Tumgik
#وقاحت
puriyapersianboy · 2 years
Photo
Tumblr media
#دکترهلاکویی #دکترانوشه #دکتر #دکترهای_قلابی #دکترهای_تقلبی #دکتر_انوشه #دکتر_هلاکویی #وقاحت #مدرک #مدرک_تحصیلی #مدرک_دانشگاهی #تحصیل #تحصیلی #سواد #ابله #بیشعوری #بیشعور #بیشعور_نباشیم #بیشرف #ایران #ایرانی #پارسی #روانشناسی #روانشناس #جامعه #جامعه_شناسی #جامعه_شناس https://www.instagram.com/p/CgMAYrYLruz/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes
amirkalhor · 1 year
Text
جمهوری ‌اسلامی، مرزهای جدیدی را در وقاحت پشت سر گذاشته است. در آستانه سالگرد آن بهمن سیاه و خانمان‌سوز، این بیلبورد را در خیابان‌های شهر نصب کرده است.
چهل و چند سال حاکمیت. چهل و چند سال سکان داری کشور. دستاورد برای ایران و ایرانی؟ یک هیچ بزرگ. ملتی که خون گریه کرده‌اند و می‌کنند.
دروغ می‌گویم؟ باشه. اما بگویید که؛
مردم می‌‌توانند به راحتی خانه‌دار شوند یا باید آرزویش را به گور ببرند؟
به عنوان یک شهروند غیرمتصل ایرانی چقدر در کشورتان و در خارج از آن اعتبار و ارزش دارید؟
پاسپورت معتبری داریم که با آن می‌توانیم به سفر برویم؟
پول‌مان در طی این 43 سال معتبرتر و باارزش‌تر از گذشته شده است؟
قدرت خرید آدم‌ها بالا رفته است؟
مردم مثل قبل از این 43 سال در لندن و آمریکا خانه می‌خرند یا به هر خفت و خواری‌ای که شده است به ترکیه و ارمنستان می‌روند؟
سلامت مردم تضمین شده است و به رایگان انجام می‌شود؟
رودخانه‌هایمان پر آب‌تر و هوای کشورمان تمیزتر شده است؟
برق و آب برای همه در دسترس است یا روز به روز شانس دسترسی به آن‌ها کمتر می‌شود؟
حقوق شهروندی رعایت می‌شود؟
حق پوشش آزادانه دارید؟
مصرف ماهی، گوشت و برنج و لبنیات افزایش داشته است و سفره‌ها پر از غذا است؟
اشتغال‌زایی صورت گرفته است و همه در حال کار و تلاش و کوشش هستند؟
فقر ریشه‌کن شده است؟ آدم‌های تا کمر در سطل زباله خم شده را نمی‌بینید؟
دل همه برای وطن می‌تپد و از خدایشان است که در کشورشان بمانند و همین جا زندگی کنند یا همه دنبال راهی برای فرار هستند؟
بازنشستگی و پس‌انداز ریال هنوز در بین مردم ارزشمند است؟
آبادانی؟ چی بالاخره؟ همه‌اش که تقصیر امپریالیسم و تحریم و دشمن خارجی و این چیزها نیست.
پاسخمان می‌تواند در مقابل این پرسش که دستاورد 43 ساله چه بوده است این باشد که بگوییم یک هیچ بزرگ. هزاران خرابی. سال‌ها نابودی زیبایی. انهدام بهشت. طبل توخالی.
#اعتراضات_سراسری #بهمن_سیاه #ایران #اعتصاب_سراسری #مهسا_امینی #خامنه_ای #جمهوری_اسلامی_انتخاب_من_نیست #irgcterrorists #iranprotests
2 notes · View notes
xe1969 · 2 years
Text
Tumblr media
رسانه‌ها، به ویژه روزنامه‌های انگلیسی مرز وقاحت و بلاهت را در مورد دروغگویی درباره جنگ اوکراین فرسنگ‌ها جابجا کرده‌اند. دستگاه رسانه‌ای و بوق‌های تبلیغاتی انگلیسی که همه دستورات خود را از سیستم امنیتی این کشور می‌گیرند، دروغ را به شیوه گوبلزی می‌خواهند بیان کنند که به قول معروف هر چه بزرگ‌تر، باورش هم آسان‌تر باشد. من به سطح درک و شعور مردم جزیره انگلیس کاری ندارم که چقدر مزخرفات بافته شده توسط این رسانه‌ها را باور می‌کنند، اما خداوکیلی مزخرف نوشتن هم حد و حسابی دارد!!
