دستگاه حضور و غیاب visible light /speed face v3l
همه ما می دانیم که سال هاست به منظور امکان دسترسی به اطلاعات زمان تردد پرسنل و همچنین محاسبه دقیق تر حقوق و دستمزد آن ها، ضروری است که از دستگاه حضور و غیاب استفاده می شود. به همین دلیل شرکت های تولید کننده هم انواع دستگاه های حضور و غیاب را با ویژگی ها و قابلیت های جدید تولید می کنند. یکی از بهترین انواع دستگاه های حضور و غیاب، دستگاه حضور و غیاب visible light /speed face v3l است که به دلیل مجهز شدن به ویژگی ها و قابلیت های جدید و کامل جز بهترین دستگاه ها شناخته می شود. طراحی زیبا و کوچک این دستگاه به صورتی است که می توانید از آن در محیط های مختلف و بسته به نیاز خود استفاده کنید. عملکرد این دستگاه حضور و غیاب تشخیص چهره نیز بدین صورت است که می توانید از روش های مختلف احراز هویت و با توجه به نیاز خود استفاده کنید. دستگاه حضور و غیاب visible light /speed face v3l ویژگی های بسیار مهم دیگری نیز دارد که در ادامه این مقاله به بررسی کامل تر آن می پردازیم.
معرفی دستگاه حضور و غیاب visible light /speed face v3l
دستگاه حضور و غیاب visible light /speed face v3l یکی از جدیدترین دستگاه های احراز هویت و کنترل تردد است که امکان احراز هویت با روش های مختلف را فراهم کرده است. بنابراین با توجه به نیاز و دسترسی پرسنل و همچنین سلیقه خود می توانید از روش مورد نظرتان استفاده کنید. بنابراین می توانید پس از استفاده از دستگاه، گزارشات دقیقی از عملکرد پرسنل و همچنین زمان دقیق حضور و تردد آن ها اطمینان حاصل کنید. این دستگاه دارای ظرفیت 1500 چهره و 3000 اثر انگشت را دارد. بنابراین می توان گفت یک دستگاه کاربردی و مناسب برای سازمان ها و شرکت هایی با تعداد پرسنل زیاد و متوسط است. بدین صورت که می توان گفت با خرید این دستگاه و نصب آن می توانید شاهد بهبود و ایجاد نظم در سازمان خود باشید.
ویژگی های دستگاه حضور و غیاب visible light /speed face v3l
هر کدام از دستگاه های حضور و غیاب دارای مشخصات و ویژگی های مختلفی دارند که باعث متمایز شدن آن ها در مقایسه با یک دیگر می شود. دستگاه حضور و غیاب visible light /speed face v3l نیز ویژگی های بسیار مهمی دارد که یکی از مهم ترین آن ها مجهز شدن به دوربین دو گانه بسیار قوی و همچنین به کارگیری جدیدترین تکنولوژی های دنیا برای احراز هویت و شناسایی کاربران در محیط های کاری است. عملکرد دوربین این دستگاه zk به صورتی است که چهره پرسنل را حتی با ماسک داشتن یا عینک زدن هم شناسایی می کند. به همین دلیل می توان گفت که جز بهترین دستگاه ها در دوران کرونا و برای جلوگیری از شیوع این بیماری شناخته می شود. به صورتی که حتی می توان چهره افراد را از فاصله 3 متری هم شناسایی کند. همچنین دستگاه حضور و غیاب visible light /speed face v3l ویژگی های بسیار مهم دیگری نیز دارد که شامل موارد زیر است:
تشخیص چهره جعلی و تقلب با مجهز شدن به الگوریتم ها و فناوری های جدید و پیشرفته
دارای قابلیت هایی نظیر اعلام زمان با زنگ، امکان تنظیم دکمه های ورود و خروج، مجهز به بلندگو
دارای سیستم کنترل دسترسی هیبریدی- بیومتریک
مجهز شده به تکنولوژی تشخیص چهره نور مرئی
پشتیبانی از روش های مختلف تشخیص چهره از جمله تشخیص اثر انگشت و تشخیص چهره
پشتیبانی از کد QR Code و RFID
مجهز شده به الگوریتم ضد جعل برای تشخیص چهره کاربران و پرسنل مجاز و جلوگیری از حملات جعلی عکس و ویدئو
سازگار با نرم افزار دسترسی ZK bio
دارای کلاس حفاظتی و گواهینامه استاندارد IP65 با مقاومت بالا در برابر گرد و غبار و آب به منظور استفاده از دستگاه در محیط ها و فضای باز
قابلیت ثبت 1500 چهره
قابلیت ثبت 3000 اثر انگشت
قابلیت ثبت 3000 کارت
قابلیت ثبت 20000 تردد
امکان تشخیص چهره و احراز هویت پرسنل در کم تر از 1 ثانیه
میزان فاصله شناسایی چهره 0.5 متر تا 3 متر
مشخصات فنی دستگاه حضور و غیاب visible light /speed face v3l
دستگاه حضور و غیاب visible light /speed face v3l مشخصات فنی بسیار مهم و قابل ملاحظه ای نیز دارد که بررسی و آشنایی با این مشخصات نیز خالی از لطف نیست. مهم ترین مشخصات فنی در جدول زیر درج می گردد.
دوربین
دو گانه 1 مگاپیکسلی
نوع الگوریتم
ضد جعل
سیستم عامل
لینوکس
گواهینامه استاندارد
IP65
ظرفیت ثبت چهره
1500 چهره
ظرفیت ثبت اثر انگشت
3000 اثر انگشت
ظرفیت ثبت کارت
3000 کارت
ظرفیت تعداد تردد
20 هزار تردد
نوع CPU (واحد پردازنده مرکزی)
دو هسته ای 1.2 مگاهرتز
ظرفیت حافظه RAM
256 مگابایت
ظرفیت حافظه فلش
512 مگابایت
صفحه نمایش
2.4 اینچی لمسی
منبع تغذیه
12V 3A
دمای عملیاتی
-5 تا 45 درجه سانتیگراد
ابعاد دستگاه
20*58.5*185 میلیمتر
رطوبت عملیاتی
10 درصد تا 90 درصد
پروتکل های ارتباطی
RS485، Input/ output، Wiegad، TCP/ IPو WIFI (optional)
0 notes
رنگ مو امبره نقره ای : بهار او - برای از دست دادنش برای همیشه - با یاسی هایش و شیرینی تنبلی که در دلش می پیچید. او آن بهار را کنار می گذاشت – پس از آن شیرینی را کنار می گذاشت. با اصرار تدریجی طوفان شکست. سالی کارول احساس کرد که لایهای از پوستهها به سرعت روی مژههایش ذوب میشوند.
رنگ مو : و هری دستش را روی یک بازوی پشمالو کشید و کلاه فلانل پیچیدهاش را پایین کشید. سپس تکه های کوچک به خط زد و خورد، و اسب گردن خود را با حوصله خم کرد که یک لحظه شفافیت سفید روی کتش ظاهر شد. او سریع گفت: "اوه، او سرد است، هری." "کی؟ اسب؟ اوه، نه، او نیست.
رنگ مو امبره نقره ای
رنگ مو امبره نقره ای : او آن را دوست دارد!" بعد از ده دقیقه دیگر به گوشه ای پیچیدند و به مقصد رسیدند. روی تپهای بلند که با رنگ سبز درخشان در مقابل آسمان زمستانی مشخص شده بود، قصر یخی قرار داشت. سه طبقه در هوا بود، با نبردها و آغوشها و پنجرههای یخی باریک، و چراغهای برقی بیشمار داخل آن، شفافیت فوقالعادهای از تالار مرکزی بزرگ ایجاد میکرد.
لینک مفید : آمبره
قبر او - قبری که باید گلباران شود و با آفتاب و باران شسته شود. او دوباره به آن خانههای روستایی منزوی که قطارش از آنها عبور کرده بود فکر کرد، و به زندگی در آنجا در زمستان طولانی - تابش بیوقفه از پنجرهها، پوستهای که روی برفهای نرم برف شکل میگیرد، سرانجام ذوب آرام آرام و بهار خشن. که راجر پاتون به او گفته بود.
رنگ مو امبره نقره ای : سالی کارول دست هری را زیر ردای خز گرفت. "زیباست!" او با ه��جان گریه کرد. "گلی من، زیباست، نه! آنها از هشتاد و پنج سالگی اینجا ندارند!" به نوعی این تصور که از هشتاد و پنج به بعد یکی نبوده است او را تحت فشار قرار داده است. یخ یک روح بود، و مطمئناً این عمارت آن با آن سایه های دهه هشتاد، با چهره های رنگ پریده و موهای پر از برف تار شده بود.
لینک مفید : رنگ مو سامبره ابی
هری گفت: بیا عزیزم. او به دنبال او از سورتمه بیرون آمد و منتظر ماند تا او اسب را ببندد. یک مهمانی چهار نفره - گوردون، میرا، راجر پاتون و یک دختر دیگر - با صدای بلند زنگها در کنارشان جمع شدند. در حال حاضر جمعیت زیادی جمع شده بودند که در خز یا پوست گوسفند، فریاد می زدند و همدیگر را صدا می کردند و در حال حرکت در میان برف بودند.
رنگ مو امبره نقره ای : برفی که اکنون آنقدر غلیظ شده بود که به سختی می شد مردم را در چند متری آن طرفتر تشخیص داد. هری در حالی که به سمت ورودی می رفتند به چهره ای خفه در کنارش می گفت: "قد صد و هفتاد فوت است." "شش هزار یارد مربع را پوشش می دهد." او به مکالمههایی دست پیدا کرد: "یک سالن اصلی" - "دیوارهایی به ضخامت بیست تا چهل اینچ" - "و غار یخی تقریباً یک مایل از این کاناک که آن را ساخت..." آنها راه خود را به داخل پیدا کردند.
لینک مفید : رنگ مو آمبره صورتی
سالی کارول که از جادوی دیوارهای کریستالی بزرگ مات و مبهوت شده بود، متوجه شد که بارها و بارها دو خط از "کوبلا خان" را تکرار می کند: "این یک معجزه از دستگاه کمیاب بود، یک گنبد تفریحی آفتابی با غارهای یخی!" در غار پر زرق و برق بزرگ با تاریکی بسته، او روی نیمکتی پردرخت نشست و ظلم عصر از بین رفت.
رنگ مو امبره نقره ای : هری درست می گفت - زیبا بود. و نگاه او به سطح صاف دیوارها می چرخید، بلوک هایی که برای به دست آوردن این اثر مادی و شفاف انتخاب شده بودند. "ببین! ما رفتیم - اوه، پسر!" هری گریه کرد گروهی در گوشهای دور به صدا در آمدند: "تگرگ، تگرگ، گروه همه اینجا هستند!" که با صداهای درهم و برهم وحشیانه به آنها طنین انداز شد و سپس نورها ناگهان خاموش شدند.
لینک مفید : رنگ مو دودی نقره ای امبره
به نظر میرسید که سکوت از کنارههای یخی جاری شده و آنها را فرا گرفته است. سالی کارول هنوز میتوانست نفس سفیدش را در تاریکی ببیند و یک ردیف کم رنگ از چهرههای رنگ پریده در طرف دیگر. موسیقی به یک شکایت آهی کاهش یافت، و از بیرون در سرودهای بقایای کلوپ های راهپیمایی پخش شد.
رنگ مو امبره نقره ای : صدای بلندتر می شد، مثل بعضی از قبایل یک قبیله وایکینگ که از یک وحش باستانی عبور می کردند. متورم شد - آنها نزدیک تر می شدند. پس از آن یک ردیف مشعل ظاهر شد، و دیگری و دیگری، و با پاهای مقرنس خود، ستونی طولانی از پیکره های ماکین اره ای خاکستری را در برگرفت، کفش های برفی به شانه هایشان آویزان شده بود.
لینک مفید : رنگ موی امبره مرواریدی
مشعل ها اوج می گرفتند و سوسو می زدند و صدایشان در امتداد دیوارهای بزرگ بلند می شد. . ستون خاکستری به پایان رسید و ستون دیگری به دنبال آن، نور این بار به طرز هولناکی از روی کلاهک های سورمه ای قرمز و ماکینوهای سرمه ای شعله ور جاری شد، و وقتی وارد شدند، رفرنس را در دست گرفتند.
رنگ مو امبره نقره ای : سپس یک جوخه بلند آبی و سفید، سبز، سفید، قهوه ای و زرد آمد. هری مشتاقانه زمزمه کرد: "آن سفیدها باشگاه واکوتا هستند." "آنها مردانی هستند که شما در رقص ملاقات کرده اید." حجم صداها افزایش یافت. غار بزرگ فانتاسماگوریایی از مشعل هایی بود که در سواحل بزرگ آتش تکان می خوردند.
لینک مفید : رنگ مو دارچینی روشن
از رنگ ها و ریتم قدم های چرمی نرم. ستون پیشرو چرخید و متوقف شد، جوخه در مقابل جوخه مستقر شد تا اینکه تمام صفوف پرچمی محکم از شعله ساختند، و سپس از هزاران صدا فریاد قدرتمندی بلند شد که مانند رعد و برق هوا را پر کرد و مشعل ها را به لرزه درآورد. عالی بود، فوق العاده بود!
رنگ مو امبره نقره ای : برای سالی کارول، شمال این بود که در قربانگاهی قدرتمند برای خدای بت پرست خاکستری اسنو قربانی میکرد. با پایان یافتن فریاد، گروه دوباره بلند شد و آوازهای بیشتری شنیده شد، و سپس تشویق های طنین انداز ��ولانی توسط هر باشگاه. او خیلی آرام نشسته بود و گوش می داد در حالی که فریادهای استاکاتو سکون را اجاره می کنند.
لینک مفید : شماره رنگ موی قهوه ای روشن بدون دکلره
و سپس شروع کرد، زیرا یک رگبار انفجار بود، و ابرهای بزرگی از دود از میان غار اینجا و آنجا بالا رفتند - عکاسان نور فلاش در کار بودند - و شورا به پایان رسید. در حالی که گروه در راس آنها بود، یک بار دیگر چماق ها به صورت ستونی تشکیل شدند، شعارهای خود را گرفتند و شروع به راهپیمایی کردند. "بیا دیگه!" هری فریاد زد. "ما می خواهیم قبل از اینکه چراغ ها را خاموش کنند هزارتوهای پایین پله ها را ببینیم!" همه از جا برخاستند و به سمت چاه راه افتادند.
رنگ مو امبره نقره ای : هری و سالی کارول جلوتر بودند و دستکش کوچکش در بند خز بزرگش دفن شده بود. در ته چاه یک اتاق خالی طولانی از یخ قرار داشت، با سقف آنقدر پایین که مجبور شدند خم شوند و دستهایشان باز شده بود.
0 notes
حاجی آقا، صدا زد: مراد! مراد از توی حیاط وارد شد: بله قربان! ـ هر کس آمد منو خواست، بگو آقا منزل نیستند. اگر چایی حاضره دو تا پیاله برایمان بیار! حجت الشریعه دستور داد: استکانش نقره نباشد! مراد که رفت، حاجی گفت: شما همان قدر از طلا و نقره بدتان میاد که من! امروز حرفهای جدی تری داریم. می خواستم راجع به مطلب بسیار مهمی با شما صحبت بکنم. همین قدر سربسته میگم که موقع بسیار وخیمه و باید دست به اقداماتی زد! تا حالا از این دو مسافرت که به شمال رفتید و شهرت هایی که به نفع ما دادید، استفاده های زیادی بردیم. البته خدمات شما منظور خواهد شد! خودتان بهتر می دانید که ایران بوی نفت میده، یک جرقه کافیه که آتش بگیره، برای جلوگیری از این پیش آمد، ما محتاج به ملت احمق و مطیع و منقاد هستیم؛ اما تشکیل این احزاب و دسته هایی که راه افتاده و دم از آزادی و منافع کارگر می زنند و زمزمه هایی که شنیده میشه، خطرناکه! خطر مرگ داره، نباید گذاشت پشت مردم باد بخوره و یوغ اسارت را از گردنشان بردارند و تکانی بخورند! باید دستگاه قدیم را تقویت کرد، حتی باید به مجسمه شاه سابق احترام گذاشت. اوخ، اوخ! ـ بنده کاملا تصدیق می کنم. اما در طی مسافرت اخیر، مرتکب چند فعل حرام شدم که پیش وجدان خودم خجلم. خدمتتان عرض کنم که سه نفر دهاتی را نزدیک اردبیل به دستور مالک تکفیر کردم. یک نفر از آنها را آنقدر زدند که دنده اش شکست. یکی دیگر را هم که جرمش بر من واضح نبود، تبعید کردم. آن وقت اگر بدانید، زن و بچه فقیر آنها هر روز می آمدند و دامن عبایم را می بوسیدند و تضرع می کردند و تقاضای عفو! حاجی حرفش را برید: خب، باقی اش را خواندم. غصه خوری بیجا! یک نفر، ده نفر، هزار نفر؟ به درک که مردند! من از کلیات حرف می زنم فردا که قدرت افتاد دست همان دهاتی بیچاره که برایش دلسوزی می کنید، آن وقت زن و بچه من و شما باید بره دست و پای همان دهاتی بیفته و استغاثه بکنه! بلی، یعنی اگر قرار بشه که مردم افسار سر خود بشند، مثل منادی الحق یا رفیق مزلقانی، کی بود، یادم آمد، خیزرانی، دیگر جای من و شما این جا نیست! تا موقعی که مردم سر به گریبان وحشت آن دنیا و شکیات و سهویات نباشند، در این دنیا مطیع و منقاد نخواهند مانـد! آن وقت ماها نمی توانیم به زندگی خودمان برسیم. تا ترس و زجر و عقوبت دنیوی و آخروی در میان نباشه، گمان می کنید که میان برای من و ��رکار، کار می کنند؟ این پنبه را از گوشتان در بیاورید! واضح تر بگم، اگر ما مردم را از عقوبت آن دنیا نترسانیم و در این دنیا از سر نیزه و مشت و تو سری نترسانیم، فردا کلاه ما پس معرکه است. (ادامه کامنت اول) https://www.instagram.com/p/CFLBDijnFty/?igshid=fknaxa51pl0v
0 notes
بهترین اپلیکیشن های کیبورد 2020 برای موبایل، آیفون و آیپد + لینک دانلودhttps://khoonevadeh.ir/?p=229882
شاید هیچ برنامهای برای کاربرانی که زیاد تایپ میکنند، به اندازه یک کیبورد خوب کاربردی نباشد. ما چند نمونه اپلیکیشن کیبورد را معرفی کنیم؛ برای انتخاب بهترین کیبورد اندروید و iOS با ما همراه باشید.
شرکتهای تولیدی گوشیهای هوشمند ممکن است متناسب با رابط کاربری که بر روی سیستم عامل قرار میدهند، کیبوردهایی را به صورت پیش فرض در گوشیها بگنجانند. اما این بدین معنی نیست که شما تنها ملزم به استفاده از این کیبوردها باشید؛ بلکه کیبوردهای بسیار مناسبی برای اندروید و iOS وجود دارند که شما میتوانید از بین گزینههای مختلف، بهترین کیبورد مورد نظر خود را انتخاب کنید. کیبوردهای اندرویدی و کیبوردهایی که برای آیفون و آیپد طراحی شدهاند انواع مختلفی دارند و ممکن است انتخاب کیبوردی مناسب و راحت برای تایپ کردن به موضوعی مهم برای شما تبدیل شود و شاید در این مورد، ندانید کدام یک از گزینههای موجود را انتخاب کنید. با ما همراه باشید تا شما را در این زمینه یاری کنیم.
آنچه در ادامه میخوانید:
محبوب ترین و بهترین برنامه های کیبورد اندروید
بهترین کیبورد اندروید ؛ جی بورد (Gboard)
سریعترین کیبورد اندروید ؛ سویفت کی
کیبورد زیبا برای اندروید ؛ کروما
برنامه کیبورد اندروید فلکسی
محبوب ترین کیبورد اندروید ؛ Go Keyboard
نرم افزار کیبورد اندروید Cheetah Keyboard
محبوب ترین و بهترین برنامه های کیبورد اندروید
یکی از موارد اساسی که باید در انتخاب کیبورد برای دستگاه اندرویدی خود به آن دقت کنید، مساله امنیت است. چراکه کیبورد انتخابی در همه برنامهها برای تایپ انواع دادههای مختلف همراه شما خواهد بود و مهم است که امنیت دادههای مهم از جمله پسورد و مواردی از این دست را تضمین کند. بدین منظور ما 6 نمونه از بهترین اپلیکیشن های کیبورد اندروید 2019 را انتخاب کردیم تا به شما معرفی کنیم.
بهترین کیبورد اندروید ؛ جی بورد (Gboard)
جی بورد (Gboard) به عنوان بهترین وسریعترین کیبورد اندروید در بین کاربران مختلف که هرکدام سلایق مختلفی نیز دارند، شناخته میشود و دلیل چنین افتخاری نیز آشکار است: این یک برنامه عالی است. پیشبینیهای صحیح و به موقع براساس مکانیزم یادگیری ماشین در پیشنهاد برای پاسخهای هوشمند و سریع، دسترسی آسان به گیفها (Gifs) و پکیجهای استیکر (به عنوان مثال مجموعه استیکرهای دیزنی) و دیکشنری همگام شده با حساب گوگل شما همه و همه مواردی هستند که جی بورد را به محبوب ترین کیبورد اندروید تبدیل کرده است. برای آشنایی با ترفندهای جی بورد میتوانید به این مطلب پلازامگ مراجعه کنید.
علاوه بر مواردی که در بالا بیان شد، همه کاربران اندروید میتوانند از ویژگیهای هوشمندانه این برنامه کیبورد استفاده کنند که تمام این ویژگیها مانند پاسخ سریع، برای کاربران به صورت رایگان در دسترس است. با این حال گفتنی است تمهایی که جی بورد ارائه میدهد در مقایسه با سایر کیبوردها از تنوع کمتری برخوردار بوده، اما این بدان معنی نیست که تمهای موجود، خوشایند نیستند. بلکه برعکس به عنوان مثال تمی مانند Material Black یکی از بهترین گزینههای مورد انتخاب به عنوان تم برای نمای ظاهری جی بورد است. همچنین از دیگر ویژگیهای جی بورد این است که به مانند کاربران iOS، شما هم میتوانید گیفهای شخصی خود را در جی بورد ایجاد کنید. از همه مهمتر اینکه جی بورد کاملا رایگان بوده و شما هیچ مشکلی درباره محدودیت استقاده از ویژگیهای مختلف نخواهید داشت.
دانلود اپلیکیشن کیبورد سریع اندروید Gboard
سریعترین کیبورد اندروید ؛ سویفت کی
سویفت کی یکی از رقبای سرسخت جی بورد است که پا به پای دستاوردهای آن پیش میرود؛ اما مدتی است که نمیتواند تاج و تخت پادشاهی را از آن خود کند. این برنامه کیبورد سالها است که نقش مهمی را در اندروید بر عهده دارد و به عنوان یکی از کیبوردهای اصلی اندروید نیز شناخته میشود. علاوه بر این، سویفت کی با دو ویژگی منحصر به فرد خود شناخته شده است. یکی قابلیت پیشبینی کلمات است که به تایپ سریع، کمک قابل توجهی خواهد کرد و دیگری امکان سوایپ (Swipe) است. به این معنی که برای نوشتن یک کلمه، شما مجبور به ضربه زدن بر روی حروف مختلف نیستید؛ بلکه با کشیدن دست خود بر روی حروف کیبورد، میتوانید نسبت به تایپ آن اقدام کنید؛ اما هر دوی این ویژگیها اندکی بعد از ظهور، در جی بورد نیز ظاهر شدند. علاوه بر اینها، با توجه ویژگیهایی که سویفت کی در ارتباط با حدس کلمات و سایر امکاناتی که در اختیار شما قرار میدهد، تجربه خوبی را در بهرهمندی از ویژگیایش برای شما رقم خواهد زد و محال است که بعد از چند سال استفاده، آن را کنار بگذارید.
