر چی کرد" دست به خیانت زده،ونقش مار بین آستین را بازی میکند.!!
2 notes
·
View notes
نتانیاهو در سازمان ملل: حاکمان ایران چیزی جز یک نفرین برای مردم خود و منطقه نیستند
#نتانیاهو: تحریمهای ایران باید برگردند
او سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل را با صحبت درباره «ظالمان #تهران» آغاز کرد و گفت: «پنج سال پیش که آخرین بار در این تریبون سخنرانی کردم، درباره #ظالمان تهران هشدار دادم. آنها چیزی جز یک نفرین، نفرین برای مردم خودشان، برای منطقه ما و برای کل جهان نیستند.»
وی حکومت #ایران را «مرتجع» خواند و گفت که تهران «هر کاری میکند تا جلوی #صلح را بگیرد، میلیاردها دلار خرج ترور میکند.»
او با حمله به حکومت ایران گفت که تهران «خطوط کشتیرانی را تهدید می کند» و «در سالهای گذشته #جنایتکاران ایران هزاران نفر را کشتهاند، ایران #مرگ و #نابودی را برای #مردم #بیگناه #اوکراین به #ارمغان برده است» و باید «از #زنها و مردهای ایران که با #حکومت مبارزه میکنند پشتیبانی کرد، کسانی که آینده بهتری میخواهند.»
آقای نتانیاهو با انتقاد ضمنی از رهبران کشورهای طرف #برجام گفت که «۸ سال پیش کشورهای #غربی قول دادند که اگر ایران #توافق ه#ستهای را #نقض کند مجازات میشود، اما نقض کرد و اتفاقی نیفتاد. تحریمهای ایران باید برگردند. باید از تلاشها برای جلوگیری از دستیابی ایران به #رسلاح هستهای #حمایت کرد.» او خواستار بازگرداندن #تحریمهای #بینالمللی و وجود یک تهدید نظامی معتبر علیه تهران شد.
او گفت: «ایران به گسترش قلمروی خود در #خاورمیانه، #اروپا، #آسیا، آمریکای جنوبی و حتی آمریکای شمالی ادامه میدهد. آنها حتی سعی کردند وزیر امورخارجه و مشاور امنیت ملی #آمریکا را #ترور کنند.»
نخست وزیر اسرائیل در سخنرانی خود در هفتاد و هشتمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل گفت که صلح با عربستان سعودی، خاورمیانه جدیدی را ایجاد خواهد کرد. او همچنین تاکید کرد که «هر کاری» خواهد کرد تا ایران به سلاح هستهای دست پیدا نکند.
آقای نتانیاهو در این سخنرانی دو نقشه، یکی خاورمیانه قدیم و دیگری خاورمیانه جدید را در دست گرفت تا نشان دهد که «صلح» چگونه شکل منطقه را تغییر میدهد.
نتانیاهو: تحریمهای…
View On WordPress
0 notes
قتل عام ۶۷
Fa.iranfreedom
مقامات ایرانی چگونه اعدام های دسته جمعی قتل عام ۶۷ را انجام دادند؟
بنا به گزارش چندین زندانی که در آن زمان در زندان گوهردشت کرج و زندان اوین تهران در اواخر تیرماه ۱۳۶۷ محبوس بودند، پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل و پایان رسمی جنگ هشت ساله با عراق توسط ایران، مقامات اقدام به انتقال و انتقال زندانیان کردند. زندانیان سیاسی را در آن زندانها منفک کردند و به طور ناگهانی کلیه ملاقاتها را به حالت تعلیق درآوردند.
در آن دوره، مقامات زندانیان را در مورد عقاید سیاسی خود بازجویی می کردند و آنها را بر اساس میزان وفاداری آنها به حاکمان ایران طبقه بندی می کردند. مقامات قبل از تابستان ۱۹۸۸ چندین بار این کار را انجام داده بودند تا زندانیانی را که در اعتقادات «استوار» بودند منزوی کنند.
بر اساس برخی روایات، به همین دلیل برای زندانیان مشخص نبود که آیا آنها به عنوان بخشی از انتقال به زندان جدیدیایک عفو احتمالی با آنها مصاحبه می کردند. برای چندین هفته در اواخر ژوئیه و اوایل آگوست، مقامات تلاش های شدیدی برای جدا نگه داشتن زندانیان و منزوی نگه داشتن زندانیان انجام دادند تا نقشه های واقعی خود را پنهان کنند.
سوالات هیات مرگ قتل عام ۶۷
به گفته عفو بینالملل، سؤالات مطرح شده توسط کمیته مرگ قتل عام ۶۷ از زندانیان سیاسی چنین بودند؛
آیا آماده محکوم کردن سازمان مجاهدین خلق و رهبری آن هستید؟
آیا آمادگی ابراز «توبه» در مورد عقاید و فعالیت های سیاسی خود را دارید؟
آیا به جمهوری اسلامی اعلام وفاداری میکنید؟
آیا حاضرید برای کمک به ارتش جمهوری اسلامی از یک میدان مین فعال عبور کنید؟
آیا حاضرید به نیروهای مسلح جمهوری اسلامی بپیوندید و با مجاهدین خلق بجنگید؟
آیا از رفقای سابق جاسوسی خواهید کرد و با مقامات اطلاعاتی «همکاری» خواهید کرد؟
آیا حاضرید در جوخه های تیراندازی شرکت کنید؟
آیا حاضریدیکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق را به دار بیاویزید؟
آیا شما مسلمان هستید؟ آیا نماز می خونی؟ آیا قرآن می خوانی؟
بیشتر بخوانید
گواهی اصغر مهدیزاده تنها بازمانده سالن مرگ؛ دادگاه حمید نوری در دورس
شرحی برخی نمونهها
زندانیان باقی مانده شرح دادند که چشم بسته بودند، در راهروها منتظر بودند تا به کمیته برده شوند و زندانیان را می دیدند که ��رای اعدام برده می شدند، از جمله ��نهایی که به دلیل شکنجه حالشان بد بود. بر اساس دو روایت از زندانیان گوهردشت، کاوه نثاری که مبتلا به صرع بود، توسط زندانی دیگری به دلیل اینکه نمی توانست به تنهایی راه برود به چوبه دار برده شد.
تاریخ دقیق اعدامهای دستهجمعی مشخص نیست، اما بر اساس گزارشهای زندانیان، این اعدامها احتمالاً بین ۵ تا ۳۰ ژوئیه در زندانهای اوین و گوهردشت رخ دادهاند. جدول زمانی برای قتل عام ۶۷ در زندانهای خارج از پایتخت، تهران، متفاوت است.