4 notes · View notes
aturmohebi · 6 months
Text
وقاحت را به پایان برسانید
از افرادی که وانمود میکنند دوستتان هستند بخواهید بپرسید تا به شما ثابت کنند که شما را برای خودتان میخواهند نه برای سودتان.غیر از آن دیگر صرفا شما برایشان ارزشی ندارید
پس ازشان بخواهید بپرسید چون واقعا پرسیدن بد نیست اگر شک دارید ازشان بخواهید برایتان ثابت کنن؛اگر به تندی برخورد کردن بدانید که دیگر دروغی برای گفتن ندارند.
پس از آن پس باهاشان‌ مانند غریبه رفتار کنید.
0 notes
efshagarrasusblog · 7 months
Text
‼️شناسایی کنید!
‼️شناسایی کنید! آخوند هرزه و فاسد داعشی که با وقاحت تمام پیرمرد زحمتکشی را مورد هتاکی قرار میدهد و وعده مردن و قطع رزق و روزی او را میدهد.باشد که مردم و جوانان در خیزش و عصیان خود پاسخ نهایی را به تمامی این جنایتکاران و چپاولگران فاسد بدهند. هرگونه اطلاعات و مشخصات از این آخوند هرزه را در اختیار راسویاب قرار دهید. 🔸هشدار به همه سرکوبگران: فصلی عوض شد و تا دیر نشده دست از سرکوب بردارید تا شاید…
Tumblr media
View On WordPress
0 notes
teerdad · 1 year
Photo
Tumblr media
انقلاب ملی میهنی #زن_زندگی_آزادی نمونه ای از جایزهٔ سیمرغ زرین در جشنوارهٔ فیلم ضجر، میهمانی که هزینهٔ هتلش را میزبان نپرداخته و رژیم ضد بشری با وقاحت بیشرمانه ای چنان توهینی به بشریت کرده که تاریخ تاکنون بخود ندیده است، میهمان نوازی ایرانیان کجا و این توهین ها کجا آنهم به بانوئی از افغانستان این رژیم نکبت بار روی جنایتکاران طالبان را هم سپید کردند! #ننگ_بر_رژیم_کثیف_جمهوری_اسلامی #مرگ_بر_خامنه_ای_لعنت_بر_خمینی #سرنگون_باد_جمهوری_اسلامی #مهسا_امینی #مرد_میهن_آبادی https://www.instagram.com/p/ComC5X-u1QO/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes
nima-shahsavarri · 1 year
Text
youtube
"کاسه‌لیسان"
شعر و کلام نیما شهسواری
کاسه‌لیسان همگی پیش به سوی فرمان
جمع اشرار شده ماله‌کش نظم و نظام دیوان
تو بخواندی ز وطن جان ز دلش بیزار است
معنی‌اش خاک بود فکر شما بیمار است
وطن آن کودک زخمی خیابانم بود
دختر کشته به فرمان تو آن رهبر بود
وطن آن کولبر زخمی در کوهستان
وطنم سیل همه کودک در این زندان
وطنی را که خزر گفته به میدان حراج
چین و آن روس شده صاحب این جان از باج
وطن آن نیم نسان حصر به غل زنجیر است
حق زن دست تو و رهبر تو درگیر است
وطن آن داغ تو شلاق به جان مردان
تن بردار دگر جنس بخوان از این جان
وطن آن خانه پر از عقل و خرد از انسان
شده زندان همه ایران و رهایی زندان
وطن آن مادر من ده شده سالی زندان
جرم او داد همه طفل بخواند ایران
وطن آن زن شد و هر دم به تنش شلاقی است
آخرش دست درازی و تنش دار برابر باقی است
وطن آن صد تن و افزون همه کودک در خون
صبر این سال گذر دار به گردن مجنون
تا کنون از رقم دار به ایران خواندی
وطن آن جان به دار است و بگو شهر خون
وطن این جان طبیعت که به لطف شیخان
به دل قعر جهنم شده آتش ایران
سیل بی‌آبی و قطع همه دنیا از دار
این نفس‌گیر چه داند دل اشجر بیمار
وطن آن سیل همه جان شده آری قربان
به هزاری به دلش سر که بریدی از جان