هیچ جای نگرانی نیست. درست است که سویفت کی به اندازه جی بورد گسترده نیست و در جایگاه نخست قرار ندارد؛ اما میتواند انتخاب خوبی به عنوان بهترین کیبورد اندروید 2019 برای شما باشد و در پیشبینیها و تایپ سریع، شما را یاری دهد. گفتنی است که سویفت کی نیز کاملاً رایگان بوده و شما میتوانید از همه امکانات آن به راحتی برخوردار شوید.
دانلود اپلیکیشن کیبورد سریع اندروید Swiftkey
کیبورد زیبا برای اندروید ؛ کروما
زمانی که تجربه استفاده از انواع اپلیکیشنهای کیبورد اندروید را داشته باشید، متوجه میشوید که اکثر آنها دارای تمهای تقریبا ثابت هستند؛ اما با این حال کروما این قضیه را اندکی کسالت بار تشخیص داد و امکان جدید و جالبی را در برنامه کیبورد خود ایجاد کرد. در این راستا با استفاده از کروما، تم کیبورد شما متناسب با برنامهای که در آن مشغول تایپ هستید، تغییر خواهد کرد. این اتفاق میتواند برای دوستداران تنوع، بسیار جذاب باشد. به عنوان مثال این کیبورد در برنامه توییتر به رنگ آبی، در اسپاتیفای به رنگ سبز و در گوگل نیز به رنگ زرد و … مزین خواهد شد. همچنین تم دیگری برای استفاده در شب و یا برای هر زمان دیگری که بخواهید، برای کاربران فراهم شده است. گفتنی است که رنگهای کیبورد اندروید زیبای کروما بسیار متنوع بوده و کاربران نیز میتوانید به راحتی رنگهای دلخواه خود را برای کیبورد دستگاه اندرویدی خود انتخاب کنند. البته در کنار این ویژگی، از ویژگی تغییر رنگ متناسب با برنامه نیز بهرهمند خواهند بود.
از طرف دیگر، امکان تایپ سوایپ در کروما نیز از ویژگیهای عالی این کیبورد اندروید زیبا محسوب میشود. استفاده هر چه بیشتر از این امکان شما را یاری میکند تا بتوانید با سرعت هر چه بیشتر به تایپ متنهای طولانی بپردازید و تعداد کلمات تایپ شده به روش سنتی را کاهش دهید. از طرف دیگر اگر شما بخواهید سبک، اندازه و فونت کیبورد اندروید کروما را بین دستگاه دیگر خود همگام کنید، این امکان نیز میسر است؛ البته برای بهرهمندی از این امکان باید نسخه پرمیوم آن را با پرداخت دورن برنامهای 6.99 دلار فعال کنید. ممکن است این هزینه تقریبا 7 دلاری برای بهره بردن از چنین امکانی اندکی زیاد باشد، اما اگر از دستگاههای مختلف استفاده میکنید و بخواهید تغییرات کیبورد اندروید شما در همه دستگاهها اعمال شود، پرداخت چنین هزینهای ممکن است به صرفه باشد.
دانلود نرم افزار کیبورد زیبا برای اندروید Chrooma
برنامه کیبورد اندروید فلکسی
این اپلیکیشن کیبورد در تلاش برای باز پس گرفتن جایگاه سابق خود است؛ البته فلکسی نرم افزار کیبورد اندروید خوبی برای تایپ سریع نیست. درواقع این کیبورد ویژگی سوایپ و تایپ سریع متن را پشتیبانی نمیکند و در حقیقت ممکن است در زمانی که شما مجبور به تایپ کلمات زیادی باشید، اندکی خسته کننده باشد. برخی از ویژگیهای خوب در این کیبورد شامل ایموجیهای جالب پیشنهادی، تمهای مختلف و شنیدن صداهای جالب در زمان تایپ و استفاده از کیبورد خواهد بود.
یادگیری استفاده از فلکسی کار آسانی است اما متاسفانه زمانی که تنظیمات دستگاه هوشمند خود را به تنظیمات اولیه کارخانه بازگردانید یا گوشی خود را عوض کنید، اطلاعات دیکشنری شخصی شما هم از حافظه آن پاک خواهد شد و درواقع در اینجا است که ضعف خود را نشان میدهد. البته امیدواریم که این کیبورد اندرویدی همچنان در این زمینه پیشرفت کند و جایگاه خود را در بین کیبوردهای اندرویدی با ارتقای ویژگی سوایپ به مانند جی بورد بهبود بخشد. با این حال این کیبورد برای تایپ سنتی با دو دست همچنان در جایگاه بهترینها قرار دارد.
دانلود نرم افزار کیبورد اندروید Fleksy
محبوب ترین کیبورد اندروید ؛ نرم افزار کیبورد اندروید Go Keyboard
اگر به دنبال یکی از محبوب ترین کیبوردهای اندروید هستید، Go Keyboard یکی از محبوبترین گزینهها است. این نرم افزار کیبورد اندروید دارای طراحی ظاهری ساده و مینیمالیستی است که میتواند تایپ آسانی را برای شما فراهم کند. اگر بخواهیم به برخی از ویژگیهای زیاد این کیبورد اشاره کنیم، باید پشتیبانی از زبانهای مختلف و همچنین داشتن دیکشنری مخصوص به خود آن را ذکر کنیم که میتواند معنی هر کلمهای را در هر زبان، در اختیار شما بگذارد.
برنامه کیبورد اندروید Go Keyboard تاکید زیادی روی تمها و ایموجیها دارد. این نرم افزار دارای بیش از 10000 تم، 1000 ایموجی و گیف، صدها فونت و … است. این اپلیکیشن رایگان بوده ولی دارای تبلیغات و خریدهای درون برنامهای است.
دانلود برنامه کیبورد اندروید Go Keyboard
نرم افزار کیبورد اندروید Cheetah Keyboard
اگر به دنبال یکی از کیبوردهای شیک اندروید میگردید، میتوانید از اپلیکیشن کیبورد اندروید چیتا استفاده کنید. این برنامه دارای تمام ویژگیهای اساسی مانند پیشبینی کلمه بهبودیافته و اصلاح خودکار بوده و دارای یک دیکشنری آنلاین است که پیشنهادات دقیقی به شما میدهد. استفاده از ویژگیهای دیگر آن مانند ورودی صوتی، گیفها، ایموجیها و … هم سرگرم کننده است.
برنامه چیتا دارای قابلیتهای شخصیسازی ظاهری زیاد و منحصربهفردی است. شما میتوانید تمهای منحصربهفرد خود را با استفاده از فونتها، صداها و پسزمینههای مختلف بسازید. این برنامه دارای قابلیتهای سه بعدی مختلفی است که آن را تبدیل به یکی از اولین کیبوردهای سه بعدی اندروید کرده است.
دانلود برنامه کیبورد اندروید Cheetah Keyboard
محبوب ترین و بهترین برنامه های کیبورد iOS
هر وقت از تلفنهای هوشمند صحبت میشود، اندروید و iOS اولین مواردی هستند که به ذهن ما خطور میکنند. آیفونها سرآمد تلفنهای هوشمند گجت هستند. اگر مدتی از آیفون استفاده کرده باشید، احتمالا میدانید که صفحه کلید پیش فرض آیفون فاقد ویژگیهای مهم زیادی است. خوشبختانه شما میتوانید با استفاده از یک برنامه کیبورد مناسب، تجربه تایپ کردنتان با آیفون را ارتقا دهید. تعداد زیادی برنامه کیبورد iOS در اپاستور اپل وجود دارد که تجربه تایپ بینظیری را برای شما فراهم میکنند.
بنابراین در این قسمت لیستی از برنامههای صفحه کلید را برای انتخاب بهترین کیبورد آیفون و آیپد 2020 با شما به اشتراک میگذاریم. با استفاده از این چند اپلیکیشن کیبورد بهترین تجربه تایپ کردن را تجربه خواهید کرد.
برنامه کیبورد سویفتکی برای iOS
همانطور که در معرفی بهترین کیبورد اندروید گفته شد اپلیکیشن کیبورد سویفتکی یکی از بهترین و محبوبترین برنامههای صفحه کلید است. خبر خوش آن است که هماکنون میتوانید در آیفون و آیپد نیز از این برنامه کیبورد پرطرفدار استفاده کنید. این برنامه برخی از ویژگیهای منحصر بهفرد را ارائه میدهد.
بهترین چیز در مورد برنامه کیبورد SwiftKey ویژگی تصحیح خودکار آن است که بهطور مؤثری اشتباههای تایپی را تشخیص داده و آنها را رفع میکند. این اپلیکیشن کیبورد با استفاده از هوش مصنوعی، بهطور خودکار سبک نوشتن شما، ایموجیهایی که دوست دارید زیاد به کار ببرید و کلماتی که ترجیح میدهید را یاد میگیرد. از این رو برنامه در حین تایپ کردن، کلمات و ایموجیهای مناسبتری را ارائه میدهد. استفاده از امکان تایپ اشارهای یا gesture در این نرمافزار، کار شما را بسیار آسان میکند!
پشتیبانی از تنظیمات تصحیح خودکار چند زبانه برای بیش از 90 زبان، شهرت سوییفت کی را بهعنوان یک برنامه صفحه کلید بسیار کاربرپسند افزایش میدهد. کلمه ایدهآل برای توصیف این اپلیکیشن، همیشه بهار است. با وجود بیش از 250 میلیون کاربر در سراسر جهان، شایسته است که سویفتکی در مجموعه بهترین کیبوردهای iOS و اندروید گنجانده شود.
دانلود اپلیکیشن کیبورد SwiftKey برای iOS
نرم افزار کیبورد بیتموجی
Bitmoji یکی دیگر از بهترین برنامههای صفحه کلید 2020 برای آیفون و آیپد است که هماکنون میتوانید از آن استفاده کنید. بهترین چیز در مورد این اپلیکیشن کیبورد این است که همه چیزهایی را که برای تایپ کردن نیاز دارید ارائه میدهد؛ از پیشنهادات متنی گرفته تا پیشبینی خودکار. با این حال، برنامه کیبورد بیتموجی بیشتر روی شکلکها تمرکز دارد و برای بیان خلق شما از ایموجیهای زیادی استفاده میکند. بنابراین اپلیکیشن کیبورد بیتموجی یکی از بهترین برنامههای کیبورد ایموجی است که میتوانید در آیفون یا آیپد خود نصب کنید.
دانلود برنامه کیبورد Bitmoji برای iOS
اپلیکیشن کیبورد فلکسی
Fleksy یکی دیگر از نرمافزارهای معروف صفحه کلید است که در فروشگاه برنامههای iOS موجود است. این اپلیکیشن ادعا میکند که میتواند توانایی تایپ کردن شما را بهبود دهد. فلکسی همچنین به کاربران امکان انتخاب بیش از 50 تم مختلف را میدهد.
اگر مایلید صفحهکلید خود را با ضمیمههای داغ و همچنین چندین تم رنگارنگ تنظیم کنید فلکسی باید اولین انتخاب شما باشد. این برنامه با کیبورد بسیار سریع به همراه گزینههای سفارشیسازی بسیار جذاب، فوراً نظر شما را جلب میکند. در اپلیکیشن کیبورد فلکسی بیش از 800 ایموجی، تعداد زیادی GIF و کلیدهای رنگارنگ وجود دارد که به شما امکان میدهد به بهترین وجه چتهای خود را هیجانانگیزتر کنید. جدا از این، این گیفها و استیکرها را میتوانید در سایتهای مختلف شبکههای اجتماعی به کار ببرید.
فلکسی همچنین یکی از اولین برنامههای صفحه کلید آیفون است که دارای تایپ اشارهای است. شما میتوانید فقط با سوایپ انگشت خود به سرعت علائم نگارشی و کلمات را اضافه یا حذف کنید. علاوه بر همه اینها، فلکسی از 42 زبان مانند انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، یونانی، ایتالیایی، پرتغالی، روسی، اسپانیایی و موارد دیگر پشتیبانی میکند.
اگر در جستجوی بهترین کیبورد آیفون و آیپد با قابلیتهای عالی و همچنین افزونههای مورد نیاز برای زیباتر کردن چتهای خود هستید، فلکسی ارزش بررسی را دارد.
دانلود نرم افزار کیبورد Flesky برای iOS
برنامه کیبورد گرامرلی
اپلیکیشن کیبورد Grammarly یکی دیگر از برنامههای مفید صفحه کلید iOS است که هر کاربری دوست دارد از آن برخوردار باشد. نکته جالب در مورد برنامه کیبورد گرامرلی این است که چندین ویژگی منحصر بهفرد را ارائه میدهد که میتوانند مهارت تایپ و گرامر شما را بهبود ببخشد. این برنامه کیبورد iOS بهطور خودکار خطاهای تایپی را تشخیص میدهد و کلمه صحیح را به شما نشان میدهد. بهعلاوه اپلیکیشن صفحه کلید گرامرلی اشتباههای دستوری را تصحیح میکند و توضیح مختصری در مورد هر تصحیح نمایش میدهد. به این ترتیب این برنامه به شما امکان میدهد از اشتباهات درس بگیرید و آنها را تکرار نکنید.
دانلود اپلیکیشن کیبورد Grammarly برای iOS
نرم افزار کیبورد ریبورد
اگر به دنبال یک صفحه کلید ساده با طرز کار آسان برای دستگاه iOS خود هستید، برنامه کیبورد ReBoard ممکن است بهترین انتخاب برای شما باشد. نکته جالب در مورد این اپلیکیشن صفحه کلید این است که برای افزایش بازده شما در انجام همزمان چند کار، 27 برنامه داخلی به شما ارائه می دهد. این 27 برنامه میتوانند کارهای مختلفی مانند جستجو در وب و ویکی پدیا، اشتراکگذاری فایلها، انجام محاسبات ساده، گردش در نقشهها، جستجو و پخش موزیک، ترجمه کلمات و جملهها، دسترسی به فضای ذخیرهسازی ابری و غیره را انجام دهند. به این ترتیب برنامه کیبورد ریبورد، شما را از جابهجا شدن بین اپلیکیشنهای مختلف خلاص میکند.
دانلود برنامه کیبورد ReBoard برای iOS
اپلیکیشن کیبورد رینبوکی
برنامه کیبورد RainbowKey تقریباً مشابه نرمافزار Go Keyboard است که قبلا در مورد نسخه اندورید آن صحبت کردیم. بهترین نکته در مورد رینبوکی این است که هزاران تم صفحه کلید را در اختیار کاربران قرار میدهد. حتی شما میتوانید عکس خودتان را بهعنوان پس زمینه تنظیم کنید. علاوه بر این اپلیکیشن رینبوکی پس زمینههای مختلف، طراحی کلید، فونتها، افکتها و صداهای زیادی را به کاربران ارائه میدهد.
رینبوکی از 30 زبان پشتیبانی میکند و امکان استفاده از ایموجی، استیکر و گیفهای متنوع را برای شما فراهم میکند. بنابراین، رینبوکی قطعاً بهترین برنامه کیبورد آیفون است که هماکنون میتوانید از آن استفاده کنید.
دانلود اپلیکیشن کیبورد RainbowKey برای iOS
هوش مصنوعی یکی از فناوریهای است که با ورود خود به عرصه گوشیهای هوشمند از جمله اپهای کیبورد، توانسته است علاوه بر افزایش محبوبیت آنها، کاربران را نیز در تایپ سریعتر یاری کند. نمود چنین فناوریهایی را به راحتی میتوانیم در قابلیت تایپ سریع و کلمات پیشنهادی و پیشبینی شده کیبوردها مشاهده کنیم. بله اینها کلماتی هستند که هوش مصنوعی کیبورد از طریق قابلیت یادگیری ماشین توانسته است از متنهای قبلی که تایپ کردیم و یا کلماتی که با آنها سروکار داشتیم بیاموزد و دامنه دانستههای خود را با هر بار استفاده، گسترش دهد. با این حال خوشحال میشویم تجربه استفاده خود از کیبوردهای مختلف اندروید و iOS را با ما در میان بگذارید.
منبع : مجله پلازا
0 notes
حکایت ورود تاکسیها به ایران
شبکه طلا و ارز - پدال نیوز: تاکسیها یکی از ناوگانهای رایج در حملونقل شهری همه کشورها هستند. تنوع این ناوگان در برخی از کشورها بسیار متفاوت و جذاب است......به گزارش پایگاه خبری پدال نیوز؛ تاکسیها یکی از ناوگانهای رایج در حملونقل شهری همه کشورها هستند. تنوع این ناوگان در برخی از کشورها بسیار متفاوت و جذاب است. مثلا پاریس به موتور تاکسیهایش معروف است یا ونیز به داشتن تاکسیهای آبی. اما به هر حال یکی از ناوگانهای اولیه عمومی در هر کشوری تاکسیها هستند. مردم کشور ما هم سالهاست که از این وسایل نقلیه عمومی برای جابهجایی در شهرها استفاده میکنند. اما کی و چه زمانی اولین تاکسیها در کشور ما شروع به کار کردند؟ چه تغییراتی در این ناوگان عمومی روی داد تا به امروز رسیدیم؟ اینجا سعی کردهایم مروری داشته باشیم به آنچه بر تاکسیهای کشورمان گذشت.1885 میلادیحدود سال 1880 میلادی كه اتومبیل اختراع میشود، در کشور ما هم چو میافتد كه وسیله عجیبی ساخته شده، زمزمه درمیگیرد كه این وسیله آهنی راه میرود، اما ریل و دودكش ندارد. ایرانیها از همان ابتدا خیلی مشتاق شدند این عجیبالخلقه را ببینند. یك بلژیكی به نام «ارنست اوسن» که در سال 1883 میلادی به ایران آمده بود، بعدها در خاطراتش نوشت: «در ایران و در مسیر منجیل، دستگاه عجیبی دیدم که گوشهای افتاده بود...» احتمالا آن وسیله عجیب یكی از همان اتومبیلهایی بوده كه خارجیها در آن سالهای اولیه وارد ایران کردند. به این ترتیب میتوان حدس زد كه اولین اتومبیلها در همان سالها وارد ایران شدند.1905 میلادییك فرانسوی به نام «كلود آنه» در 1905 میلادی با ماشین خودش به ایران میآید. او كتابی دارد به اسم گلهای سرخ اصفهان. كلود آنه تصمیم گرفته بوده كه در فصل گلهای سرخ، اصفهان را ببیند. او با 4 ماشین؛ 2 بنز و 2 فیات به ایران میآید و به نكتهای جالب میرسد! «آنه» در سفرش به ایران سری به شهرهای شمالی میزند و در انزلی؛ این شهر ساحلی به بنزهایی بر میخورد كه در این شهر كوچك به عنوان تاكسی كار میكنند. كار اصلی تاكسیهای آن زمان در انزلی سرویس دادن به مسافران بین 2 شهر رشت و انزلی بوده است.1320 خورشیدیعمر تاکسی در تهران به عنوان پایتخت ایران به حدود ۸۰ سال قبل بر میگردد. اولین تاكسیداران در تهران، آمریكایی بودند و نماینده شرکت آمریكایی نیز به جای هر پلاک درشکه كه اصطلاحا از رده خارج میشد، یك دستگاه تاکسی میداد. در هر حال این چنین بود كه آرام آرام پای تاكسی به تهران باز شد و در همین ایام بود كه واژه «شوفر تاكسی» رد حضورش را در فرهنگ لغات ویژه حملونقل بر جای گذاشت. به هر تقدیر از حدود ۸۰ سال قبل اولین تاكسیها البته نه به شكل امروزی در خیابانهای تهران آفتابی شدند و البته رانندگانشان هم كرایههای دندانگیری از مسافران دریافت میكردند.1324 خورشیدیتاکسی واژهای فرانسوی است و به اتومبیلی کرایهای گفته میشود که در داخل شهرها مسافران را با نرخ معین از نقطهای به نقطه دیگر میبرد. با توجه به تحول در حملونقل مسافران و وارداتی بودن تاکسی و تاکسیرانی؛ شاید بتوان تاریخ دقیقی از آغاز فعالیت تاکسیرانی در ایران سراغ گرفت. گفته میشود که در سال 1324 اولین تاکسی در ایران توسط فخرالدوله وارد تهران قدیم شد. برخی نوشتههای تاریخی، نام پژو را به عنوان اولین تاکسی تهران ثبت كردهاند.1347 خورشیدیسال 1347 برای قدیمیترها نوستالژی خاصی دارد! نوستالژی ورود پیكان به كشور كه تا سالهای سال یعنی اواخر دهه 70 نیز به عنوان اصلیترین خودرو در ناوگان تاكسیرانی كشور مورد استفاده قرار میگرفت. هنوز هم اگر به یک سایت فروش خودرو سر بزنید میتوانید آگهیهای فروش این اتومبیل نوستالژیک را ببنید. در این سالها البته تاكسیها شكل و شمایل خاصی داشتند و قرمز رنگ بودند، اما یواش یواش از میانههای دهه 70 رنگ آنها تغییر كرد و سپس خودروهای جدیدتری نیز وارد خطوط تاكسیرانی شدند، اما بیشك تا ابتدای سال 80 این پیك��ن بود كه به عنوان خودروی رسمی خانواده تاكسیرانی كشور جلوه میفروخت.1380 خورشیدیدهه 80 دهه مهمترین اتفاقات برای مجموعه تاكسیرانی به خصوص در تهران محسوب میشود. ورود خودروهای پژو و سمند به ناوگان تاكسیرانی را میتوان مهمترین اتفاق در این مجموعه دانست. در میانههای دهه 80 یعنی از سالهای 85 به بعد، مدیران حملونقلی پایتخت حركت به سمت لوكسسواری را كه همان هدف اصلی تاكسیرانیها در نقاط مختلف دنیا محسوب میشود، آغاز كردند و سرانجام در آخرین روزهای سال 89 خودروهای جدید یا همان تاكسیهای جدید با برندهای كمری و فیات وارد خطوط تاكسیرانی شدند. در سالهای اخیر هم ورود شرکتهای خصوصی به عرصه خدمات ناوگان تاکسیرانی، باعث ورود اتومبیلهای مختلفی از شرکتهای معظمی مثل هیوندای، تویوتا، فولکس و… به این ناوگان شده است. http://social.tgju.org/RWpSw5
0 notes
حداقل حقوق سال 99 تصویب شد – جدول حداقل دستمزد و مزایای 99
راهنمای مطالعه
حداقل حقوق سال 99
افزایش حقوق کارکنان و بازنشستگان در سال 99
جدول حداقل حقوق و مزایای کارگران در سال 99
حداقل حقوق سال 98 چقدر بود؟
سال 99 در حالی به سمت پایان اولین ماه خود می رفت که هنوز حداقل حقوق سال جدید مشخص نشده بود. البته سرانجام بعد از تشکیل جلسات متعدد میان نمایندگان کارگران و کارفرمایان در شورای عالی تکلیف این موضوع مشخص شد و حداقل حقوق سال 99 به تصویب رسید.
حداقل حقوق سال 99، 21 درصد افزایش یافت!
اجازه دهید همین ابتدا میزان افزایش حقوق سال 99 و حداقل حقوق سال 99 را به شما بگوییم. طبق گفتگو و جلسه ای 6 ساعته که در آن وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی و همچنین نمایندگان کارگران و کارفرمایان نیز حضور داشتند، حداقل دستمزد سال 99، یک میلیون و 835 هزارتومان به تصویب رسید.
