Tumgik
Text
@alirafieivardanjani
0 notes
Text
نگهبان شب فیلمِ رضا میرکریمی را دوست داشتم نه به خاطر تعریف‌هایی که دیگران از فیلم کردند و آن را نماینده ایران در اسکار قرار دادند، که به نظرم اصلا نباید ایران نماینده‌ای داشته باشد، به خاطر زیبایی حاصل از سادگی و لذتی که از این زیبایی به تماشاگر انتقال می‌دهد. در فیلم مورد بحث ما با کاراکترهایی روبه‌روایم که سادگی ذاتی و دوست داشتنی‌ دارند. سرآمد این پرسوناژها رسولِ فیلم است. آدمی که فکر می‌کند مهندسِ کلاه‌بردارِ سطح پایین از طرف خدا آمده و در یک روز هم کار گیر می‌آورد و هم زن. میرکریمی فیلم‌ساز دوست داشتنی است، «امروز»ش را بسیار دوست دارم و با «یک حبه قند»اش می‌توان زیست، اگرچه «دختر» را عضو جدامانده از این کارنامه می‌دانیم و بازی حامد بهداد است که «قصر شیرین» را، شیرین می‌کند اما به طور کلی سینمای او کاملا از دل فرهنگ، اجتماع و زیست ایرانی نشات گرفته و می‌داند چگونه  باید انتفاقد کرد که غربی‌ها حالی به حالی نشوند.«نگهبانِ شب» از آن دست فیلم‌هایی است که خیلی به دردِ الان جامعه ما می‌خورد. چگونه یک پیرمردِ حواس پرستِ در حسرت پرواز دختری گنگ را به رسول معرفی می‌کند؟ چگونه رسول 10 میلیارد تومان چک می‌کشد و حرفی از صاحب کارش نمی‌زند؟ چگونه داستان آزار دادن درخت در ابتدای قصه با سکانس‌های پایانی آن ارتباط برقرار خواهد کرد؟ و... ایجاد این چگونگی‌ها را در «برادران لیلا»ی سعید روستایی یا «قهرمان» فرهادی هم می‌بینیم اما آنچه چشیدن این چگونگی‌ها را برایمان شیرین می‌کند و...
@alirafieivardanjani
0 notes
alirafieivardanjani · 16 days
Text
هذیان هملت به کارگردانی رهام بحیرایی و نویسندگی محسن رهنما از 27 فروردین ساعت 18 در سالن تماشای تالار هنر به روی صحنه می‌رود. قبل از آنکه به تحلیل این نمایش بپردازم باید این نکته را یادآوری کنم که قرار نیست مثلا منی که خیلی بهم حال داده‌اند و اسمم را زده‌اند مدیر رسانه از اثر ایراد نگیرم یا از روی دوستی و رفاقت هم که شده از کار خوب بگویم و برای آن مداحی کنم؛ از همین رو باید به چالش‌های عمیقی که در متن وجود دارد و همچنان متن را یک مانیفست برای خودبزرگ‌بینی می‌بینم اشاره کنم. این مانیفست که اسمش مونولوگ شده در نمایشنامه مخاطب را از چند زاویه مورد تهاجم قرار می‌دهد. اول معلوم نیست چرا در دل روایت شکسپیری و دانمارکی خود روی به هدایت و «بوف کور» آورده و درام را برای ایرانیزه کردن شبهه‌وار پیش می‌برد؟ دوم شکسپیر در «هملت» به دلیل ناشناخته بودنش شکسپیر است و قرار نیست شناخت نسبی خود را به مخاطب تزریق کنیم. باید باور کنیم ما نمی‌توانیم مثل او خلق کنیم. این عمل را رهنما در «چند درجه سو تفاهم در مقیاس اتللو» نیز انجام می‌دهد. علاقه رهنما برای رفتن به سمت عامل و علت در خانواده و موشکافی آن را در «تئوری میس کال» یا حتی «شب‌زده‌ها» می‌توان دید. اگرچه این علاقه از سوی خود بحیرایی هم وجود دارد و در کارگردانی همه سعی خود را می‌کند تا صراحتا بگوید که عمو و مادر فلانی با هم روی هم ریخته‌اند و بیش از آنکه رابطه شخصی‌اش مهم باشد، کشف حقیقت برای او مهم شده. این کشف چگونه به مخاطب، خانواده و غیرت، خیانت می‌کند؟ و...
@alirafieivardanjani
0 notes
alirafieivardanjani · 17 days
Text
نهنگ عنبر، هزارپا، فسیل و... یک گرایش خطرناک سینمایی هستند که ظاهرا تعامل خوبی با مخاطبان برقرار کرده‌اند اما اصلا سینمایی نیستند این وسط «تمساح خونی» جواد عزتی سرش بی‌کلاه مانده؛ سینمایی که برای تعلیق ساخته شده و خنده‌هایی که از مخاطب می‌گیرد هنرمندانه است. مشخصا وقتی درباره سینمای کمدی در ایران حرف می‌زنیم، درباره گرایشی از علاقه مخاطب به سینما حرف می‌زنیم که عقبه آن باز می‌گردد به «گنج قارون» ساخته سیامک یاسمی. مسئله اینجا است که سینمای ایران واقعا گرایش به کمدی سازی دارد یا فقط تظاهرِ به شوخ‌طبعی می‌کند؟ سینمای یاسمی در فیلم ذکر شده قطعا تظاهری است به کمدی و نمونه والای این تظاهر را در «فسیل» کریم امینی می‌بینیم. نمی‌توان «اجاره نشین‌ها»ی مهرجویی را یک تظاهر عنوان کرد چرا که تفکر پشت داستان است اما وقتی با سینمایی روبه‌رو می‌شویم که برای خنداندن مردم حاضر است شلوار خود را پایین بکشد، اشاره به گفته رضا عطاران، باید به حال وضعیت خرابِ فرهنگ در این حوزه هنری تاسف خورد. بیلی وایلدر چگونه «آپارتمان» را ساخته بدون آنکه ریاکاری کند؟ در این فکت که مخاطب سینمای ایران برای خندیدن پا به سالن‌ می‌گذارد هیچ شکی نیست اما وجود این نکته مهم است که آیا این سینمای ایران نیست که مخاطبش را عادت داده تا به فیلم‌های سطحی و مسخره‌باز بخندد؟ و...
@alirafieivardanjani
0 notes
alirafieivardanjani · 19 days
Text
باب مارلی: یک عشق، ساخته رینالدو مارکوس گرین در ظاهر برای جامائیکا ساخته شده اما به مراتب از سیاست‌های آمریکایی دفاع می‌کند و یک فیلم بیوگرافی منقلب است. ساختار فیلم، فرم، شباهت آکادمیکی به سینمای پوپولیسمی دارد و برای من تا حد زیادی «مردم علیه لری فلینت» میلوش فورمن، را تداعی کرد که شاید اگر کسی این دو فیلم را در کنار هم دیگر بگذارد هیچ پیام مشترکی میان آنها نیابد اما باید گفت که فردی که از یک زندگی فرودست موسیقی، هنر، را برای مبارزه انتخاب می‌کند چه در سطح سکسولوژی چه در سطح فرهنگی آن، مبارزه برای تبعیض، جامعه را به چالش تفکری دعوت خواهد کرد و بزرگترین این چالش‌ها را در اندیشه‌های سادیسمی مارکی دوساد و ولع او برای نوشتن و تفکر درباره غرایز می‌توان یافت. «باب مارلی: یک عشق» نه فقط درمورد موسیقی بلکه درباره شیوه اندیشیدن و مبارزه برای آزادی است. مهم‌ترین وجهه‌ای که به آموزه‌ی فرهنگی برای نسل‌های مدرن کشورهای روبه پیشرفت در این فیلم موجود است چگونگی مبارزه از سوی یک کنشگر فرهنگی است که با هنر، موسیقی، به ترانه‌سرایی درباره باورهای خود می‌پردازد. وقتی درباره سینما و کنش فرهنگی آن به عنوان یک مدیا در قالب انقلاب نگاه می‌کنیم مهم‌ترین ژانر آن را بیوگرافی خواهیم یافت. سینمای بیوگرافی کارکرد داستانی همواره بر لبه‌ی تیغ دارد. یعنی ممکن است وقتی استیون اسپیلبرگ «فهرست شیندلر» را می‌سازد تاریخِ یک ملت به چالش کشیده شود بی‌آنکه کنشگر قصد روایت بیوگرافیک از داستان و تاریخ داشته باشد و...
@alirafieivardanjani
0 notes
alirafieivardanjani · 23 days
Text
تلماسه (DUNE) ساخته دنی ویلنوو یک تئوری آکادمیک جذاب سینمایی دارد که برای ساخت آن باید ایستاده دست زد اما این فُرم نه به واسطه رمان فرانک هربرت که همچنان معتقدم: ای کاش لینچ نا اُمید نمی‌شد و ادامه آن را می‌ساخت، بلکه به واسطه جهان ملیخولی��ییِ فرضی، یک جنگ ستارگان سوخته است. «تلماسه» تا جایی بیننده را شگفت‌زده می‌کند که اصراری بر ایجاد منجی برای جهان فرضی خود نداشته باشید. این پافشاری نه با نام مقدس «مهدی» ساخته خواهد شد و نه توسط چهره مظلوم‌ صفت تیموتی شالامی در فیلم. از سوی دیگر همراهی زندیا با او و نبردهای صلیبی‌اش با اهریمن یک ژانر پادشاهی ساخته که درک دینی و اعتقادی در فیلم را زیر سوال می‌برد. ویلنوو یک فیلم استثنایی در کارنامه خود دارد و آن «دشمن» با بازی جیلنهال است. ما در تئوری از این فیلم‌ساز نوآوری می‎‌بینیم و پشت این دستاورد قطعا خوانش کافکا و کافکایسم وجود دارد اما نمی‌توان باور کرد که مثلا این ایدئولوژی به یک منجی معتقد و یا علمی باشد. «تلماسه» تخیلی‌ترین فیلم دوران سینما است که از لابه‌لای رنگ‌ها روایت می‌شود. اگرچه خیال، موتور محرک علم است اما نباید فراموش کرد که هرگاه این ابزار به توهم و تفرقه افکنی منجر شد و...
@alirafieivardanjani
0 notes
alirafieivardanjani · 24 days
Text
ایرو فیلم هادی محقق قبل از آنکه دوست داشتنی و تاثیرگذار باشد، مهم و متفکر است. فیلمی که قرار نیست شعار دهد و نمایشی شاعرانه و دراماتیک از خانواده و تنهایی انسان اجرا می‌کند. تاثیر سینمای آنگلوپلوس بر تفکر مشارالیه نمایشی شاعرانه را خلق کرده و بازه زمانی سکوت را آفریده. ترکیب این تفکر با مرگ و اندیشه کیارستمی و الهام از شعرهای پناهی پیرمردی را به ما نشان می‌دهد که در یک لانگ شات به دنبال حیوان خانگی گم‌شده خود است؛ در سکانس بعد می‌بینیم که او برای رفتن و صدا زدن اسم فرزند خود؛ سهراب، به بسامد کوه تردید دارد و اولین مونولوگ‌ها شکل می‌گیرد. زندگی یک پیرمرد که جوانی‌اش را به همین ترتیب گذرانده برای ما مهم نیست، وجود این نکته برای بیننده مهم می‌شود که انسانِ نیازمند چگونه با هرچگونگی‌ای کنار می‌آید؟ آنچه در این یادداشت به آن خواهم پرداخت مدیوم سینما برای نمایش چنین انسان‌هایی است که در مواجهه با یک طبیعت بکر انسانی بکر را ساخته‌اند. انسان برای نمایش تنهایی خود دو ژانر کلی را در نظر گرفت: اول داستان‌گویی و دوم نقاشی. در داستان‌گویی برای آنکه تفاوتی ایجاد کند از دو مدیوم کمدی و تراژدی بهره گرفت و سبک‌های مختلفی برای نقاشی آفرید که هرکدام جدای از قریحه هنرمندی در مواجهه با فرهنگ و سیاست آن جامعه متفاوت بود. فیلم «ایرو» یک داستان تراژیک دارد با نقاشی‌هایی از جنس ونگوگ که هنگام ضبط تصاویر، دوربین پندار عکاس مآبانه خود را در نظر نمی‌گیرد و...
@alirafieivardanjani
0 notes
alirafieivardanjani · 1 month
Text
جنایت و مکافات نوشته فیودور داستایفسکی نه تنها ذات آدمی را واکاوی می‌کند بلکه سعی دارد در این وا��اوی پندهایی از جنس سورائو، کافکا، به خواننده دهد. داستایوفسکیِ همیشه موعظه‌گر را در برادران کاراماروف که آخرین یادگار به جا مانده از او است بیشتر می‌توان لمس کرد تا در میان نامه‌‌ مادر راسکلنیکف به او یا گفت‌وگویی که با مارمالادوف در میخانه دارد و از سونیا می‌گوید. نیچه در جایی می‌گوید اگر انسان احساس نیاز کند با هرچگونگی خواهد ساخت. این فکت را در طیف وسیعی از رفتارهای اجتماعی می‌توان بکار گرفت اما هنگامی که خواننده رمان شما احساس می‌کند به مطالعه ادامه داستان نیاز دارد چگونگی مسیر برای او هیجان ایجاد خواهد کرد و شوق واقعی را هنگامی به دست می‌آورد که به نقطه پایان رسیده. این نقطه‌گذاری برای به پایان خط رسیدن را داستایوفسکی به صورت استادانه مهارت دارد. یعنی ما با داستانی از یک نویسنده مواجه می‌شویم که از پیش نطفه‌ی پایان آن در ذهن خواننده کاشته شده. این مهارت را به صورت یک پله پایین‌تر در متن‌های استفین کینگ شاهدیم. و این مهارت در نوشته‌های بکت به شکل خیلی فراطبیعی، تخیلی است و...
@alirafieivardanjani
0 notes
alirafieivardanjani · 1 month
Text
تهران تابو یک پویانمایی واقع‌گرا از علی سوزنده است که شکل واقع نمایاندن تخیلات داستان در نسبت با فرهنگ ایرانی تیره تار شده. در مواجهه با چنین اثری ابتدا با فرم دلچسب آن روبه‌رو می‌شویم و سپس برای محتوای غرب‌زده آن تاسف می‌خوریم. ماجرای زنانی که برای ادامه حیات، که اصلا مهم نیست از کجا شروع شده باشد، تن‌فروشی می‌کنند یک کلیشه نخ‌نما شده در مدیوم سینما: ژانرها و قالب‌های مختلف آن است. هیچ‌چیزی تغییر نخواهد کرد که مثلا این فیلم 2017 ساخته شده و چه تکنیک خوبی دارد و یا اصلا چرا فیلم تا به این اندازه در دیالوگ‌ها بی‌بندوبار است؛ آنچه نگاه منِ بیننده به فیلم را تغییر می‌دهد زبان و تفکر موجود در بطن قصه است. در فیلم «قصیده گاو سفید» بهتاش صناعی‌ها و مریم مقدم، که سال 2020 ساخته شده ما جریان نقادی به یک وضعیت سیستماتیک در نظام دادگاهی کشور را می‌بینیم که این جریان کمترین جایگاهی برای قانون و عدالت قرار نداده است و به مراتب خیلی بیشتر در و…
@alirafieivardanjani
0 notes
alirafieivardanjani · 1 month
Text
ورود و خروج ممنوع افتضاح‌ترین اثر سینمایی در کل تاریخ سینمای ایران است که کاملا با فرهنگ ایرانی ضدیت دارد. مگر لرها هم خسته می‌شوند، این دیالوگی از فیلم امید آقایی است و اشتباه نکنید این را بیگانگان برای ایجاد تفرقه میان فرهنگ و نژاد ما نساخته‌اند این را همین سازمان سینمایی خودمان مجوزش را صادر کرده و اکران هم شده. فیلم شدیدا بد است. اینجاست که باید از لحن فراستی‌وار استفاده کرد و اسم نجاست بر آن گذاشت. خوب به داستان فیلم توجه کنید: روحانی‌ای که پندهایش برای زندانیان هیچ کاربردی ندارد و بعد آن روحانی دستور شکستن ساز یادگاری یکی از زندانیان را می‌دهد و بعد آن روحانی خود به همان زندان بر اساس اتفاق می‌افتد و بعد روابطش با خواهر یک زندانی فراری و دیالوگ‌های بسیار خطرناکی که میان آن دو رد و بدل می‌شود. تعجب می‌کنم از اینکه اصلا چطور این حجم از بازیگران خوبِ کمدی در این فیلم هستند. تعجب می‌کنم شریفی‌نیا چطور اجازه می‌دهد مثلا در جایی اورا تحقیر کنند و یکی از دیالوگ‌های فیلم این باشد که می‌گوید: از این شریفی‌نیا در فیلم‌ها یادگرفتی و.... واقعا فیلم سرسام آور و نجس است. اگر یک اثری تاثیر فرهنگی ندارد نشان از عدم پذیرش تاثیر از سوی جامعه است و اگر اثری تاثیرگذار بر جامعه باشد باید گرایش مثبت پیدا کند در غیر اینصورت ابدا فرهنگی یا احتمالا هنری نیست. فیلم قاعده میزبان بودن برای مخاطب خود را رعایت نمی‌کند. به نژاد خاصی توهین می‌کند. تصویر روحانیت را از تمام فیلم‌های بدِ سینمای ایران بیشتر تخریب می‌کند. نگاه ابزاری شدیدی به زن دارد و...
@alirafieivardanjani
0 notes
alirafieivardanjani · 5 months
Text
Tumblr media
خاطرات غیر ارادی من، سربازی و عشق توسط انتشارات نسل روشن به چاپ رسید.
در بخشی از متن کتاب می‌خوانیم:
صدای شیهه اسبی از خواب بیدارش کرد، شده بود جاوید. جاوید با چشمان بُهت زده اش به دیوارهای اتاق نگاه می کرد. گویی کسی او را در خواب بوسیده باشد. گونه‌ی راست او خیس شده بود و در مواجه با هوا مورمور می شد. دستش را بلند کرد تا صورتش را پاک کند، اما انگشت نداشت. همانطور که داشت به مشتِ بی انگشت خود نگاه می کرد، ناگهان صدای موسیقی بلند شد. صدا از دور می‌آمد و باعث خنده اش می‌شد؛ مثل وقتی که پدربزرگش او را در آغوش می گرفت و کف پاهایش را قلقلک می داد. از روی تخت بلند شد. انگار از کنار کسی که خوابیده بلند می‌شود. آرام و بی‌سر و صدا. چند قدمی تا در خروجی اتاق فاصله بود. ترسید به پاهایش نگاه کند و دست دیگرش را پشت…
برای خرید از دیجی کالا کلیک کنید.
1 note · View note