وطن آن عید کثیف تو و آن اربابت
که سر از جان تو بریدی و بریدا این جان
وطن آری همه سگ‌های ببین بر دار است
قتل عام نفسم جان تو حیوان ارزان
وطن آن اتش جهل تو و آن دینت بود
که کبوتر به دل آتش زده در جهل کور
نشر بیماری و هر زشتی و بدایمانی
تو بخوان صبح دمان خوانم از آن را مجنون
دم از امنیت و از شور خیابان گفتی
همه نا امنی ما جود همینان درخون
جوی خون راه به کارد همه ایران ویران
امنیت نیست در این بودن اینان ایمان
که اگر کس نطقی گفت نفس در جبر است
تن او را که بریدند و نفس در حصر است
همه نا امنی ما جود همینان در خون
جوی خون سازد از این جان پریشان مجنون
حسد ترس بخواندی که نها ایران شام
همه امروز وطن گشته به سیلاب خون
اگر این قوم پر از جهل و فساد دوران
به زمین ماند بدان شام و هم ایران شودا او ویران
که نها فکر همینان همه در نابودی
همه ویران کند از جهل خودش در زودی
آخرش مردم این شهر بگو بی‌شرف او را خواندند
شده نالان و همه تازد و از شهر همو را راندند
شرف از بی‌شرفی خوانده و این را تن خوان
بدر این جامه زشتی به شرف خوان از آن
شرفا گو که رهایی و برابر ظلمان
هم و فریاد کشیدن به دل زورپرستان ایران
شرفا گو که به پا ایستن از جور خواندن
این شجاع ‌دل به رهایی و غزل تن گفتن
شرف از گفتن دژخیم خداوند پیش
آن برابر به دلت خوانده بر او بر آن کیش
شرف این زیدن در روز رهایی بیدار
شرف این آتش خاکستر ما آن فریاد
شرف از ترس گریزان و به دل تنهایی
غزل ما به شجاعت شده ایران راهی
شرف آن حس عمیق نفران در فریاد
انچه فقدان همو بود تو را ایمان داد
شرف از بردن نامش به لبت در لرز است
شرف از بی‌شرفی تو بگو بی‌مرز است
شرف از خواندن نامش به دلت او ترسان
شرفی نیست دگر قلب شمایان ایمان
شرفا دیدم و او دادکشان با من خواند
قوم کودک‌کش و قاتل ز منا نیست ارزان
تن من خورد و وقاحت به دلش او آن خواند
شرف بی‌شرفان ارزد از این بدرویان
شرف ما به خیابان تو و دژخیمان ترس
نهراسی که دل سال دگر در این مرز
کاسه‌لیسان همگی عفو کند این ایران
که رهایی به دلش خواند از اینسان ایمان
همه در کام رهایی و رها در این داد
منع ظلم است رهایی همه‌ دادش آزاد
#شعر #کاسه‌لیسان
#شعر_آزاد
#شاعر #نیماشهسواری
برای دریافت آثار نیما شهسواری اعم از کتاب و شعر به وب‌سایت جهان آرمانی مراجعه کنید
https://idealistic-world.com
صفحات رسمی نیما شهسواری در شبکه‌های اجتماعی
https://zil.ink/nima_shahsavari
پادکست جهان آرمانی در فضای مجازی
https://zil.ink/Nimashahsavari
پرتال دسترسی به آثار
https://zil.ink/nima.shahsavari
صفحه رسمی اینستاگرام نیما شهسواری
@nima_shahsavarri
#هنر
#هنرمند
#شعر_آزاد
#شعر_کوتاه
#شعر_فارسی
#آزادی
#برابری
#شعر_ایران
#شعر_سیاسی
#شعر_ایرانی
#شعر_فارسی
#ایران
#ایران_آزاد
#ایران_رها
#آزادی_ایران
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_حکومت_دینی
#کودکان
#اعتراضات_سراسری
#مهسا_امینی
0 notes
ghassanmk · 2 years
Video
youtube
🤬🤬🤮 وقاحت والت دزني والاتي اعظم بعالم الابطال. شيئ تشقعر له الابدان
1 note · View note
afebrahimi · 2 years