این جلسه در تاریخ 20 فروردین در حالی برگزار شد که به پایان فروردین نزدیک تر می شدیم و اعتراضات کارگران به مشخص نشدن افزایش حقوق بیشتر و بیشتر می شد. البته یکی از مسائلی که به اعتراضات کارگران دامن می زد خبری بود که با توجه تاخیر در تعیین حداقل حقوق شنیده می شد. این خبر، فریز شدن حداقل حقوق در سه ماه اول سال 99 بود که علت اصلی ایجاد شدن آن، مشکلات اخیری بود که به واسطه بحران کرونا در کشور ایجاد شده بود. به واسط بحران کرونا بسیاری از افرادی که بیکار شده اند در حال حاضر از بیمه بیکاری استفاده میکنند که در این میان شایعاتی از وجود عیدی بیمه بیکاری نیز به وجود آمد.
خبر تعیین حداقل حقوق سال 99 زمانی مشخص شد که بعد از جلسه ی 6 ساعته، صفحه رسمی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی با وزیر در این مورد گفتگویی انجام داد. در این گفتگو، محمد شریعتمداری اعلام کرد که افزایش 21 درصدی حداقل حقوق برای سال 99 رسما تصویب شده است.
افزایش حقوق کارکنان و بازنشستگان در سال 99
طبق گفته های وزیر کار و تعاون، در سایر سطوح مزدی هم افزایش حقوق برابر با 15 درصد خواهد بود که باید مبلغ 91 هزارتومان نیز به آن اضافه کنیم.
طبق تصمیم هیئت وزیران، حقوق افراد شاغل در دستگاه های اجرایی برای سال 99 در حدی افزایش یافته است (15 درصد افزایش) که پس از افزایش حقوق، حداقل حقوق کارکنان و بازنشستگان کمتر از 2 میلیون و 800 هزارتومان نخواهد بود.
طبق قانون همه افزایش حداقل حقوق ها، از فروردین ماه قابل اجرا هستند. کارفرمایان می توانند این حداقل حقوق ها را در قالب چک، واریز نقدی یا پول نقد به کارکنان پرداخت کنند.
جدول حداقل حقوق و مزایای کارگران در سال 99
در تصویر زیر می توانید جزئیات حقوق مزایای سال 99 را در قالب جدول حداقل حقوق و مزایای 99 ببینید.
همچنین برای مشاهده جزئیات مربوط به مالیات حقوق 99 پیشنهاد می کنیم جدول مالیات حقوق را ببینید.
افزایش مبلغ بن کارگری چقدر بود؟
در این جلسه همچنین برای مبلغ بن کارگری نیز افزایش در نظر گرفته شد. بن کارگری که در سال 98 مبلغ 190 هزارتومان بود با افزایشی 210 هزارتومانی (110 درصدی) به مبلغ 400 هزارتومان رسید. با وجود این که افزایش حداقل حقوق سال 99 احتمالا مورد رضایت کارگران نیست، اما افزایش مبلغ بن کارگری شاید بتواند گوشه ای از این مسئله را حل کند.
حداقل حقوق سال 98 چقدر بود؟
حداقل حقوق در سال 99 در حالی 21 درصد اضافه شده که حداقل حقوق و مزایای سال 98 نسبت به سال گذشته آن (یعنی سال 97) 36.5 درصد اضافه شد. با این وجود به نظر می رسد افزایش حداقل حقوق سال 99 یکی از موضوعات چالش برانگیز برای شروع سال 99 باشد.
حداقل حقوق سال 97 یک میلیون و 112 هزارتومان بود که این مبلغ در سال 98 به یک میلیون و 517 هزارتومان رسید و حالا در نهایت حداقل حقوق سال 99 به یک میلیون و 835 هزارتومان رسیده. بنابراین امسال سومین سالی است که با وجود میزان بالای تورم، همچنان در محدوده حقوق های 1 الی 2 میلیونی باقی مانده ایم.
جلسات بی نتیجه برای تعیین حداقل حقوق 99
طبق گزارشاتی که از رسانه های خبری به دست رسید، در جلسه تعیین حداقل حقوق 99 نمایندگان کارفرمایان و کارگران نتوانستند به توافق مشخصی برسند و با توجه به اینکه چند روزی از نیمه اول فروردین ماه گذشته بود، این موضوع به رای گیری گذاشته شده و طبق رای گیری و ترکیب اعضای شورای عالی، افزایش 21 درصدی حداقل دستمزد به تصویب رسیده است.
این در حالی است که قبل از این جلسه، حداقل 3 جلسه در سال 98 تشکیل شده بود که به دلیل اختلافات نظر شدید میان نمایندگان کارفرمایان و کارگران این جلسات به نتیجه مشخصی نرسیده بود. به همین دلیل مشخص شدن افزایش دستمزد 99 به نیمه دوم فروردین کشیده شد و در چهارمین جلسه نیز با وجود عدم توافق و نبود زمان چاره ای جز رای گیری برای مشخص شدن نتیجه نبود.
در این میان اگر ذهنتان در مورد عیدی سال 99 هم مشغول است پیشنهاد می کنیم از مقاله فرمول محاسبه عیدی در وبلاگ سپیدار سیستم غافل نشوید.
خواسته کارگران برای حداقل حقوق 99 چه بود؟
طبق اطلاعاتی که به دست آمده خواسته نماینده کارگران افزایش 1.5 میلیون تومانی حداقل حقوق بوده است. فرامرز توفیقی که به عنوان نماینده اصلی کارگران در این جلسات حضور داشت معتقد بود که مهم نیست تشکیل این جلسات برای تعیین حقوق تا کی طول بکشد، بلکه مهمتر این است که حق قانونی قشر زحمتکش کارگر داده شود. توفیقی معتقد بود طبق ماده 41 قانون کار، حداقل حقوق کارگران باید بر اساس نرخ تورم تعیین شود و شورای عالی باید این مسئله را در نظر داشته باشد.
توفیقی اعلام کرد که برای احقاق حقوق کارگران تسامح به خرج نمی دهیم. او برای افزایش حقوق کارگران افزایش یک میلیون و 480 هزارتومانی را درخواست کرد و گفت بر اساس نرخ تورم، معیشت کارگران در خطر جدی است و با توجه به اینکه در سال های گذشته نیز، حقوق کارگران همپای نرخ تورم رشد نکرده، برای جبران این فقدان، افزایش حقوق کارگران در سال 99 باید 45 درصد افزایش یابد.
نظر و خواسته کارفرمایان در مورد حداقل دستمزد سال 99
در مقابل خواسته کارگران، خواسته کارفرمایان این بود که افزایش حداقل حقوق 99 در حد توان انجام گیرد. نمایندگان کارفرمایان معتقد بودند که با توجه به مشکلات اقتصادی که گریبانگیر کشورمان است، بسیاری از کسب و کارها توان پرداخت دستمزدهای بالا را ندارند و در صورتی که حداقل حقوق بیشتر از توان آن ها باشد، باید شاهد تعطیلی بسیاری از کسب و کارها و تعدیل حجم زیادی از نیروی کار باشیم.
این مسئله در حالی اهمیت زیادی دارد که 51 درصد اشتغال در زمینه خدمات است و این بخش نیز با توجه به اتفاقات اخیر در بحران و فشار شدیدی قرار گرفته است.
شایعات و تاثیر افزایش حداقل حقوق بر تورم
افزایش حقوق سال 99 در حالی 21 درصد تصویت شد و به مبلغ حدود یک میلیون و هشتصد هزارتومانی رسید که شایعات خبر از حداقل حقوق 2 میلیون و 800 هزارتومانی می دادند. اما تنها دلیلی که باعث شد چنین مبالغی تصویب نشود تنها نظر نمایندگان کارفرمایان و کارگران نبود.
حتی برخی از نمایندگان مجلس نیز در مورد افزایش حداقل حقوق نظراتی داشتند. برخی از نمایندگان از افزایش حدود 30 درصدی می گفتند و برخی دیگر افزایش 15 درصدی را پیشنهاد می کردند.
حداقل دستمزد یکی از مهمترین مسائلی است که اگر با هوشمندی تعیین نشود می تواند در تورم تاثیرات بسیار بدی به جای بگذارد.
تصمیم گیرندگان حداقل دستمزد و نمایندگان کارفرمایان، تورم سال جاری را به عنوان یکی از مهمترین شاخص های تعیین حداقل حقوق در نظر می گیرند. تصمیم گیرندگان اینطور فکر می کنند که قدرت خرید نیروی کار باید حفظ شود و میزان حداقل حقوق بر این اساس باید تنظیم شود. البته این ایده مخالفان بسیاری هم دارد.
The post حداقل حقوق سال 99 تصویب شد – جدول حداقل دستمزد و مزایای 99 appeared first on سپیدار سیستم.
منبع: حداقل حقوق سال 99 تصویب شد – جدول حداقل دستمزد و مزایای 99
0 notes
غذای کمکی شیرخوار را از چه سنی و چگونه شروع کنم؟
غذای کمکی شیرخوار را از چه سنی و چگونه شروع کنم؟
این سوال که غذای کمکی شیرخوار را کی باید آغاز کرد سوال خیلی از مادران می باشد که در ادامه مقاله سایت سیب دون به این سوال پاسخ خواهیم داد.
رشد و تکامل پرشتاب شيرخوار در ماه های اول زندگی و تغییرات اعضای بدن شیرخوار (مانند توانایی در نگه داشتن بدن خود و نشستن در پایان شش ماهگی او را برای پذیرش غذاهای کمکی آماده می کند.
یادآوری می شود که ماده غذایی اصلی تامین کننده نیازهای جسمانی شیرخوار در سال اول “شيرمادر است و سایر مواد غذایی جنبه کمکی و تکمیل کننده شیر مادر را دارند.
زمان مناسب شروع غذای کمکی
شروع غذای کمکی زودتر از پایان صد و هشتاد روزگی توصیه نمی شود چرا که شروع زودهنگام تغذیه کمکی می تواند باعث اختلال در روند رشد طبیعی به جهت كاهش دفعات تمايل شیرخوار برای مکیدن پستان و تغذیه از شیر مادر شود.
علاوه بر این به سیستم دستگاه گوارش بدن شیرخوار که هنوز به تکامل کافی برای هضم و جذب غذا نرسیده است آسیب جدی وارد شود و به جهت اختلال سیستم ایمنی شیرخوار احتمال هر نوع عفونت، اسهال، کم آبی و کاهش وزن کودک بیشتر می شود و بروز آلرژی هایی نظیر اگزما، آسم، کهیر و مشکلات دیگر در میان این کودکان بیشتر دیده شود.
معایب دیر شروع کردن غذای کمکی
اگر غذای کمکی دیرتر از زمان توصیه شده شروع شود آشنا شدن شیرخوار بامزه و قوام انواع غذاها به تأخیر می افتد و قبول مواد غذایی و بلعیدن غذا ممكن است با مشکلات بعدی همراه شود و تمایل شیرخوار برای پذیرش و استفاده از غذاهای جامد را به تأخیر اندازد.
در ضمن به دلیل تأمین ناکافی مواد مغذی مورد نیاز شیرخوار، اختلالات در رشد جسمی از جمله کندی یا توقف رشد وزنی در او مشاهده می گردد.
در طی شروع تغذیه تکمیلی، بعضی از شیرخواران به خصوص در هفته های اول تمایلی برای پذیرش بعضی از غذاهای کمکی نشان نمی دهند.
در این کودکان هنگامی که از طریق تغذیه با شیر مادر خوب رشد می کنند و تکامل مناسبی دارند جای نگرانی نیست ولی بهتر است غذاهای مورد نظر را به مقدار کم تهیه و آنان را با روش های تشویقی به مصرف آن علاقه مند نمود و نباید از اصرار، اجبار و تنبيه استفاده نمود و با پیامدهای این خاطرات ناخوشایند او را از لذت نخستین غذاها محروم نمود.
خصوصيات غذای کمکی مناسب
غذای کمکی باید در حجم کم، دارای کالری مطلوب بوده و حاوی انرژی، پروتئین و سایر مواد مغذی مورد نیاز باشد.
قوام آن مناسب برای سن شیرخوار باشد، کاملا پخته و نرم باشد تا کودک بتواند آن را به راحتی بلعیده و هضم نماید.
متناسب با عادات غذایی خانواده و مورد علاقه و میل کودک باشد.
با استفاده از مواد غذایی تازه و قابل دسترس برای خانواده به روش سالم و بهداشتی تهیه شود.
نمک، شکر و ادویه به آن اضافه نشود. (شکر به مقدار کم جهت تهیه فرنی توصیه می شود).
معایب غذاهای کمکی آماده
بعضی از خانواده ها تمایل دارند از غذاهای کمکی آماده موجود در بازار برای تغذیه فرزند خویش استفاده نمایند. معمولا این نوع غذاها دارای مواد نگهدارنده بوده و سالم بودن مواد اولیه آنها نیز مورد تردید می باشد.
همچنین شامل ترکیبی از چند ماده غذایی هستند که اگر کودک به یکی از آنها آلرژی یا عدم تحمل داشته باشد معمولا مشخص نمی شود.
درضمن چون نحوه جابجایی و نگهداری آنها در مسیر حمل و نقل خارج از کشور نامعلوم است و احتمال آلودگی آن بسیار قوی است، مصرف آنها به هیچ عنوان توصیه نمی شود.
علاوه بر این مضرات، به علت وجود فیتات در غذاهای آماده، جذب آهن موجود در آنها ناچیز و اگر حاوی سویا باشد مقدار زیادی فیتواستروژن به شیرخوار می رسد لذا مصرف این مواد غذایی توصیه نمی شود.
پذیرش طعمها ومزه ها
چگونگی آغاز روش تغذيه شيرخوار، در هفته های اول دارای اهمیت خاصی است و در تداوم و پذیرش طعم ها و مزه ها توسط کودک تاثیر فراوانی دارد. ممكن است شیرخوار در اولین روزهای تغذیه کمکی، مواد خیلی رقیق غذایی را با زبان خود به بیرون براند تنها به این جهت که او واکنش مناسب را در غذا خوردن هنوز یاد نگرفته است.
باید در سال اول زندگی، فاصله مناسب برای شروع تغذیه کمکی بعد از شیر خوردن در نظر گرفته شود و بهتر است مادر برای آن برنامه ای در نظر بگیرد مثلا مدتی پس از شیر خوردن گذشته باشد که شیرخوار سیر نباشد تا از پذیرش غذا خودداری نکند.
غلظت و قوام غذاهای کمکی اولیه در اولین دفعات باید غلیظ تر از شیر و همانند ماست رقیق باشد تا شيرخواری که غذای اصلی او هنوز شیرمادر محسوب می شود با علاقه آن را بپذیرد، سپس باید قوام غذا نیمه جامد باشد یعنی اگر قاشق کج شود غذا در قاشق کش بیاید.
سپس با توجه به پیشرفت مهارت های تغذیه ای شیرخوار غذاهای جامد به او داده می شود غذاهایی مانند فرنی آرد برنج اگر با شیر مادر تهیه شود مزه و طعم شيرمادر را می دهد که علاوه بر هضم آسان آن برای شیرخوار، احتمال بروز حساسیت در آن نیز بسیار پایین است و همچنین می توان با کمی شکر یا نبات آن را شیرین کرد.
مقدار افزودن شیرینی به آن نباید سبب تغيير ذائقه شیرخوار شود و از طعم شيرمادر او را رویگردان نماید و یا به سمت مزه های شیرین گرایش پیدا نماید. باید سعی شود در تهیه تمام غذاهای کمکی مقدار افزودنی های طعم دهنده کنترل شده و در حد ذائقه شیرخوار و متناسب بامزه شير در نظر گرفته شود.
افزودن ادویه و نمک در سال اول توصیه نمی شود و در مورد طعم های شیرین کننده نیز باید مقدار آن کنترل شود.
توصیه های بهداشتی در تهیه و نگهداری غذای کمکی
قبل از شروع غذای کمکی، مادر علاوه بر شستشوی دست های خود با آب و صابون، دست و صورت شیرخوار خود را نیز بشوید.
غذای کمکی در هر وعده به صورت تازه تهیه و به طور کامل پخته شود. مدت نگهداری غذای کمکی در یخچال ۴۸ – ۲۴ ساعت است. در غیراین صورت در فریزر نگهداری شود.
در صورت تهیه غذا به میزان بیشتر از مصرف یک وعده ی کودک، پس از خنک شدن، در ظرف های در بسته تمیز و کوچک جداگانه در يخچال نگهداری شود.
هنگام داغ کردن مجدد غذای نگهداری شده در یخچال، کاملا آن را هم زده تا همه اجزاء آن به طور یکسان داغ شود و پس از اطمینان از ولرم شدن مورد استفاده شیرخوار قرار گیرد.
غذای کمکی تا دو ساعت در دمای اتاق قابل نگهداری است و در صورتی که در آن از شیر استفاده شده باشد بیشتر از یک ساعت نمی توان در اتاق از آن نگهداری کرد.
مواد غذایی نگهداری شده در یخچال فقط یک بار گرم شود و در حین گرم شدن از حرارت زیاد اجاق استفاده شود.
غذاهایی مانند سوپ و خورش باید به نقطه جوش برسند، در مورد گوشت قرمز، طیور و غذاهای دریایی باید مطمئن گردید که عصاره آنها شفاف باشد و صورتی رنگ نباشد.
از پایان شش ماهگی زمانی که کودک به مقدار کافی از شیر مادر تغذیه می کند به دلیل مصرف غذای کمکی ممکن است به آب نیاز داشته باشد.
شیر پاستوریزه مورد استفاده در غذای کمکی از زمان جوش به مدت یک دقیقه جوشانده شود.
بهتر است از مصرف شیر تازه دامها در غذای کمکی خودداری شود (مگر در شرایط عدم دسترسی به شیر پاستوریزه که توصیه می شود حدود ده دقیقه جوشانده شود. ضمنا هنگام جوشاندن شیر باید در ظرف را باز نگه داشت و مرتب شیر را به هم زد تا املاح آن ته نشین نشود و در پایان به مقدار شیر تبخير شده، آب جوشیده خنک به آن اضافه شود تا به مقدار اوليه قبل از تبخیر برسد.
اگر برای تهیه غذای کمکی از شهرهای استریل یا با ماندگاری طولانی مدت استفاده می شود نیازی به جوشاندن ندارند ولی باید بعد از باز کردن درب آنها، در یخچال نگهداری شوند در این صورت تا ۴۸ ساعت دیگر هم برای شیرخوار قابل استفاده هستند. برای اطمینان یافتن از سلامت شیر پاستوریزه، ابتدا یک قاشق شیر روی شعله قرار گیرد تا به جوش آید. اگر شیر دلمه نشد سالم است.
غذای نگهداری شده فقط به مقدار مصرف یک وعده کاملا داغ و پس از خنک کردن به کودک داده شود.
سبزیها قبل از مصرف کاملا شسته و بلافاصله پس از خرد کردن پخته شوند.
غذای پخته و خام به طور جدا از هم و همیشه در ظروف سرپوش دار نگهداری شوند.
از مواد غذایی پاستوریزه ( مثل شیر، ماست، پنیر، کشک، بستنی) استفاده شود.
از بطری (سرپستانک یا شیشه شیر) در تغذيه شيرخوار استفاده نشود.
چند توصیه مهم در شروع تغذیه تکمیلی
تا یک سالگی در هر بار تغذيه شيرخوار ابتدا شیر مادر و سپس غذای کمکی داده شود.
غذای کمکی بعد از تغذیه با شیر مادر یا در فاصله تغذیه از دو پستان مادر باشد.
قطره آهن نیز از پایان شش ماهگی، روزانه ۱۰ میلی گرم (یا ۱۵ قطره) آغاز شود و تا ۲۴ ماهگی ادامه یابد.
هنگام دادن غذاهای نیمه جامد و جامد، شیرخوار در وضعیت نشسته باشد.
مواد اولیه ای که در تهیه غذا از آن استفاده می شود برای سن کودک مناسب باشد.
از یک نوع غذای ساده شروع و کم کم مخلوطی از چند نوع غذا به کودک داده شود. او مواد غذایی چه از نظر مقدار و چه از نظر نوع، کم کم به رژیم غذایی شیرخوار اضافه شود.
بين اضافه کردن مواد غذایی مختلف حداقل ۳ روز فاصله گذاشته شود تا اگر شیرخوار به یک ماده غذایی ناسازگاری و حساسیت نشان داد شناسایی شود.
و تنوع غذایی و اضافه کردن مرحله به مرحله غذاها در برنامه غذایی کودک رعایت شود.
غذاها با قاشق و مایعات باليوان به شیرخوار داده شود.
می توان با توجه به سن و اشتهای کودک غذاها را با نصف مقادير داده شده تهیه نموده و به مرور زمان با توجه به رشد و ذائقه کودک مقدار آن را تغيير داد، همچنین می توان غذای یک روز کودک را تهیه و آن را در وعده های کوچک تقسیم کرده و در ظروف درب دار تمیز در یخچال نگهداری و طی روز به کودک داد. فراموش نشود غذای نگهداری شده در یخچال را ابتدا کاملا داغ نموده تا تمام غذا حرارت ببیند و بعد به کودک داده شود.
آب جوشیده سرد شده نیز برای کودک لازم است.
تا یک سالگی به غذای کودک نمک اضافه نشود و پس از یک سالگی مقدار کمی نمک (نمک یددار تصفیه شده) به غذای شیرخوار اضافه گرد۔
گوشت، ارزش غذایی را افزایش می دهد، بدین منظور هرنوع گوشت مانند گوسفند، گوساله و مرغ که در دسترس است مصرف شود.
در دستور تهیه بعضی از غذاها مقداری کره یا روغن به هنگام طبخ و مقداری دیگر به هنگام غذا دادن به کودک اضافه شود. (مصرف روغن مایع بهتر از روغن جامد است)
در مورد کودکانی که روند رشدشان خیلی بیشتر از طبیعی است، مقدار مصرف روغن یا کره در غذای کودک کمتر و برعکس اگر تأخير رشد دارد مقدار بیشتری روغن یا کره به غذای او اضافه شود.
قبل از یک سالگی از دادن مواد غذایی غیرمجاز به کودک خودداری شود ( به قسمت منع مصرف مواد غذایی زیر یک سال مراجعه شود.)
هرگز به اجبار به کودک غذا داده نشود.
به ساعت های خواب و استراحت کودک توجه شود.
به کودک مبتلا به اسهال و یا هر نوع بیماری عفونی دیگر، غذای كافی داده شود.
به کودکانی که با شیر مادر تغذیه می شوند معمولا تا پایان سال دوم زندگی (۲۴ ماهگی) نیازی به استفاده از شیر پاستوریزه ندارند ( اگر شیرخوار به شیرگاو آلرژی نداشته باشد آن مقدار شیر پاستوریزه که در تهیه غذای کمکی مانند فرنی به کار می رود اشکالی ندارد. در غیر این صورت باید فرنی با شیر مادر تهیه شود). اگرچه شیرگاو را می توان پس از یک سالگی به شیرخوار داد ولی حدود ۲۳ ماهگی، برای آشنا شدن کودک به طعم شیر پاستوریزه می توان آن را بار اول به مقدار کم در حد ۳۰ سی سی با فنجان یا لیوان به کودک ارائه و به تدریج بر مقدار آن اضافه نمود. به این ترتیب وقتی کودک کم کم از شیر مادر گرفته می شود می تواند از شیر پاستوریزه استفاده کند.
در کودکانی که از شیر مادر محرومند و با شیر مصنوعی تغذیه می شوند مصرف شیرگاو ( پاستوریزه یا استریلیزه پرچرب 3.5% از پایان ۱۲ ماهگی تا پایان ۲۴ ماهگی و سپس شیر کم چرب بلامانع است و بهتر است جایگزین شیر مصنوعی شود. مقدار آن حداکثر ۴۸۰ تا ۷۲۰ میلی لیتر در شبانه روز است که با فنجان یا لیوان نشکن به کودک داده شود و سعی شود او را به تدریج از شیشه بگیرند.