گزارش عفو بینالملل به نقل از یکی از بازماندگان زندان گوهردشت میگوید: بعد از مدتی نگهبانی آمد و مرا به داخل سالن اعدام برد. وقتی آنجا بود، او برای چند لحظه چشم بند مرا پایین کشید و اجساد متعددی را دیدم که روی زمین پراکنده شده بودند.
حدود ۱۲ صندلی با ۱۲ طناب بالای آنها آویزان بود. نگهبانها مشغول آوردن سریع زندانیان و بستن طناب به گردن آنها بودند و نگهبان ها پاهای زندانیان آویزان را میکشیدند تا اینکه جان خود را از دست دادند…
من تعدادی از زندانیان را دیدم که شعار میدادند و این باعث شد نگهبانها بسیار هیستریک شوند. [یکی از مسئولان ارشد زندان] حمله کرد و به آنها زد و فریاد زد: «اینها را سریع بکشید! آنها را تمام کن!» نمی دانم بعدش چه شد.
دیگر نتوانستم بایستم و از حال رفتم. چیز بعدی که احساس کردم این بود که روی صورتم آب می پاشند و نگهبانی مرا بیرون کشید.
بر اساس شهادت زندانیان و برخی از مورخان، در اواخر اوت، مقامات اعدام را به زندانیان احزاب چپ گسترش دادند. [شهادت محمد زند از شاهدان قتل عام ۶۷ در دادگاه دورس آلبانی]
امیرحسین بهبودی که در زمان اعدامها در زندان گوهردشت به سر میبرد، در خاطرات خود توضیح میدهد که چگونه مقامات او و دیگر زندانیان را مورد ضرب و شتم قرار میدهند تا به آنها قول بدهند که نماز بخوانند.
در ۱۴ مرداد ۱۳۶۷، عبدالکریم موسوی اردبیلی، رئیس وقت دیوان عالی کشور و یکی از اعضای شورای عالی قضایی ایران، ظاهراً در خطبههای نماز جمعه تهران ظاهر شد و سخنانی بر زبان راند که معنای آن اعدام گسترده زندانیان بود.
ما را در توئیتر ایران آزادی دنبال کنید
ہوا ہے۔
برای اطلاعات بیشتر مراجعه کنید:-https://fa.iranfreedom.org/
0 notes
دانلود کتاب همه ما شریک جرم هستیم اثر انتقادی کیومرث پور احمد که با نام مستعار چاپ شده بود
نشر مهری در لندن روز شنبه ۱۹ فروردین با درج نام کیومرث پوراحمد بهعنوان نویسنده رمان «همهٔ ما شریک جرم هستیم» مشخص کرد که او، نویسنده این اثر صریح و انتقادی علیه انقلاب سال ۵۷ و حاکمان کنونی ایران است.
کتاب «همهٔ ما شریک جرم هستیم» سال ۱۴۰۰ در نشر مهری منتشر شد. نام نویسندهٔ این کتاب حمید حامد معرفی شده بود. این نام اشاره روشنی به نام اول دو شخصیت اصلی فیلمهای «هامون» و «شب یلدا» دارد.
داستان…
View On WordPress
0 notes
بهنام ملت بهکام دولت؛ نقدی بر یکی از ستونهای قانونی نظام جمهوری اسلامی
نوشتار پیشرو فصلیست از یک پژوهش مفصل که در خلال یک گفتوگو و در پاسخ به ایرادات شکلی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نگاشته شد و البته بدون بازخوانی آن ایرادات شکلی پرداختن به ایرادات ساختاری این قانون که عموما تصور میشود تا پیش از اصلاحات سال ۱۳۶۸ پیشرو بوده چیزی کم دارد. چراکه فرم و ساختار قانون اگر از آغاز ناعادلانه و کژ باشد محتوای آن قانون هرچه باشد از بیقانونی سر درمیآورد. باری؛ پیش از طرح بحث باید به چند سوال مهم پاسخ داد...
اساسا براساس تجربهای آموخته، قانونی که در اجرا مردم و حاکمان را پایبند نکند و بالاتر از هر چیزی قرار نگیرد، کم کم در خودِ کتاب قانون دفن میشود. از زمانی که مشروطهخواهان حکومت قانون را هدف خود قرار دادند تا همین امروز بخشی از قانون اساسی که به حقوق مردم راجع است کمتر اجرا شده است. از جمله این موارد شکنجه است که هنوز هم قربانی میگیرد. اگر این درست باشد، پرسش نیز درست است: چرا؟ بهتر است این پرسش باز بماند تا پاسخی پیش بنیاد به خواننده القا نشود.
پایبندی به قانون یا قانون شکنی چه در بالا چه در پایین باید ریشههای فرهنگی و جغرافیایی داشته باشد، اما تا آنجا که به متنِ خودِ قانون مربوط است به باور من بسنده است که در جایی از قانون اساسی، خودِ قانون راه برای استبداد باز گذاشته باشد. آنگاه باید پرسید حاکم به کدام یک بیشتر میچسبد: به حقوق ملت یا اختیارات قدرت؟ طبیعی است که به دومی. چرا؟ چون هر قدرتی در فکر بقای خویش است. در قوانین اساسی ما آیا این دو بخش هماهنگ بودهاند یا متعارض. اگر شق دوم درست باشد، پس حتماً قانون باید چنان اصلاح شود که اختیارات قدرت نتواند حقوق ملت را پایمال کند. بخش انتصابی و شبه انتخابی قدرت نباید بخش انتخابی را چنان اخته کند که رییس جمهور برای پی گیری غارتگران خزانه و ثروت ملی از حاکم فرادست کسب اجازه کند. این یک فاجعه است. به آن میماند که رییس جمهور در برابر مقامی که در عمل بهشکلی مادامالعمر«شاه-خدا» شده است بگوید:«خزانه را تاراج کردهاند، هزارها میلیارد خوردهاند و بردهاند. آقا اجازه هست تعقیب و دستگیر و محاکمهشان کنم؟ آقا اجازه هست پیگیر حقوق مردم باشم؟» و آقا به جای پیشباز از این خواسته نمره بصیرت رییس را صفر بدهد. بصیرت، هویت، استکبار جهانی، نظام سلطه، تهاجم فرهنگی، اوجب واجبات … اینها را رییس باید آویزه گوش کند. رییس باید تدارکاتچی باشد نه رییسِ جمهوریت یک سیستم مردمنهاد.
تعمیم ناموجه و پیش بنیاد
فرض میکنیم که در زمان تصویب این قانون ۹۸.۲% ملت ایران به حکومت حق و عدل قرآن اعتقاد داشتهاند و تا ابد هم بر این اعتقاد باشند. البته این فقط یک فرض است به سود مدعی. ملت ایران یعنی صد در صد و نه ۹۸.۲%.