Photo
Tumblr media
‌ #ایران_بریفینگ / #کاریکاتورروز / یک فساد موردیِ ساده؛ فساد در ساختارهای جمهوری اسلامی به حدی رسیده که حتی در گزارش‌های رسمی هم قابل کتمان نیست. با این حال، فساد هر مقدار هم که بالا برود نمی‌تواند به سطح وقاحت حاکمان برسد. @irbr.news https://www.instagram.com/p/CiCQ4xnsSab/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes
raminsamadi · 2 years
Photo
Tumblr media
به نام خدا مطلب ذیل از صفحه آقای دکتر صمدی بازنشر می گردد. گروه آموزشی و پژوهشی زمین آزمون ----------------------------------- فضاحت علمی در دانشگاه ها را متوقف کنید. متاسفانه در سالهای اخیر و خصوصا یکسال گذشته تماس های بسیار نادرستی از سوی افراد غیر علمی و دانشجونما داشته و دارم که خواهان نگارش مقالات و حتی تز برای دانشجونمای دکتری بودند که مبالغ بالایی نیز پیشنهاد می دهند. به واقع این تقلب ‌و فضاحت تا کجا پیش رفته که علنا افرادی وقیحانه پیشنهاد چنین موارد نفرت انگیزی را می دهند. استادانی که دانشجویان ناتوان دکتری را گرفته اند و امروز درمانده از توان علمی نداشته آنها و درگیر با ارتقای خود هستند. دانشجونماهای دکتری که با ظرفیت صحیح در گذشته حتی اجازه فکر به دوره دکتری را نداشتند اما به لطف ظرفیت های نادرست وارد این مقطع شده و متاسفانه توان نگارش مقاله دفاع خود را ندارند ‌و فقط عنوان جعلی دکتر را یدک می کشند. روز به روز این پیشنهادات بی‌شرمانه از سوی افرادی از دانشگاههای به ظاهر معتبر افزوده می شود و گویا هر چقدر هم رد می کنیم از جایی دیگر این وقاحت سر بلند می کند. سرقت علمی از مقالات و تزها درد کمی نبود که امروز متاسفانه افراد ناتوان و غیر علمی دانشجونما، خصوصا در مقطع دکتری، مفتضحانه با پرداخت پولی کثیف خواهان نگارش مقاله یا تز خود هستند. لطفا این فضاحت و بی احترامی و پیشنهادات بیشرمانه را متوقف کنید. دکتر رامین صمدی #دکتر_رامین_صمدی #دکتر_صمدی #تقلب_علمی #سرقت_علمی #سرقت_ادبی #دزدی_علمی #دانشجونما #پلاگریسم #پلاجریسم #پلاجیاریسم #پلاجیاریزم #دانشگاه #وزارت_علوم #دانشگاه_آزاد_اسلامی #زمین_آزمون #گروه_آموزشی_و_پژوهشی_زمین_آزمون #Dr_Ramin_Samadi #Dr_Samadi #Geology #geoscience #geological #geologyrocks #geologia #geologypage #Plagiarism #Stop_Plagiarism #Zamin_Azmoon https://www.instagram.com/p/CfdznFUOco9/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes
lhoomanl · 3 years
Photo
Tumblr media
‏‎. 🔵 قبول دارم این روزها پول درآوردن کمی سخت شده اما اگه کمی جربزه داشته باشی، می‌تونی خودت رو نجات بدی. می‌فهمی که چی می‌گم؟ این ملول رو می‌بینی؟ اوایل آه در بساط نداشت اما حالا روی سبیل شاه نقاره می‌زنه. واسه‌ی چی؟ واسه‌ی این که پول داره. ⚪ همه‌ی این جماعتی که می‌بینی، می‌دونی واسه‌ی چی از کله‌ی سحر تا بوق سگ می‌دوند؟ واسه‌ی پول. واسه‌ی این که اگه پول نداشته باشن قدم از قدم نمی‌تونن بردارن. از اون که کنار خیابون کفش‌های جماعت رو واکس می‌زنه گرفته تا اون که ساختمون شصت طبقه هوا می‌کنه، همه دنبال به چیز می‌گردن: پول. می‌فهمی که چی می‌گم؟ ��نظورم اینه که از بقال و قصاب بگیر تا تاجر و زرگر و دکتر و مهندس تا فوتبالیست و مطرب و هنرپیشه و معلم و خواننده و راننده و قاضی و سپور و رئیس و مُرده‌شو، همه دنبال پول می‌گردن. همه‌ی این جماعت سر و ته یه کرباسن. ته دل همه‌شون یه چیز می‌خواد: پول! حالی‌ته که چی می‌گم؟ 🔴 همه‌ی امورات این دنیای لعنتی روی پول می‌چرخه. این چیزی نیست که من تازه کشفش کرده باشم. از اول عالَم بوده تا روز قیامت هم خواهد بود. تموم این جماعت هم این رو می‌دونن. هرچند اگه ازشون بپرسی واسه‌ی چی این همه سگ‌دو می‌زنین، ممکنه هر مزخرفی سر هم کنن اما این اصلا اهمیتی نداره. منظورم اینه که مزخرفات اونا چیزی رو عوض نمی‌کنه. اونا که پول دارن سعی می‌کنن اون رو زیادتر کنن و اونایی هم که ندارن باید دنبالش بدوند. #چند_روایت_معتبر #مصطفی_مستور #نشر_چشمه #شب_دهم #حسن_فتحی #شبکه_یک_سیما ی ج.ا.ا ⁦1️⃣⁩ اشتباه نوذر اینه که فکر می‌کنه محوریت پول، «از اولِ عالَم بوده». اقتصاد پولی عمرش حداکثر به چند سده می‌رسه و به‌خصوص از قرن نوزدهم به بعد شکل گرفته. پیش‌تر از این، اسکناس و سکه، جز ابزاری جهت تسهیل معاملات و رفع نیازهای روزمره نبود و به خودی خود و بدون پشتوانه‌ی دیگر، فاقد ارزش تلقی می‌شد؛ مضاف بر این هر چیزی رو نمی‌شد با پول خرید. اگر هم می‌شد، این امر مختص طبقه‌ی خاصی از متمدنین (شهرنشینان؛ مدینه=شهر) بود و روستاییان و روستایی‌صفتانِ شهری که معمولاً بالای نود درصد مردم جوامع مختلف رو تشکیل می‌دادند، در قید و بندِ پول و مصرف نبودند. فنون و حیَلِ زور و ظلم و دغل و دروغ و دهن‌دریدگی و وقاحت نیز، از خصال مشهور شهرنشینان بود. ⁦2️⃣⁩ امروزه اگر چه بنا بر آمار ثبت احوال، بیش از یک چهارم ایرانیان اسم روستایی را یدک می‌کشند اما رسم روستایی -بیش و کم- بر افتاده؛ مگر صفات مذمومه‌ای چون تعصب و خشکه‌مذهبی و اضمحلال شخصیت فردی. همان بهتر که زین‌پس روستاها را نیز ″شهرک″ خطاب کنند. ⁦3️⃣⁩ باری، در این زمانه پول مرتبه‌ای فراتر از ″همه‌چیز″ بودن داره و فی‌الواقع ″تنها″ چیزه. احترام، امنیت، قدرت، سلامت، رفاه و حتی عشق - جز اصل مرگ - منوط به پوله. خالی از تعریض نیست که بر روی دلارهای آمریکایی عبارت #WeTrustinGod مندرجه. پول خدای عصر ماست: ای برتر از خیال و  قیاس و گمان و وهم | وز هرچه دیده‌ایم و شنیدیم و خوانده‌ایم... * به مناسبت ۷۴مین سالگرد تأسیس صندوق بین‌المللی پول (۱۳۲۴ ه‍ـ.ش | 1945م) https://www.instagram.com/p/B6ladqxjM-d/?igshid=q3hd05njnt2j
0 notes
dnlikom · 5 years
Text
حکایت مرد خوشحال!
روزی مردی می رود برای اصلاح سر و صورت خود، بعد از اتمام کار مرد که بسیار راضی بود از کیفیت کار ذوق زده میپرسد: میشود ناحیه شرمگاهی مرا نیز اصلاح کنید؟ من هربار میخواهم اینکار را بکنم خودم را میبرم ولی شما بسیار ماهر هستید و از کارتان خیلی راضی هستم
مرد سلمانی با شرط اخذ دو برابری هزینه قبول میکند، پس از اتمام مشتری میگوید بسیار عالی، من از کار شما بسیار راضی هستم، زین پس همیشه مشتری شما خواهم بود برای اصلاح کامل!