برای جلوگیری از تغییر رنگ دندان ها، توصیه می شود قطره آهن در عقب دهان شیرخوار چکانده یا بعد از مصرف، مقداری آب به او داده شود.
مصرف مواد غذایی که تا یک سالگی توصیه نمی شوند
برخی از مواد غذایی به دلایل مختلف برای نوزاد مناسب نمی باشد و میده نوزاد توانایی هضم کردن مناسب آن را ندارد به همین دلیل باید آن مواد را شناخت و از آن ها برای تهیه غذای نوزاد زیر یک سال استفاده نکرد.
مواد غذایی که به دلیل ایجاد حساسیت توصیه نمی شود :
شیر گاو ( به عنوان نوشیدنی توصیه نمی شود ولی مصرف مقدار کمی از آن در تهیه فرنی، حریره بادام، سوپ و… اشکالی ندارد). سفیده تخم مرغ، چیپس، پفک، قهوه، همبرگر، انواع نوشابه ها و آب میوه های صنعتی
میوه هایی که به دلیل ایجاد حساسیت و یا احتمال گیر کردن در گلوی کودک و ایجاد خفگی توصیه نمی شود :
توت سفید – توت فرنگی – شاه توت – تمشک – آلبالو – گیلاس – خربزه – کیوی – انگور – کرفس خام – میوه های خام و میوه های خشک شده مثل برگه هلو و زردآلو و …
تنقلات و مواد غذایی که به دلیل ایجاد حساسیت و یا احتمال خفگی برای کودک زیر یکسال مضر است :
شکلات، بادام زمینی، گردو، تخمه، پسته، بادام، فندق، ذرت بوداده، کشمش، دانه انگور، دانه های انار، نخودچی، ذرت، نقل، آب نبات، تکه های بزرگ شیرینی، خمير وسط نان، حبوبات نرم نشده، تکه بزرگ گوشت سفت یا جگر، سوسیس، کالباس، استیک، غذاهای آماده صنعتی و انواع غذاهای کنسرو شده. همچنین مصرف عسل برای کودک زیر یکسال توصیه نمی شود زیرا احتمال مسمومیت وجود دارد.
نکاتی مهم برای پیشگیری از بروز خفگی با مواد غذایی در شیرخوار
غذاخوردن کودک در حالت نشسته باشد و حضور و نظارت مادر یا شخص مراقب، هنگامی که او غذا می خورد یا مایعات را می نوشد مهم و الزامی است.
برای ساکت کردن گریه کودک، از غذا دادن استفاده نشود.
زمانی که کودک در حال خنده یا گریه است غذا در دهان او گذاشته نشود.
خرد کردن انواع گوشتها و جگر توصیه می شود.
جدا کردن تکه های کوچک استخوان و غضروف از گوشت ضروری می باشد.
دو نیم کردن میوه های گرد و هسته دار مثل انگور و پختن میوه های سفت و سخت بسیار مؤثر است.
خارج کردن دانه یا هسته میوه هایی مانند هلو یا هندوانه و سپس نرم و له کردن آنها به شیرخوار کمک شایانی می کند.
چگونگی مقوی و مغذی سازی غذا
مقوی کردن غذا یعنی موادی به غذا اضافه شود که انرژی آن را بیشتر کند. هنگامی که کودک دچار اختلال رشد می باشد، مقوی کردن غذای او ضروری است. زیرا این کودکان باید انرژی بیشتری دریافت کنند.
مغذی کردن غذا یعنی موادی به غذا اضافه شود که پروتئین، ویتامین و املاح آن را بیشتر کند. بنابراین مقوی و مغذی کردن غذای کودک یکی از توصیه های تغذیه ای جهت بهبود وضع تغذیه کودکانی است که روند رشد وزنی آنان مطلوب نبوده و دچار کم وزنی می باشند.
موادی که انرژی غذا را بیشتر می کنند
روغن ها دارای انرژی هستند و افزودن مقدار کمی روغن به غذای کودک به خصوص کودکی که آهسته رشد می کند توصیه می شود چون:
انرژی روغن نسبت به مواد غذایی دیگر بیشتر است (هر گرم روغن حدود ۹ کالری و هر گرم قند و شکر 4 کالری دارد).
روغن (مثل کره، روغن زیتون، روغن نباتی مایع) بدون اضافه کردن حجم غذا، انرژی غذا را بیشتر می کند.
روغن باعث نرم شدن غذا می شود و خوردن آن را برای شیرخوار راحت تر می کند.
قند و شکر انرژی زا هستند ولی مصرف آن برای شیرخوار زیر یک سال توصیه نمی شود چون ذائقه او به طعم شیرین عادت می کند و زمینه برای بروز مشکلاتی مثل چاقی در بزرگسالی فراهم می شود.
اگر به اندازه یک قاشق مرباخوری کره یا روغن به غذای کودک اضافه شود. این کار بدون آنکه حجم غذای کودک را افزایش دهد مقدار کالری آن را افزایش می دهد، ضمن آنکه بلع غذا برای کودک آسانتر می شود.
البته اگر مقدار زیادی روغن به غذا اضافه شود، ممکن است کودک زودتر احساس سیری کند و نتواند همه ی غذایش را بخورد. این بدان معنی است که کودک از روغن غذا انرژی گرفته اما سایر مواد مغذی را کم دریافت نموده است .
موادی که علاوه بر انرژی، پروتئین غذا را بیشتر می کند :
کمی گوشت به غذای شیرخوار اضافه شود زیرا گوشت منشأ اصلی پروتئین است.
انواع حبوبات مانند عدس و ماش که کاملا پخته شده را می توان بعد از ماه هشتم به غذای شیرخوار اضافه نمود.
به غذای شیرخوار تخم مرغ اضافه شود مثلاتخممرغ آب پز رامی توان داخل سوپ ویا ماکارونی پساز طبخ رنده کرد ویا می توان آن را با کمی شیرمخلوطو نرم کرده وبه شیرخوار داده شود.( تا بعد ازیک سالگی به شیرخوارسفیده تخم مرغ ندهید.)
0 notes
باربد ، موسیقیدان عصر ساسانی
باربد که با نامهای دیگری چون بهلبد یا بیربادیوس ( نام یونانی) شناخته شده ، مشهورترین موسیقیدان و خواننده عصر ساسانیان بوده است. زندگی او همدوره با فرمانروایی خسرو پرویز بوده است . بسیاری معتقدند که برخی از ردیفهای موسیقی کنونی ما باقی مانده از آثار باربد میباشند. وی از استادان بلامنازع بربط و از خوانندگان قهار آن دوره به شمار میرفت. گویند باربد در مقابل شاه عزت فراوان داشته و آنچنان به وی نزدیک بوده که هر کسی از بزرگان که خواهان عرض مطلبی به پادشاه بود و جرئت آن را نداشت، باربد را واسطه قرار میداد که یکی از مهمترین آنها که قصه آن هم باقی است داستان رساندن خبر مرگ شبدیز ، اسب مورد علاقهی شاه بوده است.
باربد ، موسیقیدان زمان خسرو پرویز
اگر به تاریخ طولانی کشورمان نگاهی بیندازیم، متوجه افرادی خواهیم شد که در حقیقت سرنوشت ما و این خاک را ساختند. افرادی که کشورمان را گزندها در امان داشته و از ذره ذره خاک این سرزمین محافظت کردند اما نامشان در میان تاریخ گم شد و عده کمی آنان را میشناسند. باربد هم یکی از آنان بود که با تاثیر شگرف ��ود بر شخص شاه منجر به تحولات زیادی شد. شوربختانه اطلاعات زیادی درباره او زندگیاش در منابع موجود نیست. آنچه که در اینجا مطالعه میکنید گزیدهای از روایتها درباره اوست . پس با تاریخ ما همراه باشید.
باربد در حال نوازندگی عود
گفته شده است که در دربار خسرو پرویز دو رامشگر و ترانه ساز حضور داشتند که یکی از آنها باربد و دیگری سرکش بوده است. آنطور که از منابع به دست آمده است ، داستان ورود باربد به دربار با کمی افسانه همراه بوده اما به هر روی منابعی چون ثعالبی و فردوسی آن را اینگونه نقل میکنند:
روزی به” سرکش ” رییس رامشگران مجالس خصوصی خسرو پرویز خبر رسید جوانی مروی که زبردست ترین نوازندگان عود است و صدایی خوش دارد به دربار آمده تا به عنوان رامشگر به حضور شاه بیاید. سرکش که از این خبر مضطرب شده بود به هر وسیله ای متوسل شد تا وی را از مجامع نزدیک شاه دور سازد. پیشخدمتان و درباریان را تطمیع نمود و از دوستان و میهمانان درخواست کرد تا نامی از وی به میان نیاورند.
حکیم ابوالقاسم فردوسی:
چو بشنید سرکش دلش تیره گشت
به زخم سرود، اندرو، خیره گشت
بیامد بنزدیک سالاربار
درم کرد و دینار، چندی، نثار
بدو گفت «رامشگری بر در است»
که از من بسال و هنر برتر است
نباید که در پیش خسرو شود
که ما کهنه گردیم و او نو شود
ثعالبی:
پهلبد (باربد) از این دوری و نومیدی بسیار سختی کشید و همین درماندگی او را به ترفندی هنرمندانه واداشت. چنانکه دست به دامن باغبان پادشاه شد…
فردوسی:
چنین گفت با باغبان باربد
به زخم سرود، اندرو، خیره گشت
کنون آرزو خواهم از تو یکی
درم کرد و دینار، چندی، نثار
چو آید بدین باغ شاه جهان
که از من بسال و هنر برتر است
که تا چون بود شاه را جشنگاه
که ما کهنه گردیم و او نو شود
بدو گفت مردوی (۱) که ایدون کنم
ز مغز تو اندیشه بیرون کنم
سکهای با نقش خسرو پرویز
گویا باربد به همکاری نگهبان باغ که شاه قصد گردش به آنجا را داشت به همراه ساز خود که عود بود ، بدان جا رفته در حالی که لباس سبز بر تن داشت و بالای درختی که بر محیط مسلط بود مخفی شد و به انتظار نشست تا آنکه شاه وارد شد؛ هنگامی که شاه جامی بدست گرفت، باربد عودش را برداشت و آوازی ساده و دل انگیزبه نام “یزدان آفرید” را نواخت که شاه از شنیدنش شاد شد و نام رامشگر را پرسید. اما کسی او را نیافت. وقتی شاه جام دوم را برداشت، باربد آوازی دیگر سر داد چنانکه خسرو میگفت: “همه اعضای بدنم میخواهند برای بهره بردن از آن سراپا گوش شوند” و امر کرد رامشگر را بیابند که این بار نیز کسی او را نیافت. سرانجام خسرو پروز جام سوم را نوشید و این دفعه باربد با نوایی شکوه آمیز و صدای گرمش حضار را مبهوت کرد و آهنگی که میخواند “سبز اندر سبز” نام داشت که بداهه سرایی بود و در آن به مخفیگاهش اشاره مینود. خسرو بپاخاست و گفت: ” این آواز بی شک از فرشته ای برمیخیزد که پروردگار برای خوشی من فرستاده ” و از رامشگر در خواست کرد خود را نشان دهد . باربد از درخت پایین آمد و بر شاه تعظیم نمود. شاه هم مقدمش را گرامی داشت و جویای ماجرا شد سپس او را از نزدیکان خود ساخته و در مقام رییس رامشگران جایش داد.
باربد در دربار خسرو پرویز
زندگی باربد
باربد از موسیقیدانان و نوازندگان بنام و از بزرگترین آهنگسازان عهد خسرو پرویز بود که بسیاری از الحان و نواهای موسیقی را که هنوز بعضی از آنها با همان نام در ردیف دستگاههای موسیقی کنونی ما باقی مانده است از ساخته ها و پرداخته های او می دانند.درباره زندگی این هنرمند اطلاعات اندک و افسانه آمیزی در کتابهای فارسی و عربی آمده است. منابع کهنتر او را اهل مرو دانستهاند ولی منابع تازهتر زادگاه او را جهرم یاد کردهاند همچنین مسعودی از گفته ابن خردادبه او را اهل ری نام برده است.هنوز هم میراث او در نامهای گوشههای دستگاههای موسیقی ایرانی امروزی بر جای مانده است. او برای اولین بار دستگاه موسیقی را در جهان به نام سرود خسروانی خلق کرد. که آن به خسرو پرویز پادشاه، فرمانروای ایران از ۵۹۰ میلادی تا ۶۲۸ تقدیم نموده بود.نام های دیگر باربد که در منابع فارسی امده است شامل فهلود/ذ، بهلبد/ذ، فهلود/ذ، فهرود/ذ، بهربد/ذ، باربد/ذ در منابع عربی و برباد/ذ در منابع فارسی و همچنین فهربد و فهلبذ و پهلبذ آمده است.باربد از بار به مفهوم اجازه و بَد به معنی صاحب، خدایگان و فرمانده تشکیل شده که در روی هم رفته یعنی کسی که اجازه همیشگی برای باریافتن دارد. شفیعی کدکنی با اشاره به دقایقی از نکات تاریخی ارتباط بین باربد و بربت، پسندیدهتر میداند که آن دو از یک ریشه دانسته شود.
فارابی در کتاب موسیقی کبیر، از فهلیذ یاد میکند که در زمان خسرو پرویز، پسر هرمز پادشاه فارس بوده است. ابن خردادبه درباره باربد مینویسد:
او از مردم ری بود و با سخنانی موزون به همراه بربط، برای خسرو آهنگهایی میساخت که در آن، حوادثی را که دیگران جرأت بازگفتن آن را نداشتند، با زبان موسیقی و شعر بیان مینمود، که از آهنگهای باربد در ستایش پادشاه ۷۵ آواز بوده است.
باربد برای هر روزی از روزهای هفته نواهایی ساخته بود که این نواهای هفتگانه به نام طرق الملوکیه معروف است. همچنین آهنگهایی برای هر سی روز ماه که به نام سی لحن باربدی نامدار است. و هم ۳۶۰ لحن به تعداد روزهای سال نوای خاص ساخته بوده است.اختراع اغلب نغمات و ترانههای موسیقی را به وی نسبت میدهند. گویند حوادث و اتفاقات مهم را باربد بصورت نغمات نغز و نواهای دلفریب درآورده بسمع خسروپرویز میرسانیده، مثلاً تلف شدن شبدیز اسب ویژه پرویز را که دیگران یارای اظهار آن نداشتند وی بقالب نوای موسیقی ریخته و به عرض خسرو رسانید. باربد چون شنید که خسروپرویز در یاری رامشگران و نوازندگان میکوشد خواست خویشتن را بدرگاه پرویز رساند ولی سرکش (رامشگر خاص پرویز) سالار بار را محرض آمد که از راه جستن باربد بدربار جلوگیری نماید ولی باربد با رساندن نغمههای خود به گوش شاه او را شیفته آواز خود ساخت. اغلب کارهای او در وصف شاهان ان دوره میبود.
از شگفتیهای هنر باربد این بود که او میتوانست با زبان موسیقی دیگران را از رخدادها آگاه کند که در اینجا چند نمونه آن یکی مرگ شبدیز، باغ شیرین و نخجیرگان را میآوریم.
داستان مرگ شبدیز
«از جمله نوا در جهان، که نویسندگان آن را در ردیف گنجهای خسروپرویز، و تخت تاقدیس و باربد و شیرین… آوردهاند، یکی هم اسب سیهرنگی بود بنام شبدیز که در وصف او آنچنان سخن گفتهاند که در وصف رخش رستم.
پیکره این اسب نامور در تاق بستان کرمانشاه است، و دوستداری خسروپرویز آن اسب را حد و مرزی نبود… از جمله هنگام پیری او گفته بود که هر کس خبر مرگ شبدیز را برای من بیاورد، بیدرنگ فرمان مرگش را خواهم داد… و مرگ او پیش آمد، و هیچکس را یارای آگاهی دادن آن نبود.
تا آنکه همگان پیش باربد رفتند… و او آهنگی ساخت که خسرو از شنیدن آنچنان در غم فرورفت که خود گفت: مگر شبدیز مرده است؟ و باربد گفت: این را خود گفتید» (۲)
و درباره نخجیرگان و باغ شیرین ثعالبی اینگونه میگوید:
«پرویز دستور داد در زمینی به مساحت دو فرسخ باغی ایجاد نمایند که این باغ شکارگاه شود و از هر نوع حیوان وحشی و پرندگان رنگارنگ را در آن جای دهند. پس از هفت سال باغ آماده شد و کارگران از باربد خواستند تا اتمام کار را به آگاهی پرویز برساند و او با ساخت آهنگ نخجیرگان موضوع را به اطلاع شاه رسانید. با شنیدن این آهنگ شاه به اتفاق همسرش شیرین به بازدید این باغ رفت و کارگران و کارفرمایان را پاداش داد. او تحت تأثیر هنرنمایی دست اندرکاران تزئین باغ قرار گرفت و رو به شیرین گفت: «شما هم از من چیزی بخواه. شیرین گفت: میخواهم در این باغ برایم قصری بسازی که هیچکس را مانند آن نباشد. پرویز پذیرفت ولی بعد خواسته همسرش را فراموش کرد، شیرین شرم داشت که این قضیه را به شاه یادآوری کند. او نیز مانند دیگران به باربد متوسل شد و در مقابل واگذاری قریهای در اصفهان از او خواست تا با استفاده از هنرش این موضوع را به شاه یادآوری نماید. باربد نیز در این زمینه شعری سرود و همراه آن آهنگ «باغ شیرین» آخرین لحن از سی لحن را ساخت و در حضور شاه اجرا کرد پرویز پس از شنیدن این قطعه به او گفت: گویا خواسته شیرین را به من یادآوری میکنی، آنگاه دستور داد تا قصری آنچنان که شیرین میخواست بسازد». (۳)
خسرو پرویز سوار بر شبدیز، طاق بستان – شبدیز (به معنی شبرنگ و شبمانند) اسب سیاهرنگ خسرو پرویز بود که بسیار مورد علاقهٔ وی بود و گفته بود هرکس خبر مرگ شبدیز را بیاورد اعدام خواهد کرد.
حمدالله مستوفی و ثعالبی ۳۶۰ لحن (آهنگ) را به باربد نسبت میدهند که منوچهری دامغانی در اشعار خود به نام بسیاری از آنها اشاره میکند که چند نمونه از آنها را در اینجا یادآور میشویم: ارجنه، اشکنه، افسربهار، باغ سیاوشان، باغ شهریار، بند شهریار، پارسی، تخت اردشیر، مویه زال، دلانگیزان، راستف چکاوک، راهوی، نوروز بزرگ ناقوسی، سروستان، گلنوش، هفتگنج، گنج فریدون، گنج باد (گنج بادآورد)، پالیزبان، باروزنه، راه گل، آزادوار.
این زند بر چنگهای سغدیان پالیزبان / و آن زند بر نایهای لوریان آزادوار
در میان این خسروانیها، راهوی، راست، مویه زال، چکاوک، با گوشه رهاوی یا رهاب در شور و افشاری و دستگاه راستپنجگاه و گوشه مویه در سهگاه و گوشه چکاوک در همایون همنام است اما آشکار نیست تا چه اندازه درونمایه آنها با دستانهایی که در زمان منوچهری به نام خسروانی یا دستگاههای باستانی شناخته میشد، شباهت دارند.
مرگ باربد در ابهام است و ثعالبی میگوید که سرکش از روی ژسک به او زهر خورانده است اما فردوسی چنین میگوید:
چو آگاه شد باربد زانکه شاه
بپرداخت بی داد و بی کام، گاه
بسازید ره را به آواز رود
به بربت همه «مویه» زد با سرود
همی گفت شاها، ردا، خسروا
بزرگا، سترگا، تناور گوا
کجات؟ آن بزرگی و آن دستگاه
کجات؟ آن همه فرو تخت و کلاه
کجا؟ آن سخنها، به شیرینزبان
کجا؟ آن دل و رای و روشنروان
ز هر چیز تنها چرا؟ ماندی
ز دفتر چنین رود کی؟ خواندی…
به یزدان و نام تو ای شهریار
به نوروز و مهر و به خرمبهار
که گر دست من زین سپس نیز رود
بساید، مبادا به من بر، درود
ببرید هر چار انگشت خویش
بریده همی داشت در مشت خویش
۱- به گفته فردوسی باغبان مردوی نام داشت.
۲- زمینه شناخت موسیقی ایرانی، فریدون جنیدی، ص۱۳۲، انتشارات پارت
۳- برگهایی از داستان موسیقی ایران، حسن رضایی رفیعی، ص۱۳۶ انتشارات سوره مهر
نوشته باربد ، موسیقیدان عصر ساسانی اولین بار در تاریخ ما. پدیدار شد.
source https://tarikhema.org/ancient/iran//39668/%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d8%a8%d8%af-%d8%8c-%d9%85%d9%88%d8%b3%db%8c%d9%82%db%8c%d8%af%d8%a7%d9%86-%d8%b9%d8%b5%d8%b1-%d8%b3%d8%a7%d8%b3%d8%a7%d9%86%db%8c/
0 notes
مزاحهای جالب شبکههای اجتماعی (460)
New Post has been published on http://vestamag.ir/%d9%85%d8%b2%d8%a7%d8%ad%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%ac%d8%a7%d9%84%d8%a8-%d8%b4%d8%a8%da%a9%d9%87%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%ac%d8%aa%d9%85%d8%a7%d8%b9%db%8c-460/
مزاحهای جالب شبکههای اجتماعی (460)
وستا: نوشته های طنزِ حاصل ذهن خلاق هموطنان ایرانی از ابتدای
ظهور SMS و ایمیل تا به امروز در شبکههای اجتماعی نظیر توئیتر، وایبر،
لاین، واتس آپ، تلگرام و …. حضور ابدیت و پررنگی داشته و دارند. بعید
است که سوژه ای در صدر اخبار و صحبت های روز دنیا یا ایران باشد و ملت
خلاق ما در مسیر طنازی و لطیفه سازی بهمنظور آن سوژه اقدامی نکرده باشند!
سعی داریم در این سری مطالب گزیده ای از این نوشته ها را در اختیار شما قرار دهیم که امیدواریم مورد استقبال شما عزیزان قرار گیرد.
******
۱٫
گوشیم رو دو ساعت زدم به شارژ. فقط پنج درصد شارژ کرد. به خودم میمالیدم الکتریسیته اکثریت تولید میشد تو این دو ساعت.
۲٫
یارو پیام داده آی فیلم میگه تمنا میکنم سریال بعد از باران رو توزیع کنید داداچ نگاتیوای اون سریال پوسید پاره شد ریختن بعید.برو پی زندگیت.
۳٫
من حساب کردم با سیبیلای بهنام بانی میشه کل طاسی سر رو تو ایران ریشه کن کرد بدون این که تغییری تو ظاهر خودش ایجاد بشه.
۴٫ من اگه پنت هاوس بودم شما عاشق پارکینگ میشدین!
۵٫
آدم بدون هدفون میره خارج نمیدونه دستشُ بذاره تو جیبش یا نذاره، به کجا نگاه کنه، چجوری مسیر بره، کلا نظم کل چی بهم میریزه.
یعنی الان داره گودبای پمپرزش رو با کی عید میگیره؟!
۶٫
بر اساس شواهد اگه انگشت حقیر پای چپ آدم هم ذیل دوشی که بازه، باشه، آدم دیگه از هدر رفتن آب عذاب وجدان نمیگیره!
۷٫ من اگر سر قبر مرده ها هم ماشینمو پارک کنم دو دقیقه بعد از داخل یه قبری صدا در میاد میگه داداش دمت گرم یه جابجا میکنی من بتونم در بیام!
۸٫
شما اگه فیلمی پیدا کردی ک شریفی نیا توش پی زن گرفتن فقدان نبینش چون قطعأ سیدجواد هاشمی قراره شهید شه!
۹٫ تعمیرکارای فنی یه اصطلاح دارن به اسم شِوِلگراد. اینجوری که دستگاه مثلا فیوزش سوخته به یارو میگن شولگرادش خرابه ۲۰۰تومن هزینشه فردا بیا ببر.
۱۰٫ همسایمون ساعت ۷صبح منو دیده میگه: صبح بخیر. آخه مرد حسابی صبح من اگه بخیر بود که تا ۱۱میخوابیدم و سرکار نمیرفتم صبح من جهنمیه وقتی ۷صبح بیدارم!
دیگه کمربند و تبر و شلاق تاثیر نداره…
۱۱٫ دیشب خواب سعدی رو دیدم رفتم جلو گفتم حاجی دمت گرم چقدر قشنگ مخ میزدی، یکی زد تو گوشم گفت خل من حافظ ام اومدم بگم یه سفر در قبل داری!
۱۲٫ مامانم فک میکنه تلگرام نیچه س. هر چی میخواد بگه اولش میگه تلگرام گفته.
۱۳٫ مثلث وفات فقط بیرجند و بجنورد و بروجرد که باعث شدن زنگای جغرافی و تو حیاط فوتبال بازی کنیم :/
۱۴٫
آلارمِ موبایل لوس بازیه اگه میخواین صبح خواب نمونین شبش توالت نرید که ۵صبح مثانتون به طور اتوماتیک بیدارتون کنه!
۱۵٫
تابوت ترامپ سمبلیک تشیع کردن، خلا حالا داشتین تحقیرش میکردین لاقل جنازه اش میبستین پشت اسب؟ چرا گذاشتین رو دوشتون، تحقیرم بلد نیستن :]
داخل گوش سگش دانالد ترامپ داره :))))
۱۶٫
چجوری از دوس پسراتون،خرس ۲متری کادو میگیرین میبرین خونه؟ من یبار کیت کت بهم عدل؛قبل اینکه برسم خونه آشغالشم قورت دادم!
۱۷٫
اتاقی که درش رو به روی مانیتور کامپیوتره، از سوریه هم ن�� امن تره! 😐
۱۸٫
رفیقمو بعد ۳سال دیدم، جوری تو زندگیش ترقی کرده بود که مجبور شدم بگم
حاجی من این چند سال تو کما بودم اخیر خوب شدم،برا همین هیچ پُخی نشدم.
۱۹٫ ازعجایب بعضی راننده تاکسیا اینه که اگ کرایه۲۹۰۰باشه ۳۰۰۰تومن میگیرن و۱۰۰تومن خوردندارن اگه ۳۱۰۰باشه ۹۰۰تومن خورد بهت میدن: /
۲۰٫
بهترین نسلی که منقرض شد نسل پسرایی بودن که میرفتن پی وی میگفتن: slm , asl plz!
داداش من هل میدم، شما خلاص کن بزن دنده دو …
۲۱٫ميدونيد چرا هوا گرمه؟ به خاطر اون بارونيه س كه من خريدم، حالا دما به ٤٠ هم ميرسه!
۲۲٫
باباعه به دخترش لکسوز کادو داده. یادش بخیر دوم دبستان به بابام گفتم ماشین کنترلی میخری؟ گفت میخوای هوای شهر از اینم آلوده تر شه؟!
۲۳٫
اگه میشد از صدای دوییدن و جیغجیغ بچه کوچیکا برق تولید کرد الان واحد فوقانیِ ما یکی از اصلیترین نیروگاهای تولید انرژی بود!
۲۴٫ داشتم آهنگ گوش میدادم بغلیم زدبهم گفت ما توفرهنگ۱۴۰۰سال عقبیم،میخواستم بگم۱۳۰۰سالش بخاطر اینه وقتی یکی هندزفری تو گوششه هنوز باهاش حرف میزنی!
۲۵٫
شرق تهران یه محله هست به اسم دلاوران، یکم اونورترش یه محله دیگه اس به اسم تکاوران، قشنگ مشخصه این منطقه رو وسط حکم اسم گذاری کردن.
بوگارت:چشات اذیتت نمیکنه؟
باکال:نه
بوگارت:ولی والد منو در آوورده!
خیرآبادی:خُبه خُبه ، زن و شوهر خوب با هم خلوت کردیناا !!
۲۶٫
اونجا که شاعر میگه سیر نمیشوم ز تو کاملا مشخصه منظورش پیتزاست!
۲۷٫ هر مشكلي برام پيش مياد ميگم عربي دبيرستان که گذشت اينم ميگذره!
۲۸٫
گردو هم با پنیر خوبه هم با کباب هم با شکلات هم با خرما اخیر فسنجونم که میشه! مگه داریم مگه میشه:|
۲۹٫ مامانم یه سری استیکر گل و بوته و بلبل داره، هرکی هرچی بگه ازونا استفاده میکنه. من تکست بدم بگم مشرق زده بهم بازم، یه مشت گل و بوته میفرسته.
۳۰٫ + چه انگشتای بلند کشیدهی خوبی داری، میدونی بهمنظور چی خوبن؟
– بهمنظور پیانو زدن؟
+ نه، واسه توی دماغ کردن
– اکی بای
نحوه ی مصرف حجم اینترنت توسط مهمونا …
۳۱٫
دفعه اول که رفتم استخر وارد که شدم به رفیقم گفتم حاجی خیلی عمقش کمه, آب به زانوم هم نمیرسه گفت حاجی صداشو در نیار, اینجا پا میذارن رد میشن!
۳۲٫
کی وقت کردیم اینقدر عمده شیم؟ قمیشی ۷۳ سالشه، شبهای برره واسه ۱۳ سال حرفه، آهنگ تقدیر ۹ سال قبل خونده شده! حس خوبی نیست!
۳۳٫
حمید معصومی نژاد بیاد ایران فقط یه شهر میتونه بره قُقُقُقُقُمممممم!
۳۴٫ رفتم خواستگاری یه دخترخیلی مذهبی،پرسید باکدوم یک ازاهل بیت راحتتری،گفتم امام رضا، دیدم خندید بعدا فهمیدم منظورش خانوادم بود، مغزم تیر کشید!
۳۵٫
نه من بدبخت ترم چیست؟ عبارتی که در ۲۳۵٪ موارد امکان نداره یه ایرانی تو یه جمع بگه و رفیقش در جوابش نگه “نه من بدبخت ترم”
آلمان خودروی تمام شیشه ای ساخت…
لامصبا همینجور پابه پای سایپا و ایران اتومبیل بین بالا
۳۶٫ یکی از آشناهامون واسه ترک سیگار شکلات میریخت توو جیبش هر وقت سیگار میخواست شکلات میخورد. بعد دو ماه به خاطر قند بالا مُرد!
۳۷٫
دختره شبیه کتری هیئته بعد تو بیوش زده فیتنس ترینر!
۳۸٫ پیرمرده تو مترو گفت من اگه خوابیدم صادقیه بیدارم کن گفتم باشه ایستگاه بعد پیاده شدم ایشالا وقتی قبض کرج میفهمه به هیشکی اعتماد نکنه!
۳۹٫ما دهه شصتیا حاضریم تو اسید حل بشیم ولی فیلمای VHS رقصمون تو عروسیای پونزده بیست سال پیشو کسی نبینه!
۴۰٫
شما تلفن و بردار رندوم به هر عدد ای میخوای زنگ بزن .بگو ممد اقا هستن
میگه بله چند لحظه…..
عمرا بگه ما ممد اقا نداریم….
دوسم داره …
دوسم نداره …
۴۱٫ رفتم سراغ خمیردندون، گفت یه لحظه صبر کن؛ بعد یه ۱۰هزارتومنی درآورد گفت بیا اینو بگیر بهمنظور خودت یه اخیرشو بخر، ففط جان مادرت دیگه منو نچلون.
۴۲٫
بچه: مامانی من تو چه سنی میتونم بدون اینکه اجازه بگیرم از خونه برم خارج؟ والده: باباتم هنوز به این مرحله نرسیده!
۴۳٫
امروز یه زن بلال فروش داشت بازاریابی میکرد:”شیرِ بلاله، قوت قلبه، قدرت استخونه” منو که دید گفت:”شفا قطعی کچلی” :)))))
۴۴٫
خوفناک تر از زنی که دیگه غر نمیزنه، رستورانیه که Menu ش قیمت نداره!
۴۵٫
یکیم به باباش گفته واسم ۲۰۶ بخر باباش براش لکسوس خریده، منم به بابام میگم پول خودمو بعد بده میگه میخواستی ندی!
دخترا وقتی مانتو جلوباز و ساپورت کوتاه میپوشن.
0 notes
جوانیهای تهکشیده
جوانیهای تهکشیده
اجتماع > اجتماعی – محسن احمدی به مدت چهارماه، شب تا صبح، راهی خیابانهای تهران شدهاست برای نوشتن گزارشی از زنان مبتلا به اعتیاد. «جوانیهای تهکشیده» گزارشی است از زنانی که با زندگی در حاشیه اتوبانها، مکانهای به ظاهر امن، کمپهای ترک اعتیاد زنان، پناهگاههای میانراهی و … به چیزی شبیه زندگی چنگ زدهاند، چیزی به تلخی تریاک و توهم شیشه.
مجله زنان امروز نوشت: یکی از شبهای بهمن 1395 است. دو ساعت از نیمه شب گذشته. پسری کنار خیابان ایستاده. بیست و چند سال بیشتر ندارد. سوار ماشین میشود:” فازت چیه؟چی می زنی؟ شیشه؟” نقش مصرف کننده ای را بازی میکنم که تشنه شیشه است. با هم به پاتوق دوست ساقیاش میرویم. اما داستان طوری دیگری رقم میخورد. جوان راهنما، زورگیر مامورنما از آب در میآید.دردسرتان ندهم با هزار مصیبت خودم را از دست آنها خلاص میکنم.
ترس از تکرار چنین اتفاقی برای مدتی مانع به سرانجام رسیدن سوژه گزارش شد اما دوباره به مدت چهارماه، شب تا صبح، راهی خیابانهای تهران میشوم درست مثل 19 سال پیش و این بار برای نوشتن گزارشی از زنان مبتلا به اعتیاد. زنانی که با زندگی در حاشیه اتوبانها، پارکها، خانههای مخروبه، مکانهای به ظاهر امن، کمپهای اعتیاد زنان، پناهگاههای میانراهی و… به چیزی شبیه زندگی چنگ زدهاند، چیزی به تلخی تریاک و توهم شیشه.
عاشق شبهای تهرانم
سالومه عاشق محسن ابراهیمزاده است. این جمله را حداقل 10 بار از لحظهای که سوار ماشین شد تا دمدمای صبح تکرار کرد:«عاشقشم. خواننده بهتر از این مگه داریم. خفهش کن اون سیدی مزخرفت رو. چرا سلیقهت مث پیرمردهاس؟ چند سالته؟» و بعد فلش را از جیبش در آورد و گذاشت داخل دستگاه و صدا را هم تا میتوانست بلند کرد. صدای خواننده که بلند شد با یک دستش پایپ را از زیر کلاهش بیرون آورد و با دست دیگرش شیشه را کشید پایین تا به قول خودش باد سرد پاییز به زندگیاش جان دوباره بدهد: «عاشق این شبهای تهرانم. روزها خونه دکتر خوابم و شبها بیدار، یه شب اگه پایه بودی بریم خونه دکتر خیلی حال میده. من براش کارمیکنم. هر شب از سهروردی پیاده میرم تا پارک آزادگان تقاطع اتوبان رسالت و حقانی. اگه موافقی حقانی نرسیده به خروجی سیدخندان نگهدار بریم بالا یه دوسه دم بگیریم و بعد چرخچرخ عباسی کنیم تا خود صب. برام قیف نیا منم مث تو درس خوندم، لیسانس گرافیک دارم. از کی شیشه میزنی؟ پایپ داری؟ ای بابا تو چه جور شیشهبازی هستی؟نکنه گرفتی مارو؟حاجی تو کیهستی؟واقعا مشکوک میزنیها! واسه چی نیگا میکنی، مگه شیشه نمیخوای؟ حیرونیها. هنوز نزده تبر زدی. تبر نشنیدی تا حالا؟ توهم. هیچی نشده تبر زدی. وای به حالت بری بالا. همین جا بزن بغل. کجا میری؟ نترس بابا، مأمور اومد، با من. دو نصفه شب مأمور کجا بود. اینجا هر شب همین داستانه. تا امروز یه شب هم حبس نکشیدم. فقط مواظب باش ایدز نگیری، این بالا پر دافه. آخرش هم نگفتی فازت چیه!»
دست بهم نزن، فازم فقط شیشهست
کمی بالاتر از اتوبان حقانی زیر درختان بیبرگ یاس هلندی 10، 20 نفری گُلهگُله یا تنهایی نشستهاند. از بالا به پایین که نگاه کنی شهر تاریک است و سرد. در همان نگاه اول متوجه میشوی شهر از پیش فرسودهترشده است. تقریباً هیچ ماشینی در اتوبان حرکت نمیکند. هر چند دقیقه تک و توک آدمهایی را میبینی که نفسزنان در حال کشیدن جسمشان به بالا هستند تا به گمان خود روح خستهشان کمی آرام گیرد. آدمهایی که انگار بر نمود فرسودگی و آشفتگی شهر می افزایند. به غیر از کورسویی که از آتش فندکها به چشم میآید همه جا تاریک است اما نه آنقدر تاریک که نبینیشان.
بیشتر زنان این پاتوق دختران 20 تا 35 سالی هستند که از زور شیشه مچاله شدهاند وگرنه هوا آنقدری هم که فکر کنی سرد نیست. زنی کولهاش را مدام از این شانه به آن شانه میاندازد و تا انتها میرود و دوباره برمیگردد. چشمهایش در سیاهی دودو میزند. نگران است و حیران. میپرسد: «اینجا چی کار داری؟ جنس میخوای یا خودت داری؟ سیگار چی؟ اونم نداری؟ تنهایی حال میکنی. آره؟ میخوای برم برات بگیرم؟ پنج تومن بیا بالا، تیز میرم الان از هادی میگیرم با هم بکشیم. بچه خوبیه. همیشه اینجاست. یه وقت اومدی بگو از طرف ندا اومدم. کارت رو راه میندازه. به خدا دروغ نمیگم. ولی به قیافهت نمیخوره این کاره باشی، تازه کاری؟» نه تنها تیز رفت و برگشت که جنگی پایپش را هم تمیز کرد و شیشه را ریخت داخلش. تعارف زد و فندک را گرفت زیرش، دستمالی را هم با بطری آبش خیس کرد و گذاشت دمدست که، بعد از دم گرفتن، پایپ را با آن خنک کند تا شیشههای باقی مانده در آن دوباره آتش درونش را خاموش کنند: «17 ماهه همه چیرو ول کردم و زدم از خونه بیرون. حال خوشی ندارم. بیشتر وقتها از تو گر میگیرم. مادرم میگه نکنه داری یائسه میشی! بدبخت، نکش این زهرماریرو… چرا نکشم؟ الان 17 ماهه پسرم رو ندیدم. پنج سال پیش عروسی کردم. اون موقع 23 سالم بود. شوهرم اول تریاک میکشید. بعد شد دوا، بعدش هم شیشه. کمکم من هم شروع کردم کشیدن. چه حالی میداد. جفتمون یه جا کار میکردیم. تابلو که شدیم اخراجمون کردن. مصطفی افتاد به دزدی. هرچی خواستم از این کار بکشمش بیرون نشد. زد و شانس ما حامله شدم. صابخونه جوابمون کرد. یه سالی بود کرایه نداده بودیم. اثاثمون رو برداشت جای کرایهش. مونده بودیم حیرون. هفت ماهم بود، نمیدونستم بچهم دختره یا پسر. جرئت نکردم برم دکتر، میترسیدم بچهم رو بگیرن. آخرش رفتم دروازه غار و همون جا توی یه خونه دانیال رو به دنیا آوردم. رفتم کمیته امداد به امید اینکه شاید تو ماه یه چیزی بذارن کف دستم بچه از بیشیری نمیره، تحویلم نگرفتن برگشتم. بعد تو یه شرکت خدماتی کار پیدا کردم. دانیال رو هم گذاشتم پیش یکی از همسایهها، ماهانه یه چیزی بهش می دادم. تا اینکه همسایهمون تلفن کرد گفت زود بیا شوهرت داره دانیال رو میفروشه. رسیدم خونه دانیال نبود. مصطفی داشت شیشه میکشید، آنقدر زدمش تا مُقُر اومد. فرداش با دانیال اومد. انگار دنیا رو برام آورد. آنقدر قربون صدقه مصطفی رفتم که نگو. بچه رو فروخته بود به یه خونواده کرجی. بگو چند؟ 170 هزار تومن. یه مدت همهچی خوب بود تا اینکه شرکت کار و بارش خوابید. دوباره بیکار شدم. مصرفمون بیشتر شد. پولم نداشتیم. شوهرم یه شب دو نفر آورد خونه و خودش گذاشت رفت. آنقدر جیغ و داد کردم که گذاشتن رفتن. گفتم: بچه خیابون صفام اما باصفا نیستم، فازم فقط عمله… گم شید بیرون. دو سه تا فحش آبدار هم بهشون دادم. مصطفی که برگشت تف کردم تو صورتش و همون شب از خونه زدم بیرون. دانیال رو هم فردا صب تحویل بهزیستی دادم. الان 17 ماهه ندیدمش. دلم پر میزنه براش. مصطفی رو می بینم کارتن خواب شده نمیدونه دنیا دست کیه.
بهش میگم بیا بریم محضر کار رو یهسره کنیم خلاص، نیگا میکنه میخنده. بالاخره طلاقم رو میگیرم و بچه رو برمیگردونم پیش خودم. از این لعنتی هم دست میکشم. تو هم اینجا نمون برو خونهتون. دمدمای صب مأمورا میریزن دردسر میشه برات. میخوای یه دم بگیر، فاز میده زمستونی.»
باران که زد چترت فراموش نشه عشقم
«اگه دوست نداری نیا داداش من. من رو اینجا پیاده کن خودت برو به سلامت. نشنیدی میگن راه بازه و جاده دراز؟… حالا مونده تا برسیم. نترس تا با منی در یمنی. ته خیابون رسیدی بپیچ سمت چپ، راست نرو که برگشتن سخته. اسمت چی بود؟… هههه باید میذاشتن مستر استرس، تمام صورتت استرسه، حال من رو خراب نکن جون مادرت. همین بغل پارک کن.»
بعد شبنم تلفن را برمیدارد و زنگ میزند: «الو داش علی در رو بزن ما پشت دریم.»
کوچه تاریک است و خانه تاریکتر. خانهای کهنه با دری طوسی رنگ و حیاطی به اندازه پارک یک ماشین. داخل حیاط به سمت دیوار همسایه چند پله برای رسیدن به اتاق بزرگی است که به قول صاحبش مکانی است امن برای دو سه ساعت مصرف، بدون هیچ نگرانی. مدتی طول میکشد تا چشم هر بینندهای به فضای خاکستری اتاق عادت کند. کلیدی تق کرد و برای لحظهای برق روشن شد همه همدیگر را نگاه کردند. «رنگت چرا پریده؟ نگران نباش تا حالا صد بار اینجا اومدم. هرجا خواستی بشین. فقط 30 تومن رو رد کن بیاد تا ننداختنمون بیرون. این استرس لامصب رو هم از خودت دور کن، یه نفس عمیق، آهان، این هم بگیر دستت مشغول شو. علی بچه باحالیه، اگه ریگی تو کفشش بود زن و بچهش پایین نبودن. وضعش توپه، آشپزخونه هم داره ولی آدرسش رو نمیده. اینقد از این جاها هست. برو سمت آریاشهر ببین چه خبره. یه دو سه تام همین بغله، پایین مجیدیه، یکی هم نزدیک میدون رسالته، مال یه خانوم رئیسه. خودش هم مصرف داره، تو دست و بالشم دختر فراری و زن بیوه زیاده. خواستی میبرمت. الان فقط باید سر کیسه رو شل کنی. امشب زیاد شلوغ نیست. عیدی قیامت بود. هوا که گرم میشه میرن تو پارکها دم میگیرن تا خود صب.»
بعضی وقتها کوری چقدر خوب است، از آن خوبتر نشنیدن است. در این اتاق پر از دود تا چشم کار میکند درد بیدرمان اعتیاد است. انگار آدمهای این اتاق برای ساعتی از کره دیگری به مهمانی زمینیها آمدهاند. از دور که نگاه میکنی بی خیالاند و بیتفاوت اما نزدیکتر که میشوی و از زندگیشان سر در میآوری خدا را شکر میکنی که هنوز کورسوی امید از زندگیشان رخت برنبسته. زنان این اتاق که فرقی نمیکند نامشان چیست و از کجا آمدهاند یا شوهرشان ترکشان کرده یا مادرِ ازدواج نکردهاند. از خودت میپرسی بدتر از این هم مگر داریم؟ و پاسخ میشنوی: «تنفروشی فقط برای سه هزار تومن، باورت میشه؟ گاهی هم دزدی میکنم. نکنم چی کار کنم؟ خرج خودم رو و مادر و پدر معتاد و دختر 11 سالهم رو تو میدی؟» آدمهایی که به قول خودشان میتوانند یک روز تمام درد دل کنند بدون آنکه یک لیوان آب بنوشند یا چیزی بخورند، درست مثل عاطفه: «ببین پسر جان باید با زندگیت تا کنی وگرنه اون یه خم دو خمت میکنه میزندت زمین. فک میکنی الان برای چی اینجام؟ مخ امثال تو رو کار بگیرم شاید یه پولی گیرم بیاد.»
از گذشته هم نپرس که تا حرفش به میان میآید هرکدام کولهباری از خاطره میشوند. خاطراتی که بیشتر ازدست رفتگیشان را روایت میکند. راویانی که گویا به این زندگی محکوم شدهاند و به پیری نرسیده جوانیشان ته کشیده است. گاهی هم از عشق می گویند. حکایتی که با فرجام و نافرجامش تمامی ندارد: «عاشقش بودم. حیف که مرد. یه روز رفتم ملاقاتش فشافویه قم. گفت: بیام بیرون یه سوغات برات دارم. خوشحال شدم. خندید و گفت: هپاتیت سی گرفتم. بچهم بغلم بود. سهتایی گریه کردیم. خدا رو شکر ما نگرفتیم. اینم عکسش. حیف شد عاشقش بودم.»
بیشتر ماندن در این اتاق طاقت میخواهد. تازه اگر سرت از این همه دود و دم گیج نرود. «خوب باهاشون جیکتوجیک شدی. کجا حالا؟ تازه میخواستیم معاشرت کنیم. داری میری؟ کاری داشتی بیا پاتوق. چشارو… چی ساختی!» توهم زده اما راه برگشت را نشانم میدهد: «کوچه بالایی را تا ته برو میرسی میدون ملت. از آنجا هم صاف مجیدیه. دیدی کسی خفتت نکرد؟ بابا ما هم آدمیم ناسلامتی. برو به سلامت.»
زمین از باران بهاری حسابی خیس شده. کنارههای میدان ملت چند نفری کارتن به سر دنبال سرپناهی امن میگردند. شهر در خواب است و تا بیدار شدن ملت چند ساعتی مانده. ساعت از سه گذشته است.
یکِ شب دوشنبه – اردیبهشت – سهروردی
دو دختر و یک پسر پایینتر از میدان شهید قندی نرسیده به خرمشهر در ایستگاه اتوبوس نشستهاند. نامشان به ترتیب سن حسین، دلشاد و مریم است. بزرگترینشان 23 سال دارد و ساکن خیابان جلفاست. دو دختر ولی از محل زندگیشان هیچ نمی گویند. ظاهرشان کف خیابانی نیست: «فکرهای بد نکن. کارتنخواب نیستیم. هوسی میکشیم. وضع خودمون که نه ولی وضع ننه باباهامون خوبه. اولین بار تو مدرسه کشیدیم. داخل توالت. خیلی حال داد. سرکلاس رو فضا بودیم. الانم منتظریم خونه دکتر خالی شه. تو ماشین میتونیم بکشیم ولی خب مأمور بیاد خیطه. خونه دکی امنتره. تازه کرکر خنده است، حالا میریم بالا خودت میبینی چه خبره.»
دلشاد هم اولین بار شیشه را در خانه یکی از دوستانش تجربه کرد: «اون موقع 17 سالم بود. قرار بود با همدیگه درس بخونیم که نمیدونم چطور شد دوتایی با سر رفتیم تو شیشه. خوب یادمه تا یک هفته بدون اینکه بخوام دندونهام رو میزدم بهم. هنوز هم وقتی میترسم یا بیاعصاب میشم دندونهام بیاختیار میخورن بهم. یهو میبینم چند دقیقه است همینطور یهسره دارم فشارشون میدم. شیشه همین چیزهاش حال میده.» مریم هم به گفته خودش، لاغری انگیزهاش برای استعمال شیشه بود. البته پیش از آن گل و حشیش را هم در کارنامهاش داشت. حالا همگی سرخوش و خندان منتظرند تا خانه دکتر خالی شود و بروند بالا: «شما هم مییایی؟ اگه مییایی اون روبهرو عابر بانک هست، شماره کارت دکی رو هم اگه نداری بدم بهت. بیزحمت داری واریز میکنی ما رو هم مهمون کن. دمت گرم.» و… شلیک خنده.
وقتی رفتم بغضِ هیچ آدمی فریاد نشد
کنار اتوبان همت نرسیده به چمران، ماشین پلیس چراغخاموش ایستاده است. در عوض مهتاب با نورش درست بالای سر آدمهایی است که شمع به دست راه افتادهاند و همراه با خوانندهای که صدایش از موبایل در میآید یک صدا میشوند: «هیشکی از رفتن من غصه نخورد/هیشکی با موندن من شاد نشد/وقتی رفتم کسی قلبش نگرفت/ وقتی رفتم بغض هیچ آدمی فریاد نشد/ و بعد ترانهای دیگر: مهتاب ای روشنایی آسمان/ مهتاب… و کمی آن طرفتر هقهق گریه کودکی که نه تنها از زور بیخوابی کلافه شده که حالا باید فوتهای مادرش زهرا را هم روی صورتش تحمل کند: «نکنم چه کنم؟ اگه مادر خوبی باشم باید این کار رو براش بکنم. این بچه از وقتی تو شکمم بود مصرفکننده بود. وقتی مادرم من رو حامله بود دوا مصرف میکرد. میترسم ترک کنم این بچه معصوم بمیره. میترسم ترک کنم خودم بمیرم. تازه ترک کنم کجا برم؟ چی کار کنم؟ از بعدِ ترک بیشتر از خودِ ترک میترسم.»
معصومه نام مستعارم است
«تمام سعی ما توانمندسازی افراد آسیبدیده از اعتیاد است. اینجا یک واحد آموزشی تولیدی مخصوص زنان بهبودیافته از اعتیاد است، شبها هم محل خواب مردها. اکیپ گشت سیاری هم داریم که روزها با مجوز مؤسسه می روند داخل پارکها و اتوبانها و به این آدمها کمک میکنند. به آنها لوازم یک بار مصرف مثل سرنگ و کاندوم می دهند، اگه زخمی داشته باشند پانسمان میکنند و آدرس مؤسسه را به آنها میدهند که شب بیرون نمانند. خیلی هم خوب استقبال میکنند. میآیند اینجا دوشی میگیرند و غذایی میخورند، همه چیز هم رایگان است. صبح هم دوباره میروند پی زندگیشان. بعضیها توی م��رو کار میکنند، بعضیها هم دستفروشاند. چند نفری هم دوباره برمیگردند به پاتوقهایشان توی دره فرحزاد، زیر پل فردیس، زیر پل صدر. شب که میشود برمیگردند همین جا. مشخصاتشان هم اینجا ثبت میشود. خیلیها هم نمیآیند. بعد که سراغ میگیریم یا دستگیر شدهاند یا رفتهاند کمپ که ترک کنند یا اینکه به رحمت خدا رفتهاند.»
داریوش سلیمانی، مددکار اجتماعی و مدیر اجرایی مؤسسه سیمای سبز رهایی، جرعه آبی مینوشد و دوباره صحبت را از سر میگیرد: «البته مشکل زیاد داریم. مسئله مالی یکی از آنهاست. دومیاش نبود حمایت است. از مؤسسه حمایت نمیشود. شهرداری و بهزیستی کمک میکنند اما کافی نیست. ما اینجا برای زنهایی که ترک کردهاند کار ایجاد کردیم. حقوقش زیاد نیست، حدود 350 تا 400 تومان در دوران کارآموزی حقوق میگیرند. هر موقع هم خودشان آمادگی داشتند میتوانند از اینجا بروند و زندگی عادیشان را از سر بگیرند. شبها هم میروند خوابگاه میانراهی مؤسسه که همین نزدیکهاست. مشاور روانشناس و پزشک هم داریم که هر موقع نیاز باشد میآیند و به این زنها کمک میکنند.»
محل مؤسسه سیمای سبز رهایی ساختمانی است با درهای سبز تیره و دیواری سفید با سیمهای خاردار بلندتر از دیوار، خارج از تهران بعد از تهرانسر، قرار مصاحبه ساعت پنج بعدازظهر یکی از روزهای خردادماه است. معصومه در را باز میکند. داخل حیاط سمت راست، بعد از اتاق مدیریت، سالنی است که 20 تخت دو طبقه که یکی از آنها میزبان تنِ خسته مرد معتادی است که پتو را تا سر روی خودش کشیده است. پاهایش از زیر پتو بیرون زده. کف پا تا سر انگشتان شست پانسمان شده. انتهای حیاط کارگاهِ خیاطی است و کنار آن آشپزخانه.
داخل کارگاه شش زن مشغول برش زدن و دوختن لباسهایی هستند که سفارش دوختشان پیش از این گرفته شده. مهتاب، یاسمن، معصومه، نسرین، مریم، زهره نامهای مستعاری است که زنان اینجا برای خودشان گذاشتهاند. داستان زندگیشان با کمی تفاوت شبیه هم است. بیشترشان اهل شهرستاناند و به قول خودشان فریب خورده. مهتاب بچه مشهد است. فوقدیپلم کامپیوتر دارد: «همه چی از خوابگاه شروع شد. خوابگاه لعنتی. اوایل حشیش میکشیدم. اواخر سال 89 بود که دستگیر شدم. مصرف شیشه را از زندان شروع کردم. بعدِ آزادی یه شب توی خیابان انقلاب با پسری همسن خودم، حدود 33 سال، آشنا شدم. آشناییمون بعدها تبدیل به همخونگی شد. خلاصه آنقدر توی این سالها تحقیر شدم که اومدم اینجا شاید رها شم از این همه حقارت. یک سال و دو ماهه که پاک پاکم. میخوام برم شهرمون ولی میترسم. میترسم برگردم مشهد دوباره آلوده شم.»
یاسمن اما بچه میدان ونک است. 37 سال دارد و مطلقه است. همسرش او را مجبور به این کار کرده: «پسرم 18 سالشه. شوهرم بعد اینکه من رو بدبخت کرد رفت آلمان. البته اون فقط تریاک میکشید. یه شب به پدرم گفتم: دیگه خسته شدم. من رو ببر کمپ. بعدِ ترک اومدم اینجا. الان یک سال و شش ماهه که پاکم. فقط گاهی تک و توک سیگار میکشم.»
نسرین اهل خوزستان و 43 ساله است. پدرش مردی متدین و هسمرش خطاط است: «من و شوهرم معتاد بودیم اما نه مواد مخدر. مشروب میخوردیم. دائمالخمر بودیم. کتابخانه پدرشوهرم رو اگه ببینی باورت نمیشه که من عروس این خانوادهام. اما هستم. پدرشوهرم همیشه میگه شما دوتا ننگ خونواده هستین. اونقدر اذیتمون کرد که چهار سال پیش اومدیم تهران با چهارتا بچه. رفتیم شهرری. پول پیشمون اونقدر نبود که بتونیم تهران خونه بگیریم. ای کاش نمیرفتیم. اونجا شیشهای شدیم. دختر بزرگم ما را برد کمپ. پدرش هنوز کمپه، اما خداروشکر من پاک شدم، شش ماهه.»
جهانی تصور کن پر از لبخند
محله اوراقچیهای خیابان شوش کمی پایینتر از محله لبِ خط نزدیک انبار گندم است. شلتر انبار گندم مانند شلترهای دیگر جایی است که زنان معتاد هر موقع از روز که نیازمند استراحت باشند به آنجا میروند بدون آنکه کسی مزاحمشان شود اما در محله اوراقچیها از این خبرها نیست. در آنجا میتوانی بخری، بفروشی، بکشی، ذخیره کنی، اما نه خیلی راحت. همیشه یکی دوتا مزاحم پیدا میشود که حق حساب بخواهد. هرچند مأموران پلیس مدام به آنجا سرکشی میکنند، به خصوص بعد سحر. البته نه آن سحری که به قول سارا، یکی از ساکنان محل، شیما دخترش را به دنیا آورد تک و تنها: «این محله ویرانتر از اونه که با سرکشیهای پلیس آباد بشه. خوب یادمه ماه رمضون دو سال پیش بود. شب احیا بود. همهمون خواب بودیم یهو صدای جیغ شنیدیم. هیشکی تکون نخورد. از این سروصدا اینجا زیاده مخصوصاً شبها. صب شنیدیم شیما، یکی از دخترهای محل، شب دردش میگیره و بغل سطل زباله شهرداری از درد غش میکنه. یکی از همسا یهها که از سرکار برمیگشته میبینه شیما افتاده زمین. میره سمتش و چادرش رو پهن میکنه رو زمین تا شیما راحت بتونه زور بزنه. دوتا از مردهای کارتن خواب زنگ میزنن اورژانس. تا برسه مریم خانوم بچهرو میکشه بیرون، بعدش هم با چاقو ناف بچه رو میبره. یه ساعت بعد اورژانس میآد شیما رو میبره. دو روز بعد شیما میآد بدون بچه. بچهرو میدن بهزیستی. هیچ وقت هم نفهمیدیم بابای بچه کی بود اما شیما همین جاست، کارتنخواب شده. از این چیزها اینجا زیاده.»
سارا اهل کرمان است با 49 سال سن و پنج بچه که بزرگترینشان 17 ساله است. نامش سوسن است. کوچکترینش هم صفورا است که نُه سال دارد. محسن و سعید هم 15 و 12 سالهاند و محمد 14 سال دارد. داستان زندگی سارا، به قول خودش با چنگ و دندان و کمک جمعیت امداد دانشجویی مردمی امام علی دوام پیدا کرده. قصه هزاران زنی است که زندگیشان از روی هم تکثیر شده است: «محمد درس خون خونه ماست. کار هم میکنه و کمکخرجمه. این بچهها هیچوقت پدر نداشتن. همیشه خدا یا خمار بود یا قمارباز. الانم یکساله زندانه. باز رحمم میآد و میرم ملاقاتش. چیکار کنم پدر بچههامه. این خونه زندگی رو هم که میبینی همین یه اتاقه با این آشپزخونه و توالت مشترک. حموم نداریم. یه حموم تو محل بود که اونم تعطیل شد. مردم این محل خیلی بدبختن. تو آشپزخونه آب گرم میکنم و بچه ها رو میشورم. الان مدتیه گاز خونه رو هم قطع کردن. روزها تو مترو و خیابون ریزهفروشی میکنم و خرجی بچهها رو در مییارم. برای جمعیت هم کاموا میبافم. اگر جمعیت نبود کارمون زار بود. خیلی وقتها گوشت نمیخوریم. بعضی وقتها هم هیچی نداشته باشیم بخوریم حلوا سیب زمینی درست میکنم میذارم جلو بچهها. ولی خدا رو شکر نذاشتم بچههام معتاد بشن. خیلی شبها میشد که باباشون قمار میکرد میباخت ما باید تاوون میدادیم. میریختن تو خونه و اثاثامون رو میبردن. یه شب یکی میخواست یکی از بچهها رو ببره. اینقدر گریه کردم که یارو رحمش اومد. ولی خدا رو شکر هرطور شد بزرگشون کردم. دستمون خیلی تنگه. محمد هم شاگرد اوله هم فوتبالیست. موقع انتخابات یه عده اومدن و گفتن به رئیسی رأی بدین زندگیتون بهتر میشه. همین محمد پسرم گفت روحانی بهتره. حالا منتظریم چی میشه. ما که نتونستیم رأی بدیم شناسنامههامون سبزوار بود. ولی خدا کنه وضعمون بهتر شه از این محل خلاص شیم. دردهای این محله یکی دوتا نیست.»
موبایلش زنگ میزند. یکی از جمعیت است. سفارش کاموای جدید میدهد. دوتا چایی میریزد و دوباره حرف میزند: «این خونه مال مادرشوهرمه. هر اتاقش رو اجاره داده به یکی. بیشتر آدمهای این محل غربتیان، مال اون طرف مشهدن، زاهدانی و یا سبزواریان. شبی پنج هزار تومن اجاره میدن. تابستونها میمونن کار میکنن بعد دوباره با زن و بچهشون برمیگردن شهرشون. الان همسایه پایینیمون پسرش چند مدته شیرخشک نخورده. مادرش چای نبات میده بهش. یه شب تو همین خونه یکی از مستأجرهای پایین حالش بد شد. زنش میگفت: چن روزه هیچی نخوردیم، از گشنگیه. خدا کنه بمیره راحت شیم از دستش. داشت دوا میزد که غش کرد. همه ریختن سرش. گذاشتنش رو به قبله. ولی خدا خواست دوباره برگشت. همون زنش یه گریهای میکرد از خوشحالی که نگو. تا صبح بچه هاش زدن و رقصیدن. ما هم آدمیم به خدا، دل داریم، دلمون به بچههامون خوشه. چشمهاشون غم داره میفهمیم، ولی امیدشون به ماست. ما هم امیدمون به خداست. چاییتون سرد نشه.”
0 notes
گفتوگوی خواندهنشده با کارلوس فوئنتس به بهانه سالروز تولدشhttps://khoonevadeh.ir/?p=79004
روزنامه اعتماد - بهار سرلک: کارلوس فوئنتس یکی از تحسینشدهترین نویسندگان جهان اسپانیاییزبان به شمار میرود که همراه با گابریل گارسیا مارکز، ماریو بارگاس یوسا و خولیو کورتاسار، نویسندگان نسل اوج ادبیات امریکای لاتین را در دهههای ۱۹۶۰ و ۷۰ شکل دادند. فوئنتس نودویک سال پیش در یازدهم نوامبر به دنیا آمد.
در طول عمر ۸۳ سالهاش نمایشنامه، داستان کوتاه، کتابهای سیاسی و رمان نوشت که اغلب آثار ادبی بلندش حکایت عشقهای سردرگم است. فوئنتس همانند باقی نویسندگان امریکای لاتین در دستگاه سیاست فعالیت میکرد و برای مجلهها، روزنامهها و نشریاتی که منتقد دولت بودند، مینوشت.
اما فوئنتس بیشتر نویسندهای ایدئولوژیک بود تا سیاسی و معتقد بود، میتواند از طریق ادبیات صدایش را به گوش همگان برساند. او با پی گرفتن تاریخ معاصر مکزیک در داستانهای لایه لایهاش که درونمایههای جهانی مانند عشق، حافظه و مرگ را میکاویدند، با نوآوری پیامش را به دیگران رساند.
ترجمه آثار فوئنتس در ایران از سال ۱۳۶۴ آغاز شد و مهدی سحابی از نخستین مترجمان این نویسنده به شمار میرود. حالا بیشتر آثار این نویسنده را با ترجمههای عبدالله کوثری میشناسیم.
آکادمی امریکایی اچیومنت (The American Academy of Achivement) موسسهای غیرانتفاعی در واشنگتن است که طی ۵۵ سال فعالیت با نوآوران و پیشتازان هر حوزهای گفتگوهایی را ترتیب داده است. مسوولان این آکادمی سال ۲۰۰۶ با کارلوس فوئنتس درباره نویسندگی، کودکی او و منبع الهامش مصاحبه کردند که در ادامه گزیدهای از آن را میخوانید.
شما در زمینه نوشتن- رمان، رساله و نظریهپردازی- بسیار پرکار بودهاید. چطور تصمیم میگیرید چه بنویسید و کی آن را بنویسید؟
امری غریب است، چون عنصری که در دلش است مسحورکننده و غیرقابل توضیح است. بهطور مثال میگویم: «این کتاب را مینویسم» و حالا مینشینم و فصلها را دستهبندی میکنم و کتاب را تصور میکنم و میگویم: «فکر کنم فردا این و این را مینویسم.» بعد میخوابم. صبح بیدار میشوم و پشت میزم مینشینم.
قلم را برمیدارم و موضوع کاملا متفاوتی روی کاغذ میآید به این معنی که احتمالا رویاهایی که در خواب دیدهام بخشی از زندگی نوشتاریام را به شیوهای رازآمیز دیکته میکنند. آدم رویاهای احمقانهای در خواب میبیند. همهمان رویاهای احمقانهای میبینیم. مثلا میبینیم در خیابان برهنهایم.
چقدر وحشتناک! از روی پشتبام میافتیم. داریم در دریا غرق میشویم. اینها رویاهایی هستند که به خاطر میآوریم. اما چه بر سر رویاهایی میآید که به خاطر نمیآوریم؟ فکر میکنم این رویاها مهمترین رویاهای زندگیمان هستند، رویاهای نهانی، رویاهای مخفی که به شکلی در زندگیمان بروز پیدا میکنند، و در مورد من ادبیات مسیری است برای بروزشان.
چون به شکل دیگری نمیتوانم توضیح بدهم که چرا در مورد موضوعی که هرگز به آن فکر نکرده بودم، نوشتهام و همیشه این چیزها را روزی نوشتهام که شب قبلش در خواب، رویایی دیدهام.
مهم است که یک نویسنده برنامه روزانه داشته باشد؟
از این لحاظ نویسنده هیچ تفاوتی با بنا یا راننده اتوبوس ندارد. باید قاعده داشته باشی. اسکار وایلد گفته بود نویسندگی ۱۰ درصد نبوغ است و ۹۰ درصد قاعدهمندی. باید برای نوشتن قاعده و قانون داشته باشی. وظیفه آسانی نیست. بسیار منزویکننده است. تک و تنها میمانی. در معیت کسی نیستی.
از این لحاظ رضایتبخش نیست. در مواردی دیگر رضایتبخش است؛ اعماق وجودت را کاوش میکنی، اما شدیدا تنها هستی. نویسندگی تنهاترین حرفه جهان است. در تئاتر همراهانی داری، کارگردانها و بازیگران کنارت هستند. در سینما هم همینطور. در دفتر کار هم. هنگام نوشتن، اما تنها هستی. این تنهایی قدرت زیادی میطلبد و باید عزم راسخی در انجامش داشته باشی. باید از ته دل عاشق کاری که انجام میدهی باشی تا عظمت تنهاییِ نوشتن را تاب بیاوری.
بازنویسی بخشی از کار نویسندگی است. این موضوع چقدر مهم است؟
آنچنان هم مهم نیست. احتمالا بارها و بارها در ذهنم بازنویسیاش میکنم. در دفترهای خط دار انگلیسی مینویسم. بنابراین در سمت راست صفحه مینویسم و در سمت چپ آنها را اصلاح میکنم. بعد، زمانی که نوشتهها تایپ شدند، باز هم اصلاح میکنم و بعد شاید در صفحات تایپشده هم این کار را بکنم. اما نه آنقدر جدی.
ظاهرا توانایی شگرفی دارمکه درست آن چیزی را که قصدش را دارم مینویسم. نوشتهام را اصلاح میکنم، اما نه مثل بالزاک که سر دستگاه چاپ فشاری مثل دیوانهها نوشتهاش را اصلاح میکرد. در آخرین لحظه هم مشغول اصلاح کردن بود.
نظرتان در مورد فلج قلم چیست؟
نه، نه. من هرگز دچارش نشدهام. دوستانی داشتهام که رسما از فلج قلم مردهاند. دوست خوب شیلیاییام، خوزه دونوسو، رماننویس بود و چنان دچار فلج قلم شد که دست آخر مرگش را رقم زد. شدیدا مضطرب بود و از این مساله خیلی رنج برد. خدا را شکر هرگز از فلج قلم رنج نبردهام، هرگز.
به همین دلیل مقالهها و سخنرانی و درسگفتارهایی را همزمان مینویسم و برگزار میکنم، چون زمانی که دچار فلج قلم شوم، میگویم: «حالا وقتش است که آن سخنرانی را بنویسی. حالا وقتش است که آن نامه سرگشاده را بنویسی.» بنابراین ماشین تحریر روغنکاری شده خوبی هستم. همیشه مشغول کارم.
چطور میشود نویسندهای از فلج قلم رنج نبرد؟
به شکلی دیگر رنج میبری نه از فلج قلم. اضطرابهای دیگری هم هست از جمله پیدا نکردن عبارتها، صفت مناسب، تردید نسبت به آنچه نوشتهای و دور ریختن همه نوشتههایت و از این جور کارها. بله، این اتفاقها برایم میافتد، اما فلج قلم به آن معنا که نتوانم پشت میز بنشینم و بنویسیم، اتفاق نیفتاده است. تا وقتی که بتوانم آشغال بنویسم و دور بریزمش، یعنی دچار فلج قلم نشدهام.
در هر حرفهای که در اینجا منظورم به حرفه نویسندگی شماست، دلسردیهایی وجود دارد. چطور این دلسردیها را تجربه کردید؟
نه از لحاظ حرفهای نبوده است. دشواریها، تراژدیها، دلسردیهایی در زندگی وجود دارد، اما نه آنچنان در خواندن و نوشتن؛ همیشه در این امر لذت بوده است. بهشتی عظیم است. خواندن و نوشتن بهشت برین است.
نظرتان در مورد نقدها چیست؟ چطور با آنها کنار میآیید؟
نمیخوانمشان.
همزمان با نوشتن، که به نظرم هر روز مینویسید، سمتی در دستگاه دولتی و دیپلماسی دارید. چطور از پس آن برمیآیید؟
یک جور تعطیلات است. فقط دوبار در زندگیام نقشی در دستگاه دولتی داشتهام. وقتی خیلی جوان بودم و بیست سال داشتم در دستگاه دولتی و در حوزه دیپلماتیک فعالیت کردم. بعد با موفقیت اولین رمانم «جایی که هوا صاف است» در سال ۱۹۵۸، از دیوانسالاری بیرون آمدم و تا دهه ۱۹۷۰ زمانی که چند سالی سفیر مکزیک در فرانسه شدم، سمتی اداری نداشتم. همین.
از سوی رییسجمهوریهای دیگری که «به ما نزدیکتر بودند» پیشنهاد میشد سفیرشان باشم، اما همیشه امتناع میکردم، چون از تجربیاتم فهمیده بودم در سمتهای دیپلماتیک و دولتی خوشحال نیستم. وقتی خوشحالم که نمایندهای آزاد باشم و چیزی را که دوست دارم بنویسم.
اگرچه میدانم این هم خدماتی است و آن را دستکم نمیگیرم. پدرم دیپلماتی باسابقه بود بنابراین به دیپلماسی و خدمات دولتی احترام میگذارم. سادهتر اینکه من خیلی در این دستگاه خوشحال نیستم. چرا؟ چون از میز تحریرم دورم.
کودکیتان را به عنوان پسر یک دیپلمات چطور گذراندید؟
خب، چمدان بستن و باز کردنش بسیار متداول بود. همچنین با چالش توانایی هماهنگ شدن با محیط روبهرو بودم. پسر دیپلمات که باشی مدام مجبوری مدرسهات، زبانت، دوستانت و محیطت را عوض کنی. بنابراین مجبور بودم از اسپانیایی به انگلیسی و به پرتغالی تغییر زبان بدهم و بعد به اسپانیایی، انگلیسی، بازگردم. دوستهای جدید پیدا کنم...، اما همیشه دشوار بود. خب البته شخصیتت را میسازد. نسبت به کودکیام ناراحتی ندارم. برعکس راضی هم هستم.
چه جور کودکی بودید؟
جوان درسخوانی بودم. با اینکه سن و سالی نداشتم، اما زیاد میخواندم. به نوعی غیراجتماعی بودم، چون میدانستم دوستانم بیشتر از دو سه سال با من نیستند و بعد یک تغییر دیگر و دوستان جدید. بنابراین باید جهان درونیام را با خواندن، سینما و رادیو میساختم. رادیو سهم بسزایی در زندگی بچههای ایالات متحده امریکا در دهه ۱۹۳۰ که آن زمان در آنجا بودم، داشت. در نتیجه در یک کلام باید بگویم که دنیای شخصی خودتان را بسازید و با آن سفر کنید.
کتابها یا برنامههای رادیویی یا فیلمهایی را که برایتان مهم بود به خاطر میآورید؟
وای، بله. خیلی زیاد. من به دو فرهنگ متعلق بودم. به این معنا که کتابهایی که شما در کودکی میخواندید در دنیای انگلیسیزبانها و در دنیای امریکای لاتین با هم تفاوت داشتند.
ما در کودکی کتابهایی خواندیم که هرگز کودکان ایالات متحده نخواندند، داستانهای ایتالیایی ماجراجویانه «دزد دریایی سیاهپوش» نوشته امیلیو سالگاری، حکایتهای ماجراجویانه فرانسوی «Pradaillan» را میخواندیم. اینها را امریکاییها نخواندند.
یادم میآید آن زمان در امریکا کتابهای نانسی درو و پسران دیکسن را خیلی میخواندند. اما کلاسیکهای همیشگی را که در همه فرهنگها پیدا میشوند، میخواندیم مثل ژول ورن، «سه تفنگدار» الکساندر دوما، «جزیره گنج» از رابرت لوییس استیونسن. مارک تواین هم با «هاکلبری فین» در سراسر جهان خواننده داشت و محبوب بود.
بنابراین کتابهای مشترک هم داشتیم. از طرفی به نوبه خودم برای فیلم دیدن اشتیاق داشتم. زندگی در ایالات متحده دهه ۱۹۳۰، و اینکه پدرم عاشق فیلم بود و هفتهای یک بار من را به سینما میبرد، بیتاثیر نبود. به این شکل با سینما کاملا آشنا شدم. آن برهه را یادم میآید که به بسیاری از ستارههای سینما «سم گیشه» میگفتند. بازیگرانی مثل جوآن کراوفورد و کاترین هپبورن بودند! و به دلایلی مردم دیگر میلی به سینما رفتن نشان ندادند.
من همه فیلمها را میدیدم. آن زمان وقتی سالن را ترک میکردی، پرسشنامهای بهت میدادند و اگر پرسشها را صحیح پاسخ میدادی، خب، جایزهای نقدی دریافت میکردی. یک بار من در بخش کودکان برنده شدم و ۵۰ دلار بردم که پول زیادی بود! معادل ۵ هزار دلار امروز بود.
بنابراین میگفتم: «در فیلم دیدن هم پول هست.» در سینما تا این حد پول درآوردم. رادیو هم بود. گاهی وانمود میکردم مریض بودم که مدرسه نروم تا به «تری و دزدان دریایی»، «دان وینسلوی نیروی دریایی» و سریالهایی که برای زنان خانهداری که در خانه کار میکردند و به رادیو گوش میدادند، گوش بدهم. شیفته این ملودرامها شده بودم. بنابراین اینها زندگی خیالیام را در امریکای دهه ۱۹۳۰ تا حد زیادی شکل دادند.
برنامههای رادیویی که از آنها لذت میبردید یک جور قصهگویی شفاهی بودند که هنگام شنیدنشان باید از تخیل استفاده کرد. فکر میکنید از این گوش دادنها منفعتی نصیبتان شد؟
بله. باید از تخیل استفاده میکردیم. حالا میبینید انسان روی کره ماه فرود میآید یا بمباران بغداد را میبینید، و دشواریاش هم همین است. دیگر لازم نیست چیزی را تخیل کنید. آن زمان باید همهچیز را تخیل میکردیم. مثلا سخنرانیهای بینظیر فرانکلین روزولت را که به «Fireside Chats» معروف شدند، میشنیدیم. آن موقع باید مردی را که این کلمات صمیمانه را به زیبایی بیان میکرد، تصور میکردیم.
در جوانیتان کسی بود که منبع الهام شما بشود، شما را به چالش بکشد یا به شکلگیری شخصیتتان کمک کند؟
پدرم بزرگترین آموزگارم بود. درسهای زیادی به من داد. اسمم را کارلوس گذاشت، چون برادری که از دست داده بود هم اسمش کارلوس بود؛ او جوان نابغهای بود که در ۲۱ سالگی در مکزیک درگذشت. اشعار زیبایی سروده بود. روشنفکر بود.
فکر میکنم پدرم میخواست برادرش را در من ببیند بنابراین سنی نداشتم که به من کتاب میداد. او سلیقه ادبی و هنریام را پرورش داد. در نتیجه بهترین معلمم بود. در طول زندگیام از داشتن معلمهای خوب شانس آوردم، در مدرسه راهنمایی و بعد در دانشگاه مکزیک.
در دانشگاه حقوق خواندید؟
بله. میدانید، همیشه میخواستم نویسنده شوم. اولین داستانهایم را در شیلی، وقتی که ۱۱ساله بودم منتشر کردم و از همانجا شروع کردم و در چند مسابقه ادبی دبیرستانی برنده هم شدم.
خب، میلم به داستاننویسی بود، شکی در آن نیست؛ و وقتی بهم گفتند: «باید به مدرسه حقوق بروی» گفتم: «چرا؟ میخواهم نویسنده شوم، نمیخواهم وکیل باشم.»، اما در آن زمان ذهنیت در مکزیک این بود که اگر نویسنده شوی، از گرسنگی میمیری بنابراین باید شغلی حرفهای هم داشته باشی.
یادم میآید با آلفونسو ریس، نویسنده بزرگ مکزیکی، ملاقات کردم که پدرم به او گفته بود: «کارلوس را متقاعد کن که باید وکیل شود.» و او گفت: «من نویسندهام، اما قبل از آن یک وکیلم، چون مکزیک کشوری فرمالیستیک است. همه ما مثل فنجانهای داغ قهوه هستیم و اگر دسته فنجان نداشته باشی آنوقت دست مردم میسوزد.
باید دکترِ چیزی باشی، یا با مدرک دکترا فارغالتحصیل شوی، یا مهندسی چیزی باشی.» بنابراین اطاعت کردم و به مدرسه حقوق مکزیک رفتم. در ژنو هم درس خواندم. با خواندن حقوق به خواندن فلسفه، حقوق رم، دوران قرون وسطی که برای فهم امریکای لاتین مهم است، فلسفه قرون وسطایی مشغول شدم. در نتیجه تصویر کاملی از جهانی که بدون خواندن حقوق به دست نمیآوردم، در ذهنم ساخته شد. برای این اتفاق بسیار شاکرم.
چطور در آن سن کم میدانستید که میخواهید نویسنده شوید؟
مثل راه رفتن میماند یا خواندن در حمام. غریزی است. در وجودت است. از هفت سالگی مینوشتم؛ در حقیقت مجله خودم را در ساختمانمان در واشنگتن منتشر میکردم و در هفت طبقه آن را پخش میکردم. خودم کارهایش را میکردم. اخبار، معرفی فیلم و معرفی کتابهایی که خوانده بودم.
منظورم این است که چه کسی اهمیت میداد؟ برای خودم اهمیت داشت. رغبتی بود که از نخستین سالهای زندگیام در وجودم بود. بعد در فعالیتهای دیگرم بسط داده شد، اما همیشه هسته اصلی آنها بود، مرکز زندگیام نوشتن بوده است. گواهش هم بیستوچند کتابی است که نوشتهام. بالاخره آنها را یک وقتی نوشتهام دیگر، درست است؟
منبع : برترینها
0 notes
سلبریتیهایی که کشتی شخصی دارندhttps://khoonevadeh.ir/?p=19080
برترین ها - ترجمه از محمد کاملان: سلبریتیها چیزی از مال و منال دنیا کم ندارند و به همین دلیل نیز ولخرجیهای آنها پایانی ندارد. پول و ثروت باعث شده تا سلبریتیهای زیادی را شاهد باشیم که در کنار زندگی در امارتهای بزرگ و اشرافی، دهها خودرو و موتورسیلکت گرانقیمت نیز در گاراژ خانههایشان داشته باشند. اما تجربه نشان داده است وقتی پول یک سلبریتی از پارو بالا برود دیگر به اضافه کردن خودرو و موتورسیکلتهای لوکس قناعت نمیکند و سلبریتیهای زیادی را سراغ داریم که سراغ خرید کشتیهای تفریحی بزرگ میروند.
این کشتیهای زیبا و جذاب نهتنها امکانات لوکس و اشرافی زیادی دارند بلکه برای مسافرتهای دریایی نیز گزینه خوبی هستند و کاملاً مشخص است چنین ولخرجیهایی نشان از توان مالی سلبریتیها دارند. بههمین منظور کشتیهای تفریحی گزینه خوبی برای جلبنظر هواداران نیز بهحساب میآیند.
از آنجایی که کشتیهای تفریحی سلبریتیها جذابیتهای زیادی دارد که بهراحتی نمیتوان از کنار آنها گذشت، در ادمه به فهرستی از سلبریتیهایی اشاره میکنیم که اوقات فراغت خود را سوار بر کشتیهای بزرگ و اشرافی میشوند و حسابی خوشگذرانی میکنند.
۲۰. پی دیدی
طرفداران سبک رپ شان کامز را به خوبی میشناسند و میدانند این رپر در ابتدا با نام شان کامز شروع به فعالیت کرد و از سال ۲۰۰۵ بهبعد نام هنریاش را به پی دیدی (P Didy)، تغییر داد. پی دیدی تاکنون سه جایزه گرمی و دو جایزه ام. تی. وی به کارنامهاش اضافه کرده و از سال ۲۰۰۷ تاکنون حدود ۷ آلبوم موسیقی منتشر کرده و تمامی این آلبومها فروش بسیار خوبی را بهدنبال داشتهاند.
جالب است بدانید آلبوم آلبوم پس از مرگ نوتوریوس بی. آی. جی، یکی بیشترین فروشهای آلبومهای سبک رپ را در آمریکا داشته و پی دیدی که روزگاری آه در بساط نداشت تا با ناله سودا کند به یکی از ثروتمندترین رپرهای دنیا تبدیل شده است. به همین دلیل در کنار دهها دستگاه خودروی لوکس که پی دیدی در گاراژ شخصیاش نگهداری میکند. یک کشتی تفریحی بزرگ و اشرافی را نیز خریداری کرده است.
این کشتی زیبا و بزرگ ساخت دست شرکت کشتیسازی معروف لورسن است، این شرکت آلمانی که بیشتر از ۱۴۰۰ کارمند دارد بهترین کشتیهای تفریحی و نظامی دنیا را میسازد و از قرار معلوم پی دیدی این کشتی اشرافی را که ۶۰ متر طول دارد، مدتی پیش از اریک اشمیت، یکی از مدیران ارشد گوگل خریداری کرده است.
۱۹. بونو
پاول دیوید هیوسن که در دنیای موسیقی او را با نام بونو وکس میشناسیم یکی از سرشناسترین خوانندگان روز دنیا است و بدون شک صدای زیبای بونو را در گروه یوتو (U۲)، شنیدهاید. بونو خوانندهای ایرلندی تبار است و در کنار خوانندگی، بهعنوان یک فعال اجتماعی نیز شناخته میشود. این موارد باعث شد تا بونو تاکنون در سالهای ۲۰۰۳، ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ نامزد دریافت جایزه صبح نوبل شود.
جالب است بدانید بونو بههمان اندازه که به بشریت فکر میکند و در تلاش است تا مشکلات انسانها را در سطح بینالمللی حل کند به فکر خودش نیز هست و حسابی ولخرجی میکند. در همین راستا باخبر شدیم بونو کشتی تفریحی بسیار گرانقیمتی خریداری کرده است و اوقات فراغت خود را سوار بر این کشتی لوکس در آبهای ناپل گشت و گذار میکند.
کاملاً مشخص است بونو این کشتی تفریحی را تنها برای خودش نخریده و خانواده خود را نیز بارها به سفرهای دریایی هیجانانگیز برده است تا ثابت کند که یک مرد خانواده تمامعیار است.
۱۸. استیون اسپیلبرگ
حتی اگر به دنیای پر زرق و برق سینما هم علاقه نداشته باشید باز هم بدون شک اسم استیون اسپیلبرگ را شنیدهاید و دستکم یکی دو فیلم از او دیدهاید. استیون اسپیلبرگ ۳ جایزه اسکار را در کارنامهاش دارد و تمام فیلمهایی که ساخته از منتقدین، نقدهای مثبتی دریافت کردهاند. اسپیلبرگ در کنار شهرت و آوازهای که در جامعه هنری دارد در میان مردم عادی نیز شخصیتی شناخته شده است و بنا به گزارش مجله فوربز مجموع فروش فیلمهای اسپیلبرگ از ۱۰ میلیارد دلار هم گذشته است.
در نتیجه گزارش میشود که اسپیلبرگ چیزی حدود ۳ میلیارد دلار دارایی دارد و کاملاً مشخص است با چنین پول هنگفتی هر کشتی که بخواهد را میتواند بخرد. این ثروت باعث شد تا استیون اسپیلبرگ ولخرجی کند و کشتی تفریحی بسیار گرانقیمتی به ارزش ۱۸۴ میلیون دلار را خریداری نماید. این کشتی چیزی نزدیک به ۹۰ متر طول دارد و اسباب هرگونه تفریح دریایی را برای اسپیلبرگ ۷۲ ساله فراهم میکند.
۱۷. تایگر وودز
گلف از آن دسته ورزشهایی است که طرفداران خاصی دارد و ورزش پرهیجان و نفسگیری شناخته نمیشود، اما ثروت زیادی در این ورزش نهفته و تایگر وودز بهعنوان موفقترین گلفباز تاریخ این ورزش ثابت کرده که گلف ورزشی بسیار پردرآمد است.
به همین منظور نیز تایگر وودز که سابقه درخشانی در ولخرجی و خوشگذرانی دارد، یک فروند کشتی تفریحی ۲۵ میلیون دلاری را خریداری کرده تا این کشتی اسباب خوشگذرانیهای دریایی تایگر وودز را از هر لحاظ مهیا کند.
کشتی تفریحی تایگر وودز که آنرا با نام پرایوسی (Privacy) میشناسیم، یک کشتی بسیار زیبا است که به سالن بدنسازی، سینمای خصوصی، سونا و یک بار بسیار شیک و مجلل تجهیز شده است. این کشتی دارای ۵ اتاق خواب بزرگ و زیبا است و بدون شک این ورزشکار ۴۲ ساله از دریانوردی با کشتی پرایوسی حسابی کیف میکند.
۱۶. جانی دپ
جانی دپ از آن دسته هنرپیشههایی است که نقشهای بسیار متفاوت و جذابی را برعهده میگیرد و انصافاً هم باید گفت به بهترین نحو از عهده اجرای این نقشها بر میآید. اما در بین تمامی این نقشها بعید میدانیم جانی دپ نقشی را بهتر از نقش کاپیتان جک اسپارو در مجموعه فیلمهای معروف دزدان دریایی کارائیب بازی کرده باشد.
از قرار معلوم ایفای نقش در این فیلمها جانی دپ را به این فکر انداخت تا یک فروند کشتی برای خودش خریداری کند و هر وقت که هوس کرد بادبانها را بکشد و در پهنه بیکران دریا، کشتیسواری کند. جالب است بدانید جانی دپ در کنار این کشتی، چندین جزیره نیز به مساحت ۴۵ هکتار با قیمت گزاف ۳.۶ میلیون دلار خریداری کرده است تا هر وقت که از شلوغیهای دنیای امروزی خسته شد، با کشتی خود به این جزیرهها سفر کند و از تنهایی و طبیعت لذت ببرد.
اگر خبرهای جانی دپ را دنبال میکنید حتماً به خوبی میدانید که این روزها اوضاع مالی خوبی ندارید، در همین باخبر شدیم جانی دپ مجبور شد کشتی دوستداشتنیاش را به جی. کی. رولینگ بفروشد.
۱۵. جی. کی. رولینگ
جی. کی. رولینگ از آن دسته چهرههای سرشناسی است که از هیچ به همه چیز رسید و مشکلات ناشی از طلاق و بزرگ کردن دختر هفتسالهاش او را تا مرز خودکشی نیز پیش برد، اما جی. کی. رولینگ در برابر مشکلات مقاومت کرد و با نگارش داستانهای هری پاتر توانست به ثروتی افسانهای برسد.
در سال ۲۰۰۷، ثروت جی. کی. رولینگ چیزی بیشتر از یک میلیارد دلار برآورد شد و کاملاً مشخص است و اگر ما هم جای جی. کی. رولینگ بودیم، با چنین ثروتی هوس خرید کشتی تفریحی به سرمان میزد.
از قرار معلوم جی. کی. رولینگ کشتی تفریحی که جانی دپ داشت را از او خریداری کرد و به احتمال زیاد سوار بر این کشتی در امواج آرام اقیانوس، ادامه کتابهای خود را نگارش خواهد کرد.
۱۴. نیکول کیدمن و کیث اربن
نیکول کیدمن مصداق بارز قالی کرمان است که هر چه بیشتر با په سن میگذارد، زیباتر و معروفتر میشود. این هنرپیشه که از دهه هشتاد تاکنون چهره زیبای او را در پرده نقرهای میبینیم روز به روز ثروتمندتر نیز میشود و پس از جدایی از تام کروز، به کیث اربن، خواننده و گیتاریست سبک موسیقی کانتری دل بست و این دو در سال ۲۰۰۸ ازدواج کردند.
نیکول کیدمن و کیث اربن از آن زمان تاکنون در کنار هم زندگی میکنند و روز به روز به تعداد خودروها و امارتهای این دو سلبریتی افزوده میشود. اما در کنار تمامی این ولخرجیها، نیکول و کیث برای اینکه ثابت کنند از سایر سلبریتیهای همرده خود چیزی کم ندارند، یک فروند کشتی تفریحی لوکس و زیبا را نیز خریداری کردهاند.
۱۳. اریک کلاپتون
اریک کلاپتون گیتاریست و خواننده نام آشنایی است که افتخارهای زیادی را از آن خود کرده است. این گیتاریست و خواننده که اکنون ۷۳ سال دارد بهعنوان تنها هنرمندی شناخته میشود که سهمرتبه عضو تالار مشاهیر راکاند رول شده است.
اریک کلاپتون شهرت جهانی دارد و برای ما ایرانیها نیز گیتاریست بسیار شناخته شده است. به احتمال زیاد موسیقی سریال لبه تاریکی که در ایران نیز مدتها پیش پخش شد را بهخاطر دارید. جالب است بدانید در کنار موسیقی سریال لبه تاریکی، اریک کلاپتون برای ایرانیها از جهات دیگری نیز شناخته شده چرا در دو آهنگ Layla و I Am Yours از اشعار نظامی گنجوی الهام گرفته است.
از این موارد که بگذریم به کشتی تفریحی ۵۰ متری اریک کلاپتون میرسیم که یک کشتی بسیار زیبا و اشرافی است و هر از گاهی اریک کلاپتون سوار بر این کشتی راهی دریا میشود و تاجایی که میتواند خوشگذارنی میکند.
۱۲. جورجو آرمانی
محال است اهل مد و پوشاک باشید و نام جورجو آرمانی به گوش شما نخورده باشد، این طراح ۸۴ ساله ایتالیایی برند آرمانی را در سال ۱۹۷۴ افتتاح کرد و توانست در صنعت پوشاک و لباس برای خودش اسم و رسم خوبی دست و پا کند و در سال ۲۰۰۰ از جانب مجله فوربز بهعنوان بهترین طراح دنیا شناخته شد.
جالب است بدانید جورجو آرمانی در کنار علاقهای که به طراحی لباس دارد، از هنر طراحی ساختمان نیز بیبهره نیست و در این زمینه به هتل آرمانی در برخ خلیفه دبی با تعداد ۱۶۰ اتاق میتوان اشاره کرد که طراحی آن را جورجو آرمانی انجام داده است.
جورجو آرمانی چیزی از مال دنیا کم ندارد و به همین دلیل به جای اینکه یک فروند کشتی خریداری کند، چندین فروند کشتی را در اختیار دارد که یکی از دیگری بزرگتر و اشرافیتر است. در میان کشتیهای جورجو آرمانی میتوان به کشتی ۶۰ متری اشاره کرد که بهعنوان بزرگترین کشتی جورجو آرمانی شناخته میشود. مرد افسانهای دنیای مد و پوشاک یک فروند کشتی ۵۰ متری نیز دارد این کشتیها به اندازهای زیبا و لوکس هستند که سواری با هرکدام از آنها لطف خاص خودش را دارد.
۱۱. رومان آبراموویچ
طرفداران فوتبال، آبراموویچ را حسابی میشناسند و خوب میدانند که او مالک باشگاه فوتبال چلسی در انگلستان است. این تاجر بینالمللی بیشتر از چیزی که فکرش را بکنید ثروت و دارایی دارد و در سال ۲۰۱۸، مجله فوریز اعلام کرد آبراموویچ ثروتی برابر ۱۱ میلیارد دلار را در اختیار دارد.
چنین ثروتی، آبراموویچ را به یازدهمین مرد ثرتمند روسیه تبدیل کرده و کاملاً مشخصی است با این مال و منال، آبراموویچ برای مسافرتهای دریایی سوار بر کشتی شخصی خودش میشود. کشتی شخصی آبراموویچ بهعنوان دومین کشتی خصوصی بزرگ دنیا لقب گرفته و با کشتی بزرگی طرف هستیم که هدایت آن نیاز به ۷۰ خدمه دارد.
کشتی تفریحی آبراموییچ دارای ۲۴ کابین بسیار لوکس و مجهز است و چند باند فرود هلیکوپتر و چندین استخر شنا را میتوان تنها قسمتی از امکانات اشرافی این کشتی بزرگ دانست.
۱۰. نیکلاس کیج
نیکلاس کیم کاپولا که در دنیای سینما او را با نام نیکلاس کیج میشناسیم سالها است که در پرده نقرهای حضور دارد و اولین هنرنمایی او به ۲۰ سالگی این هنرپیشه ۵۵ ساله باز میگردد. این بازیگر برنده جایزه اسکار در کنار هنرپیشگی، یک شرکت ساخت فیلم با نام استورن فیلمز را نیز در اختیار دارد و ممکن است این روزها کمتر اثر بزرگی را از نیکلاس کیج شاهد باشیم، اما با هنرپیشه پرتلاشی طرف هستیم که در طول دوران هنری خود بیشتر از ۶۰ اثر بلند سینمایی دارد.
تلاش و پشتکار نیکلاس کیج، ثروت و پول چشمگیری را نیز برای این هنرپیشه بهدنبال داشته و به همین دلیل در کنار خودروهای اشرافی و لوکس و خانههای گرانقیمت، نیکلاس کیج یک فروند کشتی تفریحی بزرگ و زیبا را نیز در اختیار دارد.
این کشتی تفریحی که بساط دریانوردی و گشت و گذارهای دریایی نیکلاس کیج را مهیا میکند چیزی حدود ۲۰ میلیون دلار ارزش دارد و مطمئن هستیم نیکلاس خاطرههای خوشی از سواری با این کشتی روی آبهای دریا دارد.
۹. گوئینت پالترو
به احتمال زیاد اولین بار شما هم مثل ما با گوئینت پالترو در فیلم هفت آشنا شدید و پس از این فیلم، دیگر آثار پالترو مانند شکسپیر عاشق، آقای ریپلی بااستعداد و هال ظاهربین را دیدهاید. اگر اهل فیلمهای اکشن هم هستید حتماً هنرنمایی گوئینت پالترو در فیلمهای مرد آهنی نظر شما را جلب کرده است.
جالب است بدانید گوئینت پالترو از آن دسته هنرمندهای فعال و پرتلاش هالیوودی است که در کنار هنرپیشگی، دستی در نویسندگی، موسیقی و تجارت نیز دارد و لحظهای نیست که این هنرمند بیکار باشد. اما این سکه روی دیگری نیز دارد و گوئینت پالترو عادت اوقات فراغت خود را سوار بر کشتی تفریحی زیبای خود در سواحل اندونزی بگذراند.
از کشتی تفریحی ۵۰ متری صحبت میکنیم با نام سیلولونا (Silolona) صحبت میکنیم که در کنار امکانات رفاهی و تفریحی، ظاهر بسیار شیک و اشرافی دارد و کامل کننده زیباییهای گوئینت پالترو است.
۸. لئوناردو دیکاپریو
لئوناردو با فیلم تایتانیک دنیا را تسخیر کرد و پس از حضور در این فیلم به هوادارانش ثابت کرد که موفقیتاش اتفاقی نبوده و واقعاً لیاقت این همه تعریف و تمجید را دارد. دیکاپریو که حضورش را در فیلمهای تبلیغاتی شروع کرد و در دنیای سینما آثار مهمی مانند دار و دستههای نیویورکی، تلقین، جزیره شاتر و گرگ وال استریت را در کارنامهاش دارد در کنار حضور در هالیوود، فعال اجتماعی برجستهای نیز هست و در سال ۲۰۱۴ از جانب سازمان ملل بهعنوان سفیر صلح انتخاب شد.
به این ترتیب کاملاً مشخص است که پول دیکاپریو از پارو بالا برود و خرید کشتی و قایق برای این هنرپیشه عدد و رقمی نباشد، اما اگر یادتان باشد لئوناردو در فیلم تایتانیک دل خوشی از کشتی نداشت و در این فیلم عشقش را از دست داد و دستآخر خودش نیز در دریا غرق شد. با این حساب بعید میدانستیم دیکاپریو هرگز هوس کشتیرانی کند، اما از قرار معلوم این هنرپیشه خوشتیپ ۴۴ ساله یک فروند کشتی تفریحی بسیار بزرگ با طول حدود ۱۵۰ متر دارد.
در حال حاضر اطلاعات زیادی از قیمت این کشتی در اختیار نداریم، اما جالب است بدانید کشتیهای مشابه کشتی لئوناردو دیکاپریو را میتوان با مبلغ گزاف هفتهای ۵ میلیون دلار اجاره کرد. به این ترتیب بدون شک کشتی لئوناردو دیکاپریو قیمتی نجومی دارد.
۷. دیوید گفن
دیوید گفن از آن دسته سلبریتیهای ثروتمندی است که زندگی پر فراز و نشیبی را پشتسر گذاشته و این روزها پولش از پارو بالا میرود. دیوید که چندین سال پیش دارایی خالص او چیزی نزدیک به ۶ میلیارد دلار برآورد شده بود یکی از بنیانگذاران شرکت فیلمسازی دریمورکس است و از آن دسته کارآفرینانی بهحساب میآید که در درس و مدرسه استعداد چندانی نداشت. اما از آنجایی که در مغازه مادرش به شغل لباسفروشی مشغول بود در حرفه فروشندگی و تجارت تواناییهای زیادی کسب کرد و از همین راه نیز به ثروتی افسانهای رسید.
این ثروت باعث شده تا هرچیزی که فکرش را بکنید را دیوید گفن در اختیار داشته باشد، اما در میان تمام داراییهای دیوید گفن، یک کشتی تفریحی بسیار بزرگ، بیشتر بهچشم میخورد. این کشتی تفریحی دارای ۸۲ اتاق خصوصی بسیار مجهز است و در هرکدام از این اتاقها یک جکوزی کامل و مجهز یافت میشود.
زمینبسکتبال، باند فرود هلیکوپتر و هر وسیله تفریحی که فکرش را بکنید را میتوان در کشتی دیوید گفن پیدا کرد.
۶. کریستیانو رونالدو
بعید میدانیم نیاز باشد از کریستیانو رونالدو برای شما بگوییم چرا که این فوتبالیست مشهور، در کنار شهرتی که در جهان دارد، یکی از محبوبترین فوتبالیستهای بینالمللی در میان ایرانیها است و طرفدارانش اطلاعات خوبی از این فوتبالیست تراز اول دارند.
با این حساب مستقیم میرویم سر اصل مطلب بو به داراییهای کریستیانو رونالدو اشاره میکنیم. جالب است بدانید این فوتبالیست سرشناس در سال ۲۰۱۸ از جانب شبکه سی. ان. بی. سی بهعنوان سومین ورزشکار پردرآمد دنیا شناخته شد و گفته میشود ارزش داراییهای کریستیانو رونالدو چیزی نزدیک به ۴۵۰ میلیون دلار است.
کریستیانو رونالدو در هر سال چیزی حدود ۱۰۰ میلیون دلار درآمد دارد و طبق معمول قسمت مهمی از این درآمد صرف تفریح و خوشگذرانی این فوتبالیست سرشناس میشود. یکی از این خوشگذارنیها را میتوان اجاره کشتی تفریحی بزرگی نام برد که در هر ماه چیزی نزدیک به ۵۰ هزار دلار خرج روی دست کریستیانو رونالدو میگذارد. اما با نگاهی به درآمد رونالدو میتوان گفت این هزینههای برای او همانند پول خرد است و لذتی که قایقرانی با این کشتی تفریحی دارد را با دنیا نمیتوان عوض کرد.
۵. ریچارد برانسون
انصافاً باید اعتراف کنیم اگر ریچارد برانسون، کشتی تفریحی نداشت، تعجب میکردیم چرا که ثروت برانسون چیزی بیشتر از ۴ میلیارد دلار برآورد شده و تعداد ۴۰۰ شرکت را در زیرمجموعه گروه تجاری ویرجین در اختیار دارد.
ریچارد برانسون که مجله تایمز نام او را در فهرست یکصد چهره تاثیرگذار جهان قرار داده است به کشتیهای تفریحی معمولی قناعت نمیکند و سلیقهخاص خودش در انتخاب کشتی را دارد. از طرف دیگر اگر کتابهای برانسون را مطالعه کرده باشید حتماً در جریان هستید که برانسون از آن دسته میلیاردرهای ماجراجو است که سفرهای خطرناکی با بالون داشته و در روی دریا نیز ترجیح میدهد سوار بر یک قایق پانتون (Pontoon)، که نوعی خاص از قایقهای سریع است شود.
۴. سایمون کاول
اگر اهل تماشای برنامههای «آمریکن آیدل» و «آمریکا استعداد دارد» باشید بدون شک سایمون کاول را میشناسید و چه بسا از سختگیریهای او در داوری این برنامهها خون دلهای زیادی خورده باشید.
گفته میشود سایمون کاول خانهای بسیار مجلل و اشرافی در بورلی هلیز دارد که چیزی حدود ۲۲ میلیون دلار میارزد، گزارشها از این حکایت دارد که ثروت سایمون کاول به چیزی نزدیک به نیم میلیون دلار میرسد و این سلبریتی سالانه چیزی حدود یکصد میلیون دلار عایدی دارد. جالب است بدانید با چنین ثروتی سایمون کاول هنوز کشتی تفریحی نخریده، اما از آنجایی که به دریا علاقه زیادی دارد یک جتاسکی بسیار مجهز را برای موجسواری انتخاب کرده است.
۳. بردلی کوپر و ایرنا شایک
بردلی کوپر از دهه ۹۰ در سینما و تلویزیون حضور دارد و برای اولین بار با بردلی کوپر در مجموعه تلویزیونی آلیاس آشنا شدیم. این هنرپیشه ۴۴ ساله برای بازی در فیلم اخاذی آمریکایی توانست نامزد بهترین بازیگر مکمل مرد شود و در کنار هنری که در بازیگری دارد بهعنوان یکی از هنرپیشههای خوشتیپ هالیوود شناخته میشود و در سال ۲۰۱۱ مجله پیپل بردلی کوپر را به فهرست جذابترین مردان دنیا اضافه کرد.
جالب است بدانید بردلی کوپر علاقه زیادی دارد با چهرههای سرشناس دنیا نشست و برخواست کند و در همین زمینه مدتی پیش، میزبان باراک اوباما و خواندهاش، اپرا وینفری، تام هنکس و چند شخصیت برجسته دیگر بود که این چهرهها را با کشتی به دریا برد و حسابی خوشگذرانی کردند.
۲. جان تراولتا
تراولتا اکنون ۶۵ سال سن دارد و از هنرپیشههای کهنهکار هالیوودی است که هرگز ستارهاش افول نکرده است. جان تراولتا از دهه ۷۰ در دنیای هالیوود حضور پیدا کرد و بهاحتمال زیاد شما هم مثل ما، تراولتا را با بازی بینظیرش در فیلم «داستان عامهپسند» میشناسید.
انصافاً باید اعتراف کرد این روزها خبری از جان تراولتایی که در گذشته میشناختیم نیست و این هنرپیشه در چند سال اخیر فیلمهای سطحپایین زیادی بازی کرده و چندین بار نیز نامزد جایزه تمشکطلایی شده است. اما این موارد باعث نشده تا درآمد تراولتا کاهش پیدا کند و همیشه شاهد ولخرجیهای گزاف این سلبریتی هستیم.
یکی از این ولخرجیها را میتوان کشتی تفریحی جان تراولتا نام برد که هر از گاهی این هنرپیشه سوار بر کشتی به دریا میزند. همین چند وقت پیش هم در خبرها داشتیم که تراولتا به همراه چند سلبریتی دیگر سوار بر کشتی تفریحی به یونان رفتند و مسافرتی دلنشین را روی موجهای آبی دریا تجربه کردند.
۱. رابرت دونیرو
رابرت دونیرو را سالها است که میشناسیم و با فیلمهای او خاطرههای زیادی داریم. بدون شک شما هم مثل ما فیلمهای درخشانی مانند «راننده تاکسی»، «شکارچی گوزن»، گاو خشمگین و پدر خوانده را با هنرمندی رابرت دونیرو دیدهاید و هرگز این فیلمها را فرامو�� نمیکنید.
رابرت دونیرو که این روزها پا به ��ن گذاشته و سن و سالی از او گذشته است در کنار جان تراولتا در مسافرتی که در بالا به آن اشاره کردیم سوار بر قایق شخصی خودش راهی یونان میشود و در میان راه مسافرت، به این فکر میافتد که سری به جزیره ایبیزا (Ibiza) در اسپانیا بزند. این مسافرت حاشیههای زیادی بهدنبال داشت، اما رابرت دونیرو با مسافرت از آمریکا به یونان با قایق شخصی، ثابت کرد که دود از کنده بلند میشود و حسابی اهل قایقسواری است.
در پایان پیشنهاد میکنیم اگر شما هم عاشق دریا هستید و خاطرههای خوشی از دریانوردی و مسافرتهای آبی دارید، در قسمت نظرات این خاطرهها را برای ما و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: hotcars
منبع : برترینها
0 notes
فراخوان ۶۰۰ هزار خودرو در آمریکا
شبکه طلا و ارز - فورد ۶۰۰ هزار دستگاه خودروی این برند را تحت تاثیر نقص ایمنی در سیستم ترمز در ایالات متحده آمریکا فراخوان داد. به گزارش ایسنا، فورد به عنوان یکی از بزرگترین خودروسازان در ایالات متحده آمریکا اعلام کرده که بالغ بر ۶۰۰ هزار دستگاه خودروی فورد فیوژن (Ford Fusion)، مرکوری میلان (Mercury Milan) و لینکولن امکیزد (Lincoln MKZ) را به علت مشکل و نقص ایمنی در سیستم و پدال ترمز فراخوان داده است.تمامی خودروهای مذکور در حدفاصل سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰ میلادی تولید شدهاند.متخصصان این خودروساز آمریکایی بر این باورند که این مشکل و نقص ایمنی در سیستم ترمز از درجه اهمیت بسیار بالایی برخوردار است، چراکه احتمال و خطر تصادفات و هرگونه حادثه ناگوار حین رانندگی را بالا میبرد.بر اساس گزارش وب سایت newsweek، فورد از تمامی دارندگان و صاحبان خودروهای مذکور درخواست کرده که هرچه زودتر به مراکز و نمایندگیهای مجاز این شرکت در ایالات متحده آمریکا مراجعه و مشکلات مربوطه را برطرف کنند.انتهای پیام http://social.tgju.org/RLnSy5
0 notes
مزاحهای جالب شبکههای اجتماعی (457)
New Post has been published on http://vestamag.ir/%d9%85%d8%b2%d8%a7%d8%ad%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%ac%d8%a7%d9%84%d8%a8-%d8%b4%d8%a8%da%a9%d9%87%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%ac%d8%aa%d9%85%d8%a7%d8%b9%db%8c-457/
مزاحهای جالب شبکههای اجتماعی (457)
وستا: نوشته های طنزِ حاصل ذهن خلاق هموطنان ایرانی از ابتدای
ظهور SMS و ایمیل تا به امروز در شبکههای اجتماعی نظیر توئیتر، وایبر،
لاین، واتس آپ، تلگرام و …. حضور ابدیت و پررنگی داشته و دارند. بعید
است که سوژه ای در صدر اخبار و صحبت های روز دنیا یا ایران باشد و ملت
خلاق ما در مسیر طنازی و لطیفه سازی بهمنظور آن سوژه اقدامی نکرده باشند!
سعی داریم در این سری مطالب گزیده ای از این نوشته ها را در اختیار شما قرار دهیم که امیدواریم مورد استقبال شما عزیزان قرار گیرد.
******
۱٫ دیدی چه زود کل چی تموم شد…(آخرین قابلمهی نذری را از فریزر درمیآورد)
۲٫ یه سری به جای ۱۵هزارتومن ۱۵۰تومن ریختم به کارت رفیقم بعد پولمو برنمیگردوند، میگفت اشتباه خودته پای اشتباهاتت بمون فکر کن زندگیه.پشمام ریخته بود.
۳٫
هيچى بدتر از اين نيست كه تو ذهنت يه دست لباس ست ميكنى و فك ميكنى چه قدر با هم خوب ميشن و وقتى ميپوشيشون عين گلابى گنديده ميشى.
۴٫
من انقد بد موقع اجاره میدم تو تاکسی که اخرشم برا هزار تومن میریم تودره!
۵٫ کاش مغز و بدنم متوجه میشدن بیدار موندن کمکی به صحیح شدن قضیه نمیکنه و همون ۱۲ خاموش میشدم.
وضعیت این روزای پسرا جلوی دبیرستان دخترونه!
۶٫تا مدتها ماشین ظرفشویی تو خونه مون با عنوان ” والده دو تا بشقابه، با دست می شوریم” کالایی بی مصرف تلقی میشد. مامانم از من باعث میذاشت.
۷٫ فقط اکیپی که شرایطشو دارم و میتونم پایه برنامه هاشون باشم اصحاب کهفه:(
۸٫
از افتخاراتم اینه نفر سوم هیچ رابطه ای نبودم.جالب تر اینجاست نفر دومم نبودم.یه بار نفر اول بودم اونم تو صف شیر که نامرد از اخر شروع کرد!
۹٫
قشنگ مشخصه “حميرا” قبل از ريكورد آهنگاش دم در استديو گاز هليوم مصرف ميكرده !!
۱۰٫ میگن صبح نیم ساعت زود پاشو ورزش کن،نمیدونن من شب ها با جوراب میخوابم که صبح ها ۲دقیقه اغلب بخوابم!!
وقتي ميخواي از اون تيكه سفره اي كه سر ناهار اضافه بريدن نهايت استفاده رو ببري !!
۱۱٫ به ما یه دوره ای میگفتن پفک نمکی از نفت صحیح میشه؛ یعنی شما فکر کن نفتی که تو دنیا سرش جنگه رو تبدیل میکردن به پفک میدادن به ما.
۱۲٫ جواب رفیق دارم رو آقای شماعی زاده خیلی وقت قبل داده بود ما یادمون رفته بود،من اغلب اغلب!
۱۳٫ میگن تو آیفون۸ فقط با نگاه به LCD نوتیفکیشن ها رو میوت کنی. آقام ۳۵ساله این آپشن رو داره،نگامون میکرد ما خفه میشدیم اخیرا میوتم کرده عالیجناب!
۱۴٫
بهترین واکنشی که بعد از رویت عکستون روی کارت ملی هوشمند میتونید بگیرید، فندک گرفتن ذیلِ کارته!
۱۵٫ گوشي من اينجوريه كه هروخ قابشو در ميارم ميگه عه قابمو در آورد الان خودمو پرت ميكنم رو زمين -__-
نیمار: داعش شمارم تهدید کرد؟
سوارز: همم
مسی: من که بدلمو میفرستم روسیه :))
۱۶٫
از صبح ۳ بار رفتم سر یخچال هیچی توش فقدان واسه اینکه غرور پدرم حفظ بشه آب خوردم. بار سوم گفت یابو چی میزنی انقد آب میخوری؟ پول آب میدیم ها!!
۱۷٫
این بدل مسی اومده میگه مسی به من توهین نکرد بهش فحش ندید، برو بابا کی به خاطر تو فحش میده؟ این شغل عادت شده واسه ما، تو کی باشی؟!
۱۸٫
اون لحظه ای که ساعت و کوک میکنی واسه ۵ صب میفهمی که حیات چقدر پوچه!
۱۹٫ خود اسکندر اگه میدونست قراره اینجوری با یادگاری نوشتن تخت جمشید رو به فنا بدیم هیچ وقت با آتیش زدن اونجا خودشو بدنام نمیکرد!
۲۰٫
اب سرد میریزین رو چای خنک بشه تمام واکنشای طبیعی رو ذیل سوال میبرین!
هر وقت این عکسو میبینم غرور اسکندر موقع فتح تخت جمشید برام تداعی میشه!
۲۱٫ اینترنت مخابرات اینطوریه که داشتم یه عکس واسه مامانم می فرستادم، وسط مسیر زد رو شونم گفت داداش نمیشه پستش کنی من حال ندارم!
۲۲٫ خود اوناییکه خارج از مملکت درس میخونن میگن پا شید بریم دانشگاه ٬ اونوقت یه سری اینجا به دانشگاهشون تو جادوغ آباد میگن یونی 😐
۲۳٫
یه دختر و پسر تو پارک بودن نهایتا ۱۴ سال سن داشتن ، پسره به دختره میگفت نمیذارم تو حیات اذیت بشی. بابا تو برو مشقاتو بنویس خودت فردا اذیت نشی!
۲۴٫ وقتی بستنیعروسکی میگیرم، اول عکس جلدشو ب خاطر میسپرم بعد با چشم بسته میخورم ک ذهنیتم راجبش خراب نشه.
۲۵٫ من اول دبیرستان بودم این کوشا قلمچی کنکورداشت الان دارم لیسانس میگیرم هنوز کنکوریه داداش دیگه مث قدیم نیستا سفیدم عیب پاسخنامرو قبولی!
وفتی می خوای کلاس ۸ صبحُ بپیچونی یهو یادت میاد ۳ تا غیبت داری
۲۶٫ دردناکتر از لحظهی بریده شدن انگشت با کاغذ وقتیه که یکی ازت ادرس میپرسه بعد تا جوابشو میدی جلو چِشِت میره از یکی دیگه هم میپرسه :/
۲۷٫
دختره تو پارک یه گربه رو بغل کرده بود میگفت اوخی سبقت پاش اوف شده گربهه از بغلش پرید پایین گفت تو یکی برا من نمیخواد دل بسوزونی, لوس!
۲۸٫ من دقت کردم یه مسیر تشخیص خلافکارا تو فیلمای ایرانی اینه که وقتی فرمون ماشینشونو میچرخونن لاستیکشون رو آسفالت صدای جیغ میده!!
۲۹٫ به قدرى تاثير سريالاى تركى تو خونه ما خوب بوده كه بهشون گفتم ميخوام برم با رفیق دخترم زندگى كنم گفتن عزيزم نرو بيارش همينجا باهم زندگى كنيم!
۳۰٫ اگه رفتی بوتیک گفت چون شمایی تخفیف میدم بیا خارج، قراره چون تویی بره تو پاچه ت!
هِی داداش…اگر خوبی عیب دیدی خلاصه حلال کن که دارم آب میشم…
۳۱٫
مامان شما هم اعتقاد داره قیچی رو نباید الکی بازو بسته کنیم که نکنه دعوا بشه یا فقط مامان من خرافاتیه؟ :/
۳۲٫ حس میکنم اعتماد به نفسم اومده پایین، باید به چندتا ازین دختر خوشگلا توصیه بدم تا بهم تذکر کنن پسر خیلی خوبیم و لیاقتم اغلب از اوناست!
۳۳٫
اون قطره آبه که داری ظرف میشوری از دستت لیز میخوره میره ذیل بغلت،از شکست عشقی هم بدتره.
۳۴٫ من اگه گوجه فرنگی هم بودم، کل با خیار رب صحیح میکردن.
۳۵٫
خرمالو با اون پوست نازکش تو پاییز چه غلطی میکنه؟انار با اون پوست چرمش سردش میشه!
وقتی هر جا وایمیسی میگن برو اونور میخوام جارو کنم!
۳۶٫ يه حس برترى ناشى از داشتن پريز كنار تخت چى بود؟ ظهور پاوربانك همونم ازمون ��رفت.
۳۷٫
جون مادرتون هیچوقت سوبسید ها رو قطع نکنید فقط امیدیه که بابام نگه ام داشته :))
۳۸٫ شبی سه گیگ خواب میبینم، صبحش دو مگابایت یادم میاد فقط. تف.
۳۹٫ تو قربون صدقه رفتن خلاق باشید. مثلا بگید الهی قربون اون نیمکره چپ فعالتر مغزت برم من آخه!
۴۰٫ قدیما تو درب نوشابه جایزه میزاشتن دیگه داشتن دست و پامون رو بخاطر دیابت قطع میکردن که صاحب کارخونه زنگ زد گفت: آقا ما غلط کردیم، کوتاه بیاید!
وقتی صبح هر ۵ دقیقه ساعت رو سِت میکنی :/
۴۱٫
وقتی دخترا میگن “بیخیال، مهم نیس” ینی کاملا مهمه و رسیدگی کن لطفا تا روی سگم بالا نیومده!
۴۲٫
هر پدری یه «کیم جونگ اون» درون داره که بر «گاندی» درونش میچربه!
۴۳٫ شمام وقتی میرید دندونپزشکی دکترتون بعد از اینکه دهنتونو ۲متر مفتوح کرد و ۶۰تا دستگاه توش گذاشت یادش میفته سوال بپرسه؟
۴۴٫
ما با خونوادمون هم شام ميريم بيرون دنگى حساب ميكنيم اونوقت شما هنوز درگيريد تو رابطه كى بايد حساب كنه؟
۴۵٫
خیلی مهمه که مهدی احمدوند و امید جهان اول آهنگاشون اسمشون رو بگن چون ممکنه ما اونا رو با آوریل لاوین و ادل و مایکل جکسون اشتباه بگیریم!!
طریقه ی صحیح پول دادن به گرون فروشا
0 notes