یک درصد هم که عقیده دیگری داشته باشد نمیتوان گفت: ملت ایران. باید گفت: اکثریت؛ آن هم اکثریت در تاریخ رأی گیری. ناممکن نیست که اکثریت امروز به کسی رأی دهد و فردا یا مدتی بعد نظرش برعکس شود. دموکراسی، دموکراسی راستین نیست اگر در کنار ساز و کار تعیین انتخابی قانون و حکومت ساز و کار خلع ید و براندازی و تغییر را نیز فراهم نکند؛ البته با رأی اکثریت و حفظ حقوق اقلیت، ایجاد شرایط امن و برابر گفتگو از طریق رسانهها و مطبوعات و انجمن های کاملاً آزاد و مستقل.
حال چرا نگفتهاند اکثریت رأی دهندگان در فلان تاریخ. اگر به مصادیق کاربرد واژه ملت در زبان رجال و انصار حکومت توجه کرده باشید بارها به یک شخص حقیقی یا حقوقی برخوردهایم که همین طور دهان باز میکند و خواست خود را خواست ملت میخواند.
ملت انرژی هسته ای میخواهد، ملت تو دهن آمریکا می زند، ملت از اسراییل متنفر است، ملت در ٩ دی حماسه آفرید، ملت یک نان را به هفتاد میلیون قسمت تقسیم میکند اما تحریمها را تحمل میکند، و... از این جملات بسیار شنیدهایم. پیش آمده است که مشتی اوباش قمه کش خود را ملت نامیده و با شعار حزب فقط حزب الله به جان عده ای دیگر از ملت افتاده است. این رخدادها که شواهد بسیار دارند قرینهای است بر اینکه آوردن واژه ملت و نادیده گرفتن اقلیت یک اشتباه تصادفی نیست بل سوء نیت خودکامانه و دیکتاتور منشانهای است در فرهنگ که در قانون هم رسوخ کرده است. تنها در اینجا واژه ملت یکدست نشده است، در گفتمان سیاسی جمهوری اسلامی نیز غالباً این یک دست سازی کثرات دریافت میشود. این نوع یکدست سازی به سوی وحدت فاشیستی سوق پیدا میکند. وحدت بد نیست اما به شرطی که وحدت کثرات باشد نه یکی کردن کثرات و تطبیق قهرآمیز و خونبار همه کثرات با عقاید یک تن یا یک حزب یا یک اکثریت در تاریخ معینی؛ اکثریتی که تجربه روزانه ما نشان میدهد که چقدر از آری گفتن در برگه رأی در سال ۵٨ پشیماناند و چقدر نور به قبر شاه میفرستند. این تعمیم پیش بنیاد و مطلق اندیش شاید یک مشکل فرهنگی باشد، نه فقط واژه ملت بل واژه های بسیاری در قالب یک حکم کلی و همه شمول به کار میروند؛ همه چنیناند، هیچکس چنان نیست، هرگز این طور نیست، شک نکنید که این طور است، همیشه، هیچوقت، هرگز، مطلقاً، صد در صد، کاملاً، اصلاً و ابداً، و مانند این گزارهها و واژهها غالباً در زبان متداول در جای نادرست به کار میروند. این مطلق گرایی که در گفتار بی آزار مینماید وقتی که اصلی برای قدرت سیاسی گردد به سیاست حذف و تصفیه منجر میشود. ملت سنی دارد، کرد دارد، لر و بلوچ و عرب و ترک دارد، ملت زرتشتی و مسیحی و بهایی و یهودی و کمونیست و سوسیالیست و لیبرال و سکولار و بیخدا و خدا باور دارد. ملت کارگر و بازرگان و اصناف گونه گون دارد. فارغ از اینکه اکثریت در تاریخ معینی چه فکری داشته است همه این گروهها برای بیان خواستها و ایده های خود باید در فضای عمومی شرایط برابر و امن داشته باشند. دموکراسی فقط رأی گیری نیست. تعداد انتخاباتها فی نفسه فضیلت نیست، چه بسا انتخابات زیاد برای پیچیده کردن دموکراسی و سوق دادن انتخاب به انتصاب باشد. البته در عمل نازیسم هم دموکراتیک بود، اما دموکراسی یعنی خودسالاری جامعه در سیاست و اقتصاد و حتی فرهنگ.
امروزه دموکراسی بیشتر با وضعیت اقلیتها سنجیده میشود. تاریخ دو جنگ جهانی و حکومت های توتالیتر و پوپولیستی اندیشه دموکراسی را بیش از پیش از دیکتاتوری اکثریت دور میکند. دیکتاتوری اکثریت یعنی فرایندی که به اکثریت یا حکومتی که به هر دوز و کلکی خود را تا ابد نماینده اکثریت میداند اجازه میدهد تا به محض قدرت گیری شروع به انحصار همه رسانهها و امکانات تبلیغاتی به سود خود و علیه غیر خود کند. فرض کنید اکثریت مردم یک شهر خواهان نماینده شدن یک سوسیالیست باشند. جمهوری اسلامی هرگز اجازه ورود هیچ سوسیالیست، کمونیست، سکولار، بهایی و لیبرال به مجلس ملی نداده است، سهل است، اجازه تبلیغ و نشر فکر در شرایط برابر هم نداده است. علت آن است که ملت بنا به یک تعمیم پیش بنیاد فقط شامل همان رأی دهندگان آری گو در همان تاریخ معین شده است. دموکراسی ما در همین جا لو میرود.
مغلطه حقانیت پیش بنیاد
حکومت قرآن پیشاپیش حق و عدل فرض شده است. به چه دلیل؟ آیا چون اکثریت به آن رأی دادهاند؟ آیا دموکراسی یعنی یک حقیقت یا به بیانی دقیقتر یک دستگاه حقیقت را به رأی نهادن؟ منظور از دستگاه حقیقت مکتب و ایدئولوژی است در باره هستی و اصل جهان و مسائل بنیادین. در باره این مسائل عدد باورمندان حقانیت نمیآورد، قدرت زور و غوغاسالاری و غیرکشی میآورد. حقیقت اگر حقیقت باشد برای اثبات حقانیت خود نیاز به گفتار دارد نه زور و پول حکومت. محل تبادل گفتار نیز فضای عمومی است. تاریخ گواهی میدهد که هرگاه یک دستگاه حقیقت – اعم از الهی یا الحادی- به ایدئولوژی حکومت تبدیل شده بدون حتی یک استثنا کار به زندان و شکنجه و سرکوب خونین اندیشه کشیده است. از آنجا که ما در مغلطه یدی طولا داریم چه بسا بگوییم دموکراسی هم خودش یک ایدئولوژی است و از این حرفها. چنین نیست، چرا؟ چون یک حکومت دموکراتیک هیچکس را وادار نمیکند که دستگاه حقیقتی را به رسمیت بشناسد. دستگاه های حقیقت را به فضای عمومی واگذار میکند تا در فرایند گفتگو و تنازع اندیشهها و در میان دیگر عقیدهها از خود با کلمه دفاع کند نه با قمه. از قضا این جمله آیت الله خمینی که اگر همه موافق باشند من مخالفم میتواند روا باشد. اما در کجا؟ در فضای عمومی آزاد و بی هراس نه در مقام قدرت حکومتی. با قلم و کلمه و اندیشه در شرایط امن و برابر با مخالفان نه با چماق و کارد موکت بری حزباللهیها، نه با قلع و قمع دفتر روزنامهها، نه با بهرهبرداری از تعصب بخشی از مردم. خود این جمله میرساند که حقانیت یک دستگاه حقیقت به عدد ربطی ندارد. اگر در یک قبیله آدمخوار اکثریت به کارکشتهترین آدمخوار رأی بدهند، آدمخواری حقانیت پیدا نمیکند. در اصل یاد شده حکومت قرآن – که بسیار مبهم است – پیشاپیش حق و عدل محسوب شده است. هیچ دستگاه حقیقتی حقانیت پیش بنیاد ندارد. تا انسان هست، شک و تردید، تفکر و اختیار، باور و ترک باور هست. اینها ابدی هستند تا آن زمان که انسانها مهره های بی اختیارِ یک ماشین نشدهاند. تحقیقی بودن اصول دین نیز در جایی که تحقیقِ منجر به شک و الحاد ممنوع باشد نقض غرض است.
●سام محمودی سرابی
[email protected]
Read the full article
0 notes
#سخن اقتصاد ضعیف و فقر، فقط و فقط دو دلیل دارد: یا حاکمان احمقند، یا احمق ها حاکمند، خشک سالی و جنگ ، فقط بهانه اند.. #چرچیل https://www.instagram.com/p/CpGQow1IQso/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes
حمید نوری
سایت ایران آزادی
مقامات ایرانی چگونه اعدام های دسته جمعی قتل عام ۶۷ را انجام دادند؟
بنا به گزارش چندین زندانی که در آن زمان در زندان گوهردشت کرج و زندان اوین تهران در اواخر تیرماه ۱۳۶۷ محبوس بودند، پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل و پایان رسمی جنگ هشت ساله با عراق توسط ایران، مقامات اقدام به انتقال و انتقال زندانیان کردند. زندانیان سیاسی را در آن زندانها منفک کردند و به طور ناگهانی کلیه ملاقاتها را به حالت تعلیق درآوردند.
در آن دوره، مقامات زندانیان را در مورد عقاید سیاسی خود بازجویی می کردند و آنها را بر اساس میزان وفاداری آنها به حاکمان ایران طبقه بندی می کردند. مقامات قبل از تابستان ۱۹۸۸ چندین بار این کار را انجام داده بودند تا زندانیانی را که در اعتقادات «استوار» بودند منزوی کنند.
بر اساس برخی روایات، به همین دلیل برای زندانیان مشخص نبود که آیا آنها به عنوان بخشی از انتقال به زندان جدید یا یک عفو احتمالی با آنها مصاحبه می کردند. برای چندین هفته در اواخر ژوئیه و اوایل آگوست، مقامات تلاش های شدیدی برای جدا نگه داشتن زندانیان و منزوی نگه داشتن زندانیان انجام دادند تا نقشه های واقعی خود را پنهان کنند.
سوالات هیات مرگ قتل عام ۶۷
به گفته عفو بینالملل، سؤالات مطرح شده توسط کمیته مرگ قتل عام ۶۷ از زندانیان سیاسی چنین بودند؛
آیا آماده محکوم کردن سازمان مجاهدین خلق و رهبری آن هستید؟
آیا آمادگی ابراز «توبه» در مورد عقاید و فعالیت های سیاسی خود را دارید؟
آیا به جمهوری اسلامی اعلام وفاداری میکنید؟
آیا حاضرید برای کمک به ارتش جمهوری اسلامی از یک میدان مین فعال عبور کنید؟
آیا حاضرید به نیروهای مسلح جمهوری اسلامی بپیوندید و با مجاهدین خلق بجنگید؟
آیا از رفقای سابق جاسوسی خواهید کرد و با مقامات اطلاعاتی «همکاری» خواهید کرد؟
آیا حاضرید در جوخه های تیراندازی شرکت کنید؟
آیا حاضرید یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق را به دار بیاویزید؟
آیا شما مسلمان هستید؟ آیا نماز می خونی؟ آیا قرآن می خوانی؟
بیشتر بخوانید
گواهی اصغر مهدیزاده تنها بازمانده سالن مرگ؛ دادگاه حمید نوری در دورس
شرحی برخی نمونهها
زندانیان باقی مانده شرح دادند که چشم بسته بودند، در راهروها منتظر بودند تا به کمیته برده شوند و زندانیان را می دیدند که برای اعدام برده می شدند، از جمله آنهایی که به دلیل شکنجه حالشان بد بود. بر اساس دو روایت از زندانیان گوهردشت، کاوه نثاری که مبتلا به صرع بود، توسط زندانی دیگری به دلیل اینکه نمی توانست به تنهایی راه برود به چوبه دار برده شد.
تاریخ دقیق اعدامهای دستهجمعی مشخص نیست، اما بر اساس گزارشهای زندانیان، این اعدامها احتمالاً بین ۵ تا ۳۰ ژوئیه در زندانهای اوین و گوهردشت رخ دادهاند. جدول زمانی برای قتل عام ۶۷ در زندانهای خارج از پایتخت، تهران، متفاوت است.
گزارش عفو بینالملل به نقل از یکی از بازماندگان زندان گوهردشت میگوید: بعد از مدتی نگهبانی آمد و مرا به داخل سالن اعدام برد. وقتی آنجا بود، او برای چند لحظه چشم بند مرا پایین کشید و اجساد متعددی را دیدم که روی زمین پراکنده شده بودند.
حدود ۱۲ صندلی با ۱۲ طناب بالای آنها آویزان بود. نگهبانها مشغول آوردن سریع زندانیان و بستن طناب به گردن آنها بودند و نگهبان ها پاهای زندانیان آویزان را میکشیدند تا اینکه جان خود را از دست دادند…
من تعدادی از زندانیان را دیدم که شعار میدادند و این باعث شد نگهبانها بسیار هیستریک شوند. [یکی از مسئولان ارشد زندان] حمله کرد و به آنها زد و فریاد زد: «اینها را سریع بکشید! آنها را تمام کن!» نمی دانم بعدش چه شد.
دیگر نتوانستم بایستم و از حال رفتم. چیز بعدی که احساس کردم این بود که روی صورتم آب می پاشند و نگهبانی مرا بیرون کشید.
بر اساس شهادت زندانیان و برخی از مورخان، در اواخر اوت، مقامات اعدام را به زندانیان احزاب چپ گسترش دادند. [شهادت محمد زند از شاهدان قتل عام ۶۷ در دادگاه دورس آلبانی]
امیرحسین بهبودی که در زمان اعدامها در زندان گوهردشت به سر میبرد، در خاطرات خود توضیح میدهد که چگونه مقامات او و دیگر زندانیان را مورد ضرب و شتم قرار میدهند تا به آنها قول بدهند که نماز بخوانند.
در ۱۴ مرداد ۱۳۶۷، عبدالکریم موسوی اردبیلی، رئیس وقت دیوان عالی کشور و یکی از اعضای شورای عالی قضایی ایران، ظاهراً در خطبههای نماز جمعه تهران ظاهر شد و سخنانی بر زبان راند که معنای آن اعدام گسترده زندانیان بود.
ما را در توئیتر ایران آزادی دنبال کنید
ہوا ہے۔
برای اطلاعات بیشتر مراجعه کنید: -https://fa.iranfreedom.org/
0 notes
فیلم تایگر 3 نماشی هیجان انگیز از سلمان خان و کاترینا کایف
دهلی نو: بیش از حد طولانی است، بیش از حد گرم شده و بیش از حد است. اما آیا این پایان داستان است؟ نه. چه کسی از ببر انتظار دارد خطوط راه راه خود را تغییر دهد؟ سلمان خان در سومین بازی خود به عنوان ابرجاسوس آویناش سینگ راتوره با نام مستعار تایگر، با کمک داستانی از تهیهکننده آدیتیا چوپرا و فیلمنامهای از شریدار راغوان، ثابت میکند که همیشه خرید زیادی از تماشای یک قهرمان سرکوبناپذیر در حال جهش وجود دارد. انواع نشیمنگاه و فرود آمدن روی پای او.
قدرت ستاره بازیگر نقش اول به کار می آید، اما تایگر3 (مانند پاتان و بر خلاف جنگ) جنسیت گرا است. کاترینا کایف تقریباً به اندازه ببر شکست ناپذیر مجاز به انجام اکشن است، که شاهکارهای مرگبارش در قسمت سوم به شکلی بزرگتر و گستاخانه باز می گردد.
تکرار نمی شود که قهرمان، که خود یک مامور با رگه های پست است، یک سکانس اکشن بزرگ را برای خودش در یک حمام ترکی که حوله ای پوشیده است، می گیرد و در مقابل یک مامور کشنده چینی و مربی هنرهای رزمی قرار می گیرد. با بازی میشل لی، بدلکار آمریکایی). این دو بارهای خنک را ارائه می دهند. اگر هیچ چیز دیگری نباشد، دو حوله بدون لک یک لایه اضافی به فیلم اضافه می کنند.
بدیهی است که دنیای جاسوسی YRF برای کسانی نیست که به دنبال فیلمهای هیجانانگیز جاسوسی واقعگرایانه و نزدیک به استخوان میگردند، اما برای همه افراد دیگر (چه سلمان و چه سوآپ) چیزهای زیادی در اینجا وجود دارد. برای اندازه گیری خوب، شخصیت شرور در این فیلم فقط یک مامور پاکستانی غرغر و خروشان نیست. او قهرمان را به دنبال پول خود می دواند.
مرد بد در اعلام قصد خود برای محو کردن هند از روی زمین کوتاهی نمیکند - این فقط قابل انتظار است - اما او به لطف نوشته و عملکرد ثابتی که عمران هاشمی میآید، چیزی جز یک شخصیت منفرد و نه خصمانه است. با
اکشن نیمه اول فیلم بیشتر به دوبلورهای بدلکاری تعلق دارد تا دو ستاره. در نیمه دوم، همه چیز متعادل میشود و سلمان و کاترینا وارد میشوند و سوپراستار دیگری از جهان به آنها ملحق میشود که لطفی را که در فیلم قبلیاش در ژانر پر رونق دریافت کرده بود، برمیگرداند.
ببر 3 به کارگردانی منیش شارما تنها سه سکانس طول می کشد تا توضیح دهد که قرار است درباره چه چیزی باشد. با داستان اصلی زویا (کاترینا کایف) شروع می شود. مختصر و دقیق است و در اوایل هزاره در لندن اجرا می شود. پیش درآمد همچنین شخصیتی را معرفی میکند که قرار است به سرعت هالهای بزرگتر از حد معمول به دست آورد، اگر فقط کمی کمتر از قهرمان عنواندار باشد.
سکانس 2 رئیس R&AW را به مایتیلی منون (رواتی) میفرستد که ببر را برای یک عملیات نجات سریع به نام Mission Timepass میفرستد. اگر «گذر زمان» همان چیزی باشد که Tiger 3 میخواهد باشد، در رسیدن به آن هدف موفق میشود – و سپس مقداری.
به دنباله بعدی برش دهید. مردی که تایگر متهم به نجات او از سرزمینی شده است که هیچ عامل هندی از آنجا زنده بیرون نیامده است، اصرار دارد که در اقدام او برای شلیک به مردی که آژانس در همه شرایط آب و هوایی و همه جا به آنجا می رود، هیچ چیز «شخصی» وجود نداشته است.
بقیه داستان برای تایگر و زویا از یک سو و یک مامور سابق آی اس آی، آتیش رحمان (عمران هاشمی) از سوی دیگر ابعاد شخصی به خود می گیرد. نبرد بین حقیقت و نیمه حقیقت، بین خیانت و رستگاری، بین باج خواهی و مقاومت، بین دموکراسی و دیکتاتوری، و بین عوامل دوگانه و رفقای واقعی است.
قابل توجه ترین جنبه Tiger 3 که در استانبول، سنت پترزبورگ، وین، اسلام آباد و یک زندان با امنیت بالا در قسمت کوهستانی پاکستان رخ می دهد، این است که ببر، زویا و تیم آنها با یک ملت در کل مبارزه نمی کنند. اما فقط یک دسته از مرتدین در آی اس آی و ارتش که می خواهند علیه نسرین ایرانی (سیمران) نخست وزیر صلح طلب کشور کودتا کنند.
این یک معکوس قابل توجه از یک فرمول به خوبی فرسوده است. حاکمان پاکستان و مردم آن اغلب به عنوان موجودات جداگانه در فیلم های اکشن هندی مطرح شده اند. در ببر 3، علاوه بر این، بین یک حاکم منتخب دموکراتیک و عناصر سرکش در ارتش و سازمان اطلاعاتی کشور که میخواهند او را برکنار کنند، تمایز قائل میشود.
در آنچه که گسترش عمده مفهوم اعتصاب جراحی است، بسیاری از صحنههای اکشن حیاتی در محوطه نخست وزیری در پایتخت پاکستان - در آشپزخانه، پناهگاه و اصطبل آن - در روز استقلال این کشور به صحنه میروند.
تحولاتی که تایگر، همسرش و جفتهایشان، از جمله راکش چاوراسیا (کومود میشرا) و آناند رائو (آنانت ویدات) را به آنجا هدایت میکند، محور داستان را تشکیل میدهد. در قسمتهای آن جزئیات داستانی درباره اتفاقی که برای پسر این زوج جاسوس، جونیور (سرتااج کاکار) و یک مامور باردار پاکستانی، شاهین (ریدی دوگرا در یک فیلم کوتاه) میافتد، وجود دارد که دو شخصیت کلیدی با آنها ارتباط مستقیم دارند.
تماشای Tiger 3 مستلزم تمایل به چشم پوشی از خطاهای گاه به گاه در منطق و یکنواختی است که برخی از بلوک های اکشن ایجاد می کنند، به خصوص زمانی که آنها بیش از حد استقبال می کنند. همه آنها دیر یا زود این کار را انجام می دهند. اگر ویرایش واضح تر بود، تایگر 3 بهتر ارائه می شد.
در جنگلی که ببر در آن زندگی می کند، قوانین روشن است. نصف اقدامات استقبال نمی شود. هر چیزی که این تریلر جاسوسی جمع آوری می کند حداقل در سه ضرب می شود و با رها کردن ارائه می شود. آن را بگیرید یا آن را تکه تکه کنید.
ببر 3 از آن دسته فیلم هایی است که در آن اکشن اغلب بازیگری را تحت الشعاع قرار می دهد. طراحان رقص بدلکاری، فیلمبردار (آنای گوسوامی) و تیم VFX سزاوار تشویق بی دریغ هستند. هر یک از نقاط اوج اکشن باعث میشود که فیلم تا زمانیکه، همانطور که قبلاً در این بررسی اشاره شد، در معرض خطر از بین رفتن بیشازحد قرار نگیرند، فیلم را در حرکت نگه میدارد.
بدون حضور یک یا دو ستاره که میتوانند درخشش را، اگر از نوع سطحی، به تمرین بیافزایند، تمام ویژگیهای تکنیکی که فیلم بر آن سوار میشود، نابود میشد. سلمان خان و کاترینا کایف حتی زمانی که ببر 3 دقیقاً به اندازه یک گربه روی پا ناوگان نیست ناامید نمی شوند.
در میان آتشبازیهایی که شاید برای انتشار دیوالی مناسب باشد، حداقل دو اجرا در Tiger 3 چیزی فراتر از صدای فراگیر است - همانهایی که Revathy و Simran ارائه میکنند. در نمایش سلمان و کاترینا، آنها نشان میدهند که ارزش زیادی در روشهای دنیای پیش از جاسوسی برای تجسم شخصیتها وجود دارد.
از آنجایی که جاسوسان اینجا هستند تا بمانند، مانند انفجارها، درگیری های مسلحانه و نبردهای تن به تن که با قلمرو همراه است، ممکن است به آن عادت کنیم. ببر 3 ممکن است کمک کند. این فیلمی است که در بیشتر موارد روی ریل می ماند.
0 notes
بنام سلحشوران آذرآبادگان بویژه شهروندان مظلوم و ستمدیدهٔ زلزله زدهٔ شهر خوی این خودروی ضد شورش را که مهربانانه مینگرید، نه برای جلوگیری از یک شورش و خیزشی است و نه برای پدافندی بر علیه یک دشمن خارجی! بلکه برای پاشیدن آب در آن سرمای زیر صفر درجه به شهروندان زلزله زدهٔ خوی که درخواست کمک های امدادی دارند، رذیل ترین، بیشعور ترین، سفاک ترین، نادان ترین و جنایتکارترین حاکمان خونخوار، ایران را اشغال کرده و خون مردم را میمکند #ننگ_بر_رژیم_کثیف_جمهوری_اسلامی #مرگ_بر_خامنه_ای_لعنت_بر_خمینی #سرنگون_باد_جمهوری_اسلامی #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #مرد_میهن_آبادی https://www.instagram.com/p/CoJXzx2LnV1/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes
اسدالله اسدی
سایت ایران آزادی
مقامات ایرانی چگونه اعدام های دسته جمعی قتل عام ۶۷ را انجام دادند؟
بنا به گزارش چندین زندانی که در آن زمان در زندان گوهردشت کرج و زندان اوین تهران در اواخر تیرماه ۱۳۶۷ محبوس بودند، پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل و پایان رسمی جنگ هشت ساله با عراق توسط ایران، مقامات اقدام به انتقال و انتقال زندانیان کردند. زندانیان سیاسی را در آن زندانها منفک کردند و به طور ناگهانی کلیه ملاقاتها را به حالت تعلیق درآوردند.
در آن دوره، مقامات زندانیان را در مورد عقاید سیاسی خود بازجویی می کردند و آنها را بر اساس میزان وفاداری آنها به حاکمان ایران طبقه بندی می کردند. مقامات قبل از تابستان ۱۹۸۸ چندین بار این کار را انجام داده بودند تا زندانیانی را که در اعتقادات «استوار» بودند منزوی کنند.
بر اساس برخی روایات، به همین دلیل برای زندانیان مشخص نبود که آیا آنها به عنوان بخشی از انتقال به زندان جدید یا یک عفو احتمالی با آنها مصاحبه می کردند. برای چندین هفته در اواخر ژوئیه و اوایل آگوست، مقامات تلاش های شدیدی برای جدا نگه داشتن زندانیان و منزوی نگه داشتن زندانیان انجام دادند تا نقشه های واقعی خود را پنهان کنند.
سوالات هیات مرگ قتل عام ۶۷
به گفته عفو بینالملل، سؤالات مطرح شده توسط کمیته مرگ قتل عام ۶۷ از زندانیان سیاسی چنین بودند؛
آیا آماده محکوم کردن سازمان مجاهدین خلق و رهبری آن هستید؟
آیا آمادگی ابراز «توبه» در مورد عقاید و فعالیت های سیاسی خود را دارید؟
آیا به جمهوری اسلامی اعلام وفاداری میکنید؟
آیا حاضرید برای کمک به ارتش جمهوری اسلامی از یک میدان مین فعال عبور کنید؟
آیا حاضرید به نیروهای مسلح جمهوری اسلامی بپیوندید و با مجاهدین خلق بجنگید؟
آیا از رفقای سابق جاسوسی خواهید کرد و با مقامات اطلاعاتی «همکاری» خواهید کرد؟
آیا حاضرید در جوخه های تیراندازی شرکت کنید؟
آیا حاضرید یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق را به دار بیاویزید؟
آیا شما مسلمان هستید؟ آیا نماز می خونی؟ آیا قرآن می خوانی؟
بیشتر بخوانید
گواهی اصغر مهدیزاده تنها بازمانده سالن مرگ؛ دادگاه حمید نوری در دورس
شرحی برخی نمونهها
زندانیان باقی مانده شرح دادند که چشم بسته بودند، در راهروها منتظر بودند تا به کمیته برده شوند و زندانیان را می دیدند که برای اعدام برده می شدند، از جمله آنهایی که به دلیل شکنجه حالشان بد بود. بر اساس دو روایت از زندانیان گوهردشت، کاوه نثاری که مبتلا به صرع بود، توسط زندانی دیگری به دلیل اینکه نمی توانست به تنهایی راه برود به چوبه دار برده شد.
تاریخ دقیق اعدامهای دستهجمعی مشخص نیست، اما بر اساس گزارشهای زندانیان، این اعدامها احتمالاً بین ۵ تا ۳۰ ژوئیه در زندانهای اوین و گوهردشت رخ دادهاند. جدول زمانی برای قتل عام ۶۷ در زندانهای خارج از پایتخت، تهران، متفاوت است.
گزارش عفو بینالملل به نقل از یکی از بازماندگان زندان گوهردشت میگوید: بعد از مدتی نگهبانی آمد و مرا به داخل سالن اعدام برد. وقتی آنجا بود، او برای چند لحظه چشم بند مرا پایین کشید و اجساد متعددی را دیدم که روی زمین پراکنده شده بودند.
حدود ۱۲ صندلی با ۱۲ طناب بالای آنها آویزان بود. نگهبانها مشغول آوردن سریع زندانیان و بستن طناب به گردن آنها بودند و نگهبان ها پاهای زندانیان آویزان را میکشیدند تا اینکه جان خود را از دست دادند…
من تعدادی از زندانیان را دیدم که شعار میدادند و این باعث شد نگهبانها بسیار هیستریک شوند. [یکی از مسئولان ارشد زندان] حمله کرد و به آنها زد و فریاد زد: «اینها را سریع بکشید! آنها را تمام کن!» نمی دانم بعدش چه شد.
دیگر نتوانستم بایستم و از حال رفتم. چیز بعدی که احساس کردم این بود که روی صورتم آب می پاشند و نگهبانی مرا بیرون کشید.
بر اساس شهادت زندانیان و برخی از مورخان، در اواخر اوت، مقامات اعدام را به زندانیان احزاب چپ گسترش دادند. [شهادت محمد زند از شاهدان قتل عام ۶۷ در دادگاه دورس آلبانی]
امیرحسین بهبودی که در زمان اعدامها در زندان گوهردشت به سر میبرد، در خاطرات خود توضیح میدهد که چگونه مقامات او و دیگر زندانیان را مورد ضرب و شتم قرار میدهند تا به آنها قول بدهند که نماز بخوانند.
در ۱۴ مرداد ۱۳۶۷، عبدالکریم موسوی اردبیلی، رئیس وقت دیوان عالی کشور و یکی از اعضای شورای عالی قضایی ایران، ظاهراً در خطبههای نماز جمعه تهران ظاهر شد و سخنانی بر زبان راند که معنای آن اعدام گسترده زندانیان بود.
ما را در توئیتر ایران آزادی دنبال کنید
ہوا ہے۔
برای اطلاعات بیشتر مراجعه کنید: -https://fa.iranfreedom.org/
0 notes
چیزی که همه درباره خرید آنلاین میوه تهران دوست ندارند و چرا
طبق عقیده باستانشناسانی مانند رومن گیرشمن قم، از نخستین مکانهای روی زمین است که برای نخستینبار میزبان تجمعاتی از انسانهای نخستین بودهاست. هزینهٔ نهایی آن ۱۲۰ میلیون دلار بودهاست پس از توسعهٔ کامل طول مسیر مونوریل به ۲۵ کیلومتر، تعداد ایستگاههای آن به ۱۷ ایستگاه افزایش خواهندیافت. بر اساس گزارشهایی تا سال ۱۴۰۰ یک میلیون و چهار هزار متوفی در این گورستان دفن شدهاست. این سامانه سالیانه ۱۸۳ میلیون متر مکعب آب به پشت سد کوچری منتقل میکند. در مراسم روز عید قربان مردم پشت گوسفندان قربانی را با حنا رنگ میکنند، دستمال سرخ گرد گردن حیوان میبندند، به چشمان او سرمه میکشند و قند و نبات در دهان او میگذارند و سپس او را ذبح میکنند. در لرستان و لکستان در شب چله، نوجوانان و جوانان با رفتن به پشت بام همسایه خود و دراز کردن شالی، اشعار زیر را بلند بلند میخوانند و همسایه در شال آنها آجیل، شیرینی و میوه و گندم شاهدانه میگذارد. در ابتدا این محل به دلیل اداره برقی که در آن وجود داشت برق بامداد نامیده میشد و بعدها به نام زعفرانیه تغییر نام داد. این آلودهکنندهها با ورود به چرخه غذایی حیوانات و انسان ممکن است مشکلات بهداشتی و محیطی اضافهای را به وجود آورند.
مردم شهر هر سال با تجمع در خیابان امامزاده ابراهیم و حرکت به سمت مرقد فاطمه معصومه سالروز ورود فاطمه معصومه به قم را گرامی میدارند. در زمان فتحعلیشاه قاجار شهر قم و مرقد فاطمه معصومه بازسازی شدند. عدهٔ زیادی نیز در این روز برای شرکت در مجلس جشن و شادی به مسجد جمکران یا مرقد فاطمه معصومه میروند. امروزه اما اکثر مردان قمی از لباس ساده پیراهن و شلوار پارچهای یا تی شرت و شلوار کتان یا جین استفاده میکنند. ↑ سفرهای استانی احمدینژاد؛ فرصتی برای تبلیغ یا خدمت؟ ↑ «زنانی که سهم بیشتری از سیاست میخواهند - ایسنا». بایگانیشده از اصلی در ۱۵ دسامبر ۲۰۱۲. بایگانیشده از اصلی (PDF) در ۱۱ مه ۲۰۱۳. انگشتر نقره دستساز در کنار سوهان و فرش ابریشم جزء سوغات اصلی شهر قم به حساب میآید. بایگانیشده از اصلی در ۱۰ آوریل ۲۰۲۱. بیش از ۶۰ حلقه چاه خشک شده و ۱۷۱ حلقه از چاههای منطقه نیز در آستانه خشکیدن قرار دارند، اما تاکنون حقابه یی برای این روستاها در نظر گرفته نشدهاست. هم چنین سیب زمینی و پنبه در بهکده کشت میشود و مازاد بر مصرف ساکنان بهکده از محصولات کشاورزی به ��ایر منطقهها برای فروش می��رستد.
نباید سیگار بکشیم، نباید چای و قهوه بیش از حد مصرف کنیم، نباید دیورتیک (داروهای مدر) بیش از حد مصرف کنیم، باید بیشتر خود را در معرض نور خورشید قرار دهیم تا ویتامین D در زیر پوستمان تولید شود. مردم قم در دوران امویان و عباسیان و در زمانهای حکومت هارون الرشید، مأمون، معتصم، معتمد عباسی و حاکمان دیگر چندین بار ضد حکومتهای ��قت شورش کرده و از پرداخت مالیات سرباززدند که در بیشتر موارد سرکوب شده و قم متحمل خسارات زیادی شدهاست. وجود حرم حضرت معصومه و زائران زیادی که سالانه برای زیارت ایشان به شهر قم سفر مینمایند، منجر به شکلگیری این هنر شد. آنگاه مقدار زیادی از این حلوا را باخود به عنوان راه آورد برد. ۳. وجود رشته کوههای زاگرس به عنوان مانعی برای رسیدن بادهای مرطوب غربی به قم. در قم خطر وقوع سیل، زلزله، خشک سالی و طوفان شن وجود دارد. یکی از مهمترین اثرات کلسیم در تنظیم فعالیت تنفسی گیاه است، میوه حاوی کلسیم کم ٬ سرعت تنفس خیلی بالایی دارد، یعنی تنفس با غلظت کلسیم نسبت عکس دارد. مرزهای پردوام محلات و خانهها، کم عرض و بنبست بودن کوچهها و محلات، بامهای گنبدی و تخت، نشانگر نوعی از استقلال در واحدهای مسکونی شهر است. Th is po st has been done wi th the help of GSA Conte nt G ener ator Demoversion!
همچنین سهام بورس اوراق بهادار تهران در بورس تهران عرضه شدهاست. این صفحه آخرینبار در ۲ اوت ۲۰۲۲ ساعت ۱۶:۱۳ ویرایش شدهاست. آثار این کاوشها هماکنون در موزه ملی ایران قابل رویت است. در تجزیه و تحلیل مسکن در بافت تاریخی شهر قم، گوناگونی فضاها، درجات مختلف پوشیدگی و شیوههای ترکیب مرتبط با زندگی اجتماعی قابل مشاهده است. این جمعیت در ۲۷۹٬۷۵۲ خانوار زندگی میکنند. مردم مور این میوه را به اروپا معرفی کردند و مدارکی هست که نشان میدهد هندوانه نخستین بار در سال ۹۶۱ در کوردوبا و همچنین در سال ۱۱۵۸ در سویل واقع در اندلس کاشته شده و سپس از اروپای جنوبی به طرف شمال گسترده شدهاست. این طرح درحالی برای استانهای دیگر هدفگذاری شدهاست که ۸۹۲ روستای مشکل آب آشامیدنی دارند و ۶۸ هزار جمعیت روستایی این به وسیله تانکر آبرسانی میشوند. ۱. حاکمیت توده هوای پرفشار جنب حاره در قم و دیگر استانهای کشور و جلوگیری از وزش بادهای مرطوب غربی. نگارهای از مسجد طباطبایی در حرم فاطمه معصومه.
هماکنون ۸ مسیر اتوبوس تندرو در شهر ایجاد شده که پر رفتوآمدترین مسیر، خط یک از بهشت معصومه تا مسجد جمکران است. پروژهٔ خط A متروی قم، از شرق شهر (جمکران) آغاز شده و تا شمال غربی شهر (قلعه کامکار) ادامه مییابد. پس از وفات فاطمه معصومه خواهر علی بن موسی و دفن او در قم، این نقش شهر به تدریج گسترش یافت. در جنگ جهانی اول، دامنهٔ جنگ به حدی گسترش یافت که حتی قم را هم دربرگرفت و نیروهای روسیه و انگلیس به بهانههای مختلف آن را اشغال کردند. کرایهٔ هر مسافر ابتدا سه شاهی بود که بعد به پنج شاهی و از سال ۱۲۹۷ خورشیدی به سیصد دینار (شش شاهی) افزایش یافت. همچنین این بازیها آخرین دوره مربیگری فرانک اوفارل برای تیم ملی بود و پس از آن وی جای خود را به حشمت مهاجرانی داد. سفارش میوه آنلاین شرکت در نیمه دهه هفتاد خورشیدی علاوه بر وظیفه ارائه خدمات بهداشتی درمانی به پرسنل شهرداری تهران، فعالیتهایش را در زمینه پاسخگویی به نیازهای اساسی مردم و تحقق سلامت عمومی شهروندان گسترش داد.
و ماه بعد، تیم ملی وارد جام ملتها شد و با وجود آنکه حتی تا آستانهٔ حذف در مرحلهٔ گروهی نیز پیش رفته بود، سرانجام، پا به مراحل حذفی گذاشت و در بازی یک چهارم نهایی در دیداری مهیج و نفسگیر کرهجنوبی را ۳-۴ شکست داد اما باز هم در بازی نیمهنهایی مغلوب شد و با پیروزی برابر بحرین در بازی ردهبندی برای چهارمین بار به مقام سومی جام ملتها رسید. در حفاریهای نقاط گوناگون ایران مشخص گردیده که در حدود ۳۳۰۰ سال پیش از میلاد درخت را در ری، کاشان و دامغان به طرز مشابهی نقاشی میکردهاند و بنابراین در آن زمان از لحاظ باغبانی میان نقاط مختلف ایران رابطه برقرار بودهاست. اراک از شهرهای صنعتی ایران است که از لحاظ گوناگونی محصولات صنعتی، نخستین، از لحاظ وجود صنایع مادر، دومین و بهطور کلی یکی از چهار قطب صنعتی کشور محسوب میشود. این استان تا سال ۱۳۵۲یکی از شهرستانهای استان دهم محسوب میگردید که در سال ۱۳۵۲ با مصوبه هییت وزیران به استان ارتقاء پیدا کرد. سرانجام سال ۱۳۹۳ بر اساس مصوبه شورای اسلامی شهر تهران و ابلاغ اساسنامه جدید ماموریتها و نام سازمان مورد تجدید نظر اساسی قرار گرفت و به نام کنونی فعالیت میکند.
1 note
·
View note