مرد به خانه بازگشته و ماجرا را برای همسر خود تعریف میکند، همسرش با حسرت میگوید کاش من هم میتوانستم بدون مشکل خود اصلاح کنم! تو هم که همیشه بدنم را میبری، مرد میگوید بیا برویم پیش آن مرد سلمانی، او مرد بسیار شریف و ماهری است میتواند تورا هم به خوبی اصلاح کند
مرد همسرش را پیش مرد سلمانی برده و از او میخواهد به همان خوبی که خودش راه اصلاح کرده همسرش را هم اصلاح کند، مرد سلمانی میگوید اشکالی ندارد شما بروید خانه من بعد از اتمام کار همسرتان، او را راهی خانه میکنم، مرد هم خوشحال و راضی به خانه برمیگردد
مرد بعد از ساعتها انتظار نگران و شاکی به مغازه سلمانی باز میگردد و دلیل تاخیر زیاد و بازنگشتن همسرش را جویا میشود، مرد سلمانی با خونسردی میگوید نگران نباشید قربان کار همسرتان همین الان تمام شد، مرد شاکی از تاخیر زیاد علت را جویا میشود، مرد سلمانی پاسخ میدهد قربان این یک مسئله طبیعی است مال شما دسته داشت و به راحتی میشد اصلاحش کرد برای همسرتان نیاز بود ابتدا دسته ای تعبیه کنم سپس به کمک آن اصلاح را انجام دهم، مرد با هیجان از اینکه کار به این مهمی را به چنین مرد شریف و خبره ای سپرده تشکر کرده و پول سلمانی را چند برابر حساب کرده و با همسرش راهی خانه میشود
این حکایت ما ایرانیهاست
زمانی که اکثریت مردم ایران فارغ از هرگونه سواد و توان اندیشه عمیق به تنها افراد نسبتا باسواد اطراف خود یعنی آخوندها مراجعه کرده و از آنها راهنمایی میگرفتند به این فکر افتادند که این انسانهای شریف و خبره بهترین افراد هستند برای قبول مسئولیت مدیریت خاک و آب و نفت و ثروت و حتی ناموس این مرز و بوم
و این شد عاقبت این تصمیم که الان برای دختران این سرزمین برنامه پذیرش همسر چندم بودن برای خودشان و اطرافیانشان گرفته اند
اقتصادمان را فلج کرده اند
منابع عظیم یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان را تاراج میکنند و با تمام وقاحت صحبت از کمبود پول میکنند (که نفت و گاز و فراورده های چندصد گونه ای آنها فقط یکی از میلیاردها منابع آن است)
کاری کرده اند که یک کشور منزوی به دور از هرگونه ارتباط موثر از تمام دنیا شده ایم، با تمام دنیا دشمنی داریم، تمام ملت دنیا ما را به چشم انسانهای خطرناک و تروریست میبینند
برای پوشش ما، خورد و خوراک ما، طرز تفکر و بیان ما، ازدواج ما، حتی کارهای داخل رختخوابهایمان برنامه میریزند و دستور العمل صادر میکنند!
و ما هم راضی و خوشحال از اینکه کارهای به این مهمی را به چنین انسانهای شریف و خبره ای سپرده ایم!
1 note · View note
bornlady · 3 months
Text
رنگ موی امبره مرواریدی : و بازویش را روی یک صندلی قدیمی پنجره، با خواب‌آلودگی به گرد و غباری که موج‌های گرما برای اولین بار در بهار امسال از آنجا بلند شدند، نگاه کرد. او در حال تماشای یک فورد بسیار باستانی بود که به گوشه ای خطرناک می پیچید و در انتهای پیاده روی با صدای جغجغه و ناله به یک توقف تکان دهنده رسید. رنگ مو : ببین صدایی در نیامد و در عرض یک دقیقه یک سوت تند و تند آشنا هوا را به صدا درآورد. سالی کارول لبخندی زد و پلک زد. "عزیزت خوبه." یک سر به شکل پیچ در پیچ از زیر سقف ماشین در پایین ظاهر شد. "مجون نباش، سالی کارول." "حتما به اندازه کافی!" او با تعجب گفت. "حدس می زنم شاید نه." "چیکار میکنی؟" "یک هلو سبز بخور. هر لحظه فکر کن بمیری." کلارک آخرین نقطه غیرممکن را برای دیدن چهره او پیچاند. "آب مثل بخار کتلا گرم است. رنگ موی امبره مرواریدی رنگ موی امبره مرواریدی : سالی کارول. می‌خواهی شنا کنی؟" سالی کارول با تنبلی آه کشید: «از حرکت متنفرم، اما فکر می‌کنم اینطور است.» سر و شانه در سال 1915 هوراس تارباکس سیزده ساله بود. در آن سال او در امتحانات ورود به دانشگاه پرینستون شرکت کرد و در رشته‌های سزار، سیسرو، ورژیل، گزنفون، هومر، جبر، هندسه صفحه، هندسه جامد و شیمی نمره A-عالی را گرفت. دو سال بعد، در حالی که جورج ام. کوهن مشغول آهنگسازی «آنجا» بود. لینک مفید : آمبره می‌ریخت. دو پرنده در یک نقطه خنک که در میان شاخه‌های درخت همسایه پیدا شده بود، کارهای عالی انجام می‌دادند، و در خیابان، زنی رنگین‌رنگ با آهنگی خودش را به‌عنوان تامین‌کننده توت‌فرنگی اعلام می‌کرد. بعدازظهر آوریل بود. سالی کارول هاپر، در حالی که چانه‌اش را روی بازویش گذاشته بود. رنگ موی امبره مرواریدی : هوراس با چندین بار رهبری کلاس دوم را برعهده داشت و پایان‌نامه‌هایی را در مورد «قیاس گرایی به‌عنوان یک شکل مکتبی منسوخ» می‌کاود و در طول نبرد شاتو تیری نشسته بود. پشت میزش تصمیم می‌گیرد که تا هفدهمین سالگرد تولدش صبر کند یا نه قبل از شروع مجموعه مقالاتش در مورد «سوگیری عمل‌گرایانه رئالیست‌های جدید». لینک مفید : رنگ مو شرابی تیره با دکلره پس از مدتی، یکی از روزنامه‌نگاران به او گفت که جنگ تمام شده است، و او خوشحال بود، زیرا این بدان معناست که برادران پیت، ناشران، نسخه جدید خود را از «بهبود فهم اسپینوزا» منتشر خواهند کرد. جنگ‌ها همه به خوبی در مسیرشان قرار داشتند، مردان جوان را به خود متکی می‌کردند. رنگ موی امبره مرواریدی : یا چیزی شبیه به آن، اما هوراس احساس می‌کرد که هرگز نمی‌تواند رئیس‌جمهور را ببخشد که به یک گروه برنجی اجازه داد تا در شب آتش‌بس کاذب زیر پنجره‌اش بنوازد و باعث شد سه نفر مهم را ترک کند. جملاتی از پایان نامه او در مورد "ایده آلیسم آلمانی". سال بعد برای گرفتن مدرک کارشناسی ارشد به دانشگاه ییل رفت. لینک مفید : رنگ موی امبره روی موی کوتاه او در آن زمان هفده ساله بود، قد بلند و لاغر اندام، با چشمان خاکستری نزدیک بین و هوای دور نگه داشتن خود را کاملاً از کلمات صرفاً که رها می کرد. پروفسور دیلینگر به یکی از همکاران دلسوزش تحسین کرد: "من هرگز احساس نمی کنم دارم با او صحبت می کنم." او به من این احساس را می دهد. رنگ موی امبره مرواریدی : که انگار دارم با نماینده اش صحبت می کنم. همیشه از او انتظار دارم که بگوید: "خب، از خودم می پرسم و متوجه می شوم." و سپس، با همان وقاحت که گویی هوراس تارباکس، آقای بیف قصاب یا مستر کلاه مغازه‌دار بود، زندگی دستش را گرفت، او را گرفت، او را دراز کرد، و مانند یک تکه توری ایرلندی روز شنبه او را باز کرد. لینک مفید : رنگ مو امبره نقره ای بعد از ظهر معامله پیشخوان. برای حرکت به سبک ادبی باید بگویم که همه اینها به این دلیل بود که زمانی که در روزهای استعمار پیشگامان سرسخت به محلی در کانکتیکات آمدند و از یکدیگر پرسیدند: "حالا، اینجا چه بسازیم؟" سرسخت ترین در میان آنها پاسخ داده بود: "بیایید شهری بسازیم که مدیران تئاتر بتوانند کمدی های موزیکال را امتحان کنند!" اینکه چگونه پس از آن کالج ییل را در آنجا تأسیس کردند تا کمدی های موزیکال را امتحان کنند. رنگ موی امبره مرواریدی : داستانی است که همه می دانند. به هر حال در یک دسامبر، «هوم جیمز» در شوبرت افتتاح شد و همه دانش‌آموزان مارسیا میدو را که در اولین اجرا آهنگی درباره خواند و در آخرین رقص لرزان و لرزان انجام داد، حمایت کردند. مارسیا نوزده ساله بود. او بال نداشت، اما تماشاگران به طور کلی موافق بودند که او به آنها نیاز ندارد. لینک مفید : رنگ مو شرابی بادمجانی بدون دکلره او از نظر رنگدانه طبیعی بلوند بود و هنگام ظهر در خیابان ها رنگ نمی پوشید. خارج از آن او بهتر از بسیاری از زنان نبود. این
چارلی مون بود که به او قول داد که 5000 مرکز خرید پال (Pall Mall) را به او بدهد اگر با هوراس تاربکس، اعجوبه خارق‌العاده تماس بگیرد. چارلی یک سالمند در شفیلد بود و او و هوراس پسر عموی اول بودند. رنگ موی امبره مرواریدی : همدیگر را دوست داشتند و ترحم می کردند. هوراس در آن شب به خصوص شلوغ بود. ناکامی لوریه فرانسوی در درک اهمیت رئالیست های جدید ذهن او را به دام انداخته بود. در واقع، تنها واکنش او به یک رپ ضعیف و واضح در محل مطالعه‌اش این بود که او را به این حدس و گمان واداشت که آیا رپی بدون گوش‌هایی برای شنیدن آن وجود واقعی دارد یا خیر. او تصور می کرد که بیشتر و بیشتر به سمت عمل گرایی می رود. لینک مفید : رنگ مو آمبره ماهاگونی اما در آن لحظه، اگرچه او آن را نمی دانست، با سرعتی شگفت انگیز به سمت چیزی کاملاً متفاوت می رفت. رپ به صدا درآمد - سه ثانیه منتشر شد - رپ به صدا درآمد. هوراس خود به خود زمزمه کرد: "بیا داخل." صدای باز شدن و بسته ��دن در را شنید، اما در حالی که روی صندلی بزرگ قبل از آتش سوزی روی کتابش خم شده بود، به بالا نگاه نکرد. رنگ موی امبره مرواریدی : غیبت گفت: «بگذار روی تخت اتاق دیگر.» "چه چیزی را روی تخت اتاق دیگر بگذارید؟" مارسیا میدو مجبور بود آهنگ‌هایش را بگوید، اما صدای صحبت کردنش مانند نواختن چنگ بود. "لباسشویی." "من نمی توانم." هوراس با بی حوصلگی روی صندلی خود تکان خورد. "چرا نمیتونی؟" "چرا، چون آن را نگرفتم." "هوم!" او با شهادت پاسخ داد. "فرض کن برگردی و آن را بگیری." آن سوی آتش هوراس صندلی راحتی دیگری بود. او عادت داشت که در طول یک شب با ورزش و تنوع به آن تغییر کند.
0 notes
aajirekhatar-blog · 5 years
Video
🚨 🔴 این مرد مرزهای وقاحت را جا به جا کرد!⚡️ خوب است تحریم‌ها و بحران ارزی ارتباط مشخّصی به این بخش ندارد و الّا قیمت را بالاتر می‌بُرد‼️ 💠 خبرها حاکی است که رستوران مورد نظر پلمپ شده، اما جالب‌تر آنکه عامل انتشار این کلیپ هم شناسایی و به مراجع قضایی معرفی شده است!! • #اجتماعي #تربيتي #فرهنگي #آژير_خطر #زورگویی #وقاحت #تحريم #بحران #خبر #اخبار #خبر_عجيب #گراني #رستوران #پلمپ https://www.instagram.com/p/Bzdid8eFNZU/?igshid=1u77jhcf3rvnh
0 notes
efshagarrasusblog · 8 months
Text
‼️سردار محمد کاظم تقوی #مشهد #خراسان_رضوی
‼️سردار محمد کاظم تقوی #مشهد #خراسان_رضویفرماندهی انتظامی خراسان رضویجانشین اسبق مرزبانی نیروی انتظامیدر شرایطی که هر روز خبری و حادثه ای از ضرب و شتم و جنایات مزدوران سرکوبگردر ملاء عام به وقوع می پیوندد.این مزدور جنایتکار در رابطه با مرگ دلخراش و شوکه آور جوان مشهدی در انظار عمومی در اثر ضربات شوکر و خفگی ناشی از اصابت گاز فلفل در کمال وقاحت حتمیت علت این جنایت را در پرده ابهام باقی گذاشت تا…
Tumblr media
View On WordPress
0 notes
teerdad · 2 years
Photo
Tumblr media
نمونهٔ بارزش همان احترامی بود که با اسپری فلفل در استادیوم مشهد از آنها بعمل آمد، وقاحت در حد بینهایت https://www.instagram.com/p/ChY6F31O5Fq